• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
سه شنبه 1 شهریور 1401
کد مطلب : 169429
+
-

پیچک مهربان بعضی کلمات

باشگاه نویسندگان
پیچک مهربان بعضی کلمات

مریم ساحلی - روزنامه‌نگار

همین که گفت «نگران نباش»، انگار نسیم وزید لای نفس‌های تب‌دار تابستان. یک وقت‌هایی گره می‌افتد به کلاف زندگی و آدمی هی راه می‌رود و این در و آن در می‌زند. دالان‌های کوتاه و بلند روزگار بعضی وقت‌ها آدم را می‌کشاند به راهروهای پر‌پیچ‌و‌خم و راه‌پله‌های کوتاه و بلند.‌ وسط همه رفت‌وآمدها یکی نشسته کنج دلمان که می‌گوید: نمی‌شود، این کار شدنی نیست. آخرش تو می‌مانی و یک افسوس.
همان روزها که مضطرب نشسته یا ایستاده‌ چشم دوخته‌ای به دهان یکی که فکر می‌کنی شاید گره‌ای به دستش باز شود، اگر زیر لب بگوید «نگران نباش»، خستگی شاید رخت بربندد از سلول سلول تنت. این انبوهی دل‌نگرانی‌ها بعضی روزها بزرگ‌ترند؛ مثلا آدم‌ها زیر سقف مطب‌ها، چشم‌شان به دهان آنهاست که بیمار زیاد دیده‌اند. بیمارانی که با دردهای کوچک و بزرگ می‌آیند و می‌روند. بیمارانی که فقط خودشان و خدایشان از آنچه در دلشان می‌گذرد، خبر دارند. بیمارانی که می‌دانند برای آنها که درمانش می‌کنند، یکی هستند مثل هزاران بیمار دیگر. آدم‌هایی که تصورشان از فرداها هی چرخ می‌خورد توی سرشان و خسته از دردها به علاج می‌اندیشند. میان آن تندبادی که وزیدن گرفته در جان‌شان، وسط همه دل‌نگرانی‌ها و میان همه آن کلماتی که از شرح وضعیت و درمان و شاید‌ها و اگرها نشان دارد، تنها شنیدن یک «نگران نباش»، روزنه‌ای است که گشوده می‌شود و باریکه‌ نوری‌ است که می‌رسد تا از حجم تاریکی بکاهد. واقعیت این است، او که می‌گوید «نگران نباش» ، نمی‌داند این کلمات در هزارتوی افکار مغشوش چه اندازه ارزشمند است اما او که می‌شنود، با اینکه می‌داند هنوز مشکلش برجاست، جانش تازه می‌شود.  کاش هر جا و هر زمان که گذر آدم‌ها با کلاف پیچ در پیچ مشکلات و دل‌نگرانی‌هایشان رسید به ما، دریغ نورزیم از مهر. یادمان باشد مهربان بودن سخت نیست و گاهی چون پیچکی ظریف، جمله‌ای کوتاه به کوتاهی و سادگی «نگران نباش» را دربر‌گرفته است.

این خبر را به اشتراک بگذارید