• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
پنج شنبه 27 مرداد 1401
کد مطلب : 168874
+
-

به مناسبت روز پزشک با دکتر مسعود مردانی، از پزشکان معروف ایام کرونا گپ‌و‌گفتی داشته‌ایم

دکتری رویای کودکی‌ام نبود

دکتری رویای کودکی‌ام نبود

سعیده مرادی

در دوران همه‌گیری کرونا بود که نامش بر سر زبان‌ها افتاد و به‌عنوان عضو ستاد مقابله با کرونا، مصاحبه‌ها، توصیه‌ها و هشدارهایش مورد‌توجه رسانه‌ها و عموم مردم قرار گرفت. صحبت از دکتر مسعود مردانی، رئیس مرکز تحقیقات بیماری‌های عفونی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و متخصص بیماری‌های عفونی و گرمسیری و فلوشیپ بیماری‌های عفونی در بیماران مبتلا به نقص ایمنی است؛ پزشک حاذقی که برخلاف بسیاری از کودکان نه رؤیای پزشک شدن را در سر می‌پروراند و نه قبل از شرکت در کنکور برنامه و تصمیمی برای پزشک شدن داشت اما با اتکا به استعداد و توانایی‌هایش به بالاترین مدارج این رشته و این حرفه دست پیدا کرد و با همان دانش و تخصص مثال‌زدنی، ازجمله پزشکان و مدیرانی بود که مردم و کشور را از طوفان و گردباد پاندمی کرونا عبور داد. دکتر مردانی امروز برای جامعه  نامی آشنا و چهره‌ای شناخته شده محسوب می‌شود. به مناسبت روز پزشک با این پزشک موفق و محبوب از زاویه و دریچه‌ای متفاوت به گفت‌وگو نشستیم.

