خاطرهبازی با بیژن ذوالفقارنسب که از آخرین قهرمانی ایران در جام ملتهای آسیا میگوید
یک مصاحبه، اوفارل را از تیم ملی جدا کرد
مهرداد رسولی
تصاحب 3عنوان قهرمانی و 12پیروزی متوالی در جام ملتهای آسیا از سال 1968تا 1976رکورد شگفتانگیزی است که از دوران باشکوه فوتبال ایران در آسیا بهجا مانده و هیچ تیمی تاکنون به آن نزدیک نشده است. تیمی که برای آخرین بار قهرمانی در این تورنمنت را جشن گرفت یک مدافع میانی مستحکم داشت که به شکل عجیبی منظم و حسابشده بازی میکرد. بیژن ذوالفقارنسب در آن سالها یکی از بازیکنان ثابت خط دفاعی تیم ملی بود و بازیهای درخشان او که نصرالله عبداللهی را بهعنوان زوج خط دفاعی در کنار خودش میدید، موجب شد تیم ملی بدون گل خورده قهرمان جام ملتهای آسیا شود و 112هزار تماشاگر را با جام قهرمانی بدرقه کند. بیژن ذوالفقارنسب که از دانشگاه بروکسل دکتری تربیت بدنی گرفته و حالا از مربیان تحصیلکرده فوتبال ایران به شمار میآید خاطرات بسیاری از آن سالها دارد که شنیدنی است.
تیم ملی ایران با قهرمانی در جام ملتهای آسیا 1976یک رکورد عجیب را ثبت کرد. ایران چگونه در آن سالها به یک تیم دست نیافتنی بدل شد؟
در آن مقطع زمانی، فوتبال بهعنوان یک ورزش سرگرمکننده که داشت در دنیای ورزش به برند پرطرفداری بدل میشد، مورد توجه و حمایت ویژه حاکمیت قرار گرفته بود. آن موقع یک کارگروه میخواست فوتبال مملکت را در همه ردهها متحول کند و در این مسیر کلاسهای پیشرفته مربیگری با دعوت از بهترین مدرسان فیفا که سرآمد آنها دتمار کرامر آلمانی بود، برگزار میشد. بهعنوان دانشآموخته علوم ورزشی معتقدم در یک مقطع 10تا 12ساله، فوتبال ما ارتباط خوبی با دنیا برقرار کرد و تصورم این است که کسی نمیتواند ایراد ساختاری از این مدل مدیریت ورزشی در آن سالها بگیرد. شاید افرادی از حکومت پهلوی مسئولیتهایی در فوتبال داشتند اما صرفاً نگاهشان ورزشی بود و چه بسا فوتبالیستهای زیادی بودند که در آن فضا، برخلاف سیاستهای حاکمیت صحبت میکردند. آن یک دهه یعنی از سال 1345به بعد، دوره شکوفایی فوتبال در ایران بود. جام ملتهای آسیا 1976هم در چنین فضایی برگزار شد.
نکته عجیب این است که تیمهای قدرتمند آسیا در جام ملتهای 1976حضور نداشتند و ظاهراً چیزی نمانده بود که این تورنمنت اصلاً برگزار نشود. اصل ماجرای غیبت تیمهایی مثل کرهجنوبی و ژاپن و عربستان چه بود؟
آن موقع فدراسیون فوتبال تحت حمایت حاکمیت قرار داشت و به همین دلیل رابطه خوبی با فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا داشتیم. ایران هم با فرانک اوفارل تیم بسیار آمادهای داشت و تصورم این است که رقبا با آگاهی از قدرت بالای فوتبال ایران از حضور در این تورنمنت صرفنظر کردند. در آن سالها فوتبال ژاپن تازه در ابتدای مسیر پیشرفت بود. قبل از همین تورنمنت جام ملتها، ژاپنیها برای انجام 2دیدار دوستانه به ایران آمدند که در نهایت با 2باخت سنگین به کشورشان برگشتند. عربستان هم جایگاهی در فوتبال آسیا نداشت و هنوز فوتبال حرفهای را شروع نکرده بودند. کرهجنوبی هم به بهانه تحریم رژیم صهیونیستی به ایران نیامد و تصور من این است که آنها قدرت تیم ملی ایران در جام دوستی را که چندماه قبل از جام ملتها و با حضور تیمهای برتر آسیا، آفریقا و اروپا در تهران برگزار شد، دیده بودند.
اتفاق مهمی که در آن مقطع برای تیم ملی رخ داد، انتخاب حشمت مهاجرانی بهعنوان جانشین مربی موفقی مثل فرانک اوفارل بود. این اتفاق چند روز قبل از جام ملتهای آسیا رخ داد؟
قطع همکاری فدراسیون فوتبال با اوفارل داستان مفصلی دارد. یک روز بعد از آنکه تیم ملی به المپیک 1976مونترال صعود کرد، تیم ملی برای زیارت حرم امام رضا(ع) به مشهد اعزام شد. وقتی به مشهد رسیدیم چند گوسفند جلوی پای بازیکنان تیم ملی قربانی کردند و بازیکنان هم دور حرم گشتند و بازیکنان بر مبنای اعتقاداتی که داشتند ضریح امام رضا(ع) را میبوسیدند و نیایش میکردند. دیدن این صحنهها برای اوفارل که آشنایی چندانی با فرهنگ ما نداشت تعجببرانگیز بود. وقتی به تهران برگشتیم قرار شد مربیان و بازیکنان تیم ملی 10روز استراحت کنند و اوفارل هم برای یک مرخصی 2هفتهای به کشورش رفت، اما اردو که تشکیل شد آقای مهاجرانی را بهعنوان سرمربی جدید تیم ملی معرفی کردند و به اوفارل هم گفته بودند به تهران نیا. اوفارل در مصاحبه با رسانههای انگلیسی، وجود استعدادهای فراوان در ایران را ستایش کرده بود و لابهلای صحبتهایش با تعجب از مشاهدات عینیاش در مشهد گفته بود. بعد از این ماجرا به سفارت ایران در انگلیس خبر میدهند که اوفارل این صحبتها را مطرح کرده و 24ساعت بعد او را از سرمربیگری تیم ملی ایران برکنار میکنند. من هیچ موقع نشریهای که با اوفارل مصاحبه کرده بود را ندیدم که بدانم درباره قربانی کردن گوسفند جلوی پای بازیکنان تیم ملی حرفی زده یا نه، اما سفر مشهد عامل برکناریاش بود. در آن مقطع آقای مهاجرانی بهترین گزینه برای جانشینی اوفارل بود و یکماه قبل از شروع بازیهای المپیک مونترال سرمربی تیم ملی شد.
البته انتخاب حشمت مهاجرانی بهعنوان سرمربی جدید تیم ملی یک توفیق اجباری بود که نصیب فوتبال ایران شد. با انتخاب او چه تغییرات ساختاری در تیم ملی ایجاد شد؟
وقتی حشمتخان از تیم ملی جوانان آمد و سرمربی بزرگسالان شد، تیمهای ملی جوانان و بزرگسالان در یک بازه زمانی 2ماهه مسابقات متعددی انجام داده بودند و حدود 30بازیکن آمادگی حضور در تیم ملی بزرگسالان را داشتند. آقای مهاجرانی پایه تیم ملی را با بازیکنان تیم ملی جوانان که قهرمان آسیا شده بودند، تشکیل داد. بازیکنانی مثل حسن روشن، حسن نظری، ناصر نورائی، ابراهیم قاسمپور و علیرضا خورشیدی از تیم جوانان آمدند و اسکلت تیم ملی بزرگسالان 40تا 50درصد تغییر کرد. بازیکنان جوانان 6-5سال با آقای مهاجرانی کار کرده بودند و با شناخت خوبی که از هم داشتند یک تیم منسجم را تشکیل دادند.
آقای مهاجرانی از شما و نصرالله عبداللهی بهعنوان زوج خط دفاعی ایران در جام ملتهای 1976استفاده کرد و تیم ملی هم دست آخر بدون گل خورده قهرمان تورنمنت شد. ساختار دفاعی تیم ملی در آن مسابقات چگونه شکل گرفت؟
نصرالله عبداللهی دفاع آخر تیم تاج بود و من هم در پاس تهران بهعنوان مدافع میانی بازی میکردم و گاهی بهعنوان دفاع یارگیر به میدان میرفتم. من یک دفاع مرکزی یا دفاع یارگیر صرف نبودم و نصرالله عبداللهی هم تقریباً همین خصوصیت را داشت. بنابراین به خوبی یکدیگر را پوشش میدادیم و حریفان ما تشخیص نمیدادند که از بین ما دو نفر کدام بازیکن دفاع میانی و کدام بازیکن یار پوششی است.
در خط دفاعی، شما و نصرالله عبداللهی، در خط میانی پروین و قلیچخانی و در خط حمله حسن روشن و ناصر نورائی زوجهای خوبی را تشکیل داده بودند. این زوجسازیها چقدر در سبک بازی و نتایجی که تیم ملی میگرفت تأثیرگذار بود؟
اصلاً نتایج خوبی که در آن برهه میگرفتیم بهخاطر همین زوجسازیها بود. حشمت مهاجرانی قبل از نشستن روی نیمکت تیم ملی ارتباط خوبی با مدیران فدراسیون فوتبال داشت و مدام به کلاسهای پیشرفته مربیگری که در کشورهای مختلف برگزار میشد، میرفت. او با تیمهای جوانان و امید بهطور مداوم در تورنمنتهای بزرگ حضور داشت و همین عوامل در کنار علاقه و استعدادی که داشت کمک میکرد تاکتیکهای روز دنیا را در تیم ملی پیاده کند. انتخاب زوج خط دفاعی و استفاده همزمان از مدافع پوششی و مدافع یارگیرهم یکی از کارهایی بود که آن موقع در فوتبال روز دنیا انجام میشد.
قهرمانی بدون گل خورده هم برای خودش رکورد جالبی است که شاید تکرار نشود. اینطور نیست؟
ما در تیم ملی 2 دروازهبان آماده مثل ناصر حجازی و منصور رشیدی را داشتیم که هم باشگاهی بودند اما بهشدت با هم رقابت میکردند. من و نصرالله عبداللهی هم بهعنوان مدافعان میانی هرگز بهدنبال خودنمایی نبودیم و صد درصد در اختیار تیم بودیم.
کویت شاید جدیترین حریفی بود که در فینال جام ملتهای 1976با آن مواجه شدیم. طبق منابع مکتوب 112هزار نفر برای تماشای این بازی به ورزشگاه آزادی آمدند. از اتفاقات بازی فینال نکتهای در ذهنتان مانده؟
بازی با کویت تنها باری بود که حریف را دستکم گرفتیم و با غرور بازی کردیم اما در نهایت از روی یک ضربه کاشته آنها را بردیم. از آن طرف هم ماریو زاگالو که بهترین مربی دنیا بود، از کویت یک تیم با شخصیت ساخته بود. کویتیها دفاعی بازی میکردند و بازی در برخی دقایق گره خورده بود، اما اگر کار به وقت اضافی میکشید با اختلاف چند گل میبردیم؛ چون از نظر بدنی خیلی آماده بودیم. کویتیها یک مهاجم آماده داشتند که من مأمور مهارش بودم و در جریان بازی یک ضربه داخل چارچوب هم نداشت.