    اصلاً چطور شد که رشته پزشکی را انتخاب کردید و در این رشته محبوب و البته دشوار مشغول به تحصیل شدید؟
خب راستش را بخواهید تا وقتی که در کنکور شرکت نکرده بودم، حتی به رشته پزشکی فکر هم نمی‌کردم اما چون در دبیرستان شاگرد ممتاز بودم و همه نمره‌هایم بالا بود، خانواده‌ام من را تشویق کردند تا در کنکور شرکت کنم. خب در آن سال‌ها مردم با داشتن مدرک دیپلم هم می‌توانستند سرکار بروند و من هم با توجه به اینکه در مدرسه نمرات بالایی کسب کرده بودم، به راحتی این امکان برایم مهیا بود. مادرم علاقه داشت که در شرکت نفت مشغول به‌کار شوم و پدرم نیز تمایل داشت که کارمند بانک شوم اما در هر صورت کنکور دادم و در حدود 24رشته دانشگاهی قبول شدم؛ از پزشکی گرفته تا حقوق و دندانپزشکی و... اما در نهایت تصمیم گرفتم که در رشته پزشکی تحصیل کنم. برای کنکور هم نه کلاس خاصی رفتم و نه کتابی به غیراز کتاب‌های درسی مدرسه را مطالعه کردم. فقط همان درس‌های مدرسه را خواندم و با رتبه خوبی در کنکور قبول و در دانشگاه پذیرفته شدم.
    پس علاقه به پزشکی و آرزوی دکتر شدن در دوران کودکی دلیل اصلی این انتخاب نبود؟
بسیاری بر این باورند که حتماً باید از دوران بچگی به رشته و حرفه خاصی علاقه داشت تا بتوان موفق شد، اما به اعتقاد من اینطور نیست و نیاز نیست که این علاقه از همان دوران کودکی همراه شخص باشد. همانطور که گفتم، تحصیل در رشته پزشکی را شروع کردم، آن هم بدون اینکه از قبل به آن فکر کرده باشم و رؤیا و آرزوی دوران کودکی‌ام باشد.
    در دانشگاه و دوران تحصیلات عالیه چگونه دانشجویی بودید؟
در آن سال‌ها همزمان با تحصیل، تدریس هم می‌کردم تا هزینه‌های دانشگاهی را تأمین کنم و البته درس‌هایم را نیز به خوبی می‌خواندم. در دانشگاه همیشه تصورم بر این بود که از همه عقب‌تر هستم و همین فکر باعث می‌شد تا تلاشم را دوچندان کنم و بیشتر درس بخوانم تا جایی که یک زمان متوجه شدم بالاترین نمره دانشکده را دارم و شاگرد اول دانشگاه هستم. من دوره عمومی پزشکی را 6ساله تمام کردم و به من بورسیه تعلق گرفت تا در دانشگاه شهید بهشتی تخصص‌ام را بگیرم. دوره تخصصی من در زمینه بیماری‌های عفونی و گرمسیری بود که موفق شدم رتبه اول کشوری را به‌خودم اختصاص دهم. بعد از آن نیز به آمریکا رفتم و توانستم فلوشیپ بیماری‌های عفونی بیماران مبتلا به نقص ایمنی و سرطان را از دانشگاه تگزاس از بیمارستان ‌ام‌دی‌آندرسون اخذ کنم.
    این روزها بعضی از پزشکان، پول،‌ محور اصلی فعالیت‌شان شده و بیمار و مسئولیت پزشکی برایشان در اولویت‌های بعدی قرارگرفته است. به‌نظر شما چه عاملی یا عواملی باعث شده تا این دسته از پزشکان به این سمت و سوی مادی‌گرایی کشیده شوند؟
ما حدود ۱۷۰هزار پزشک در ایران داریم که از این تعداد عده‌ای از آنها فعال نیستند اما از بین پزشکانی هم که فعالیت دارند شاید درصد بسیار کمی از آنها اولویت اول‌شان پول باشد. برای خودم یا اطرافیانم نیز پیش آمده است که با این دسته از پزشکان که می‌گویید مواجه شویم. نمی‌توان منکر این قضیه شد که در کشور ما تعرفه‌های پزشکی در مقایسه با خیلی از کشورهای دنیا بسیار کمتر است و اغلب پزشکان ما با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه‌می‌دارند اما این امر باعث نشده که پزشکان ما اولویت اصلی خودشان یعنی درمان بیماران را با پول معاوضه کنند. ما نمی‌توانیم به لحاظ امکانات و بسیاری از تجهیزات پزشکی با دیگر کشورها رقابت کنیم اما در یک مورد در صدر رقابت با آنها ایستاده‌ایم و آن ایثار پرسنل پزشکی است که در شرایط مختلف شاهد آن بوده و هستیم و کادر پزشکی در هر شرایطی از جان مایه گذاشته و خود را وقف بیمار می‌کند؛ به‌عنوان مثال در همین شیوع اپیدمی کرونا ما شاهد بودیم که با وجود کمبود تجهیزات و دیگر کاستی‌ها چطور کادر پزشکی از جان و سلامت خودشان گذشتند تا به بیماران کمک کنند. خوشبختانه طی این سال‌ها با وجود تمام محدودیت‌ها توانستیم پاسخگوی خیل عظیم بیماران باشیم و این افتخاری برای ما در جامعه پزشکی کشور است.
    سخت‌ترین لحظه در زندگی یک پزشک چیست؟
سخت‌ترین لحظه برای یک پزشک موقعی است که بیماری داشته باشد که علم و توان این را داشته باشد که برایش کاری انجام دهد، اما به‌دلیل شرایط خاص و نبود امکانات کاری از دستش برای درمان و نجات بیمار برنیاید. همچنین ما پزشکان ایرانی در یک بازه زمانی به‌دلیل تحریم‌ها و بسیاری از مشکلات دیگر نمی‌توانستیم مقالات خود را در مجله‌های مطرح دنیا چاپ کنیم و آنها مقاله‌های ما را قبول نمی‌کردند و این برای ما پزشکان لحظات سختی بود که البته با صبر و بردباری و پیگیری‌های مداوم توانستیم این مشکل را برطرف کنیم.
    توصیه شما به پزشکان جوانی که به تازگی فارغ‌التحصیل شده‌اند یا جوانانی که تصمیم دارند در این راه قدم بگذارند چیست؟
به جوانانی که علاقه‌مند به رشته پزشکی هستند و همچنین دانشجویانی که به تازگی از این رشته فارغ‌التحصیل شده‌اند، توصیه اکید دارم که وقتی وارد این حرفه شدند باید از همه‌‌چیز خود بگذرند و همه تمرکزشان روی کارشان باشد و فقط و فقط به پزشکی و رسالتی که برعهده‌شان گذاشته شده فکر کنند، نه هیچ‌چیز دیگر. یک پزشک باید در هر شرایطی آمادگی خدمت به مردم را داشته باشد. پزشک خوب، پزشکی است که خود را وقف بیمار کند. باید این فکر همیشه همراه پزشک باشد که بیمار از اقوام درجه یک او است و همه توان خود را برای نجات و بهبودی بیمار به‌کار بگیرد. اگر همه پزشکان با این دیدگاه جلو بروند قطعاً پزشک موفقی خواهند بود.
    در این سال‌های طبابت خاطره‌ای دارید که در ذهن‌تان ماندگار شده باشد؟
البته در حرفه ما خاطرات چه شیرین و چه تلخ کم نیست، اما یکی از خاطرات شیرین و ماندگار من درحرفه پزشکی مربوط به دوره شیوع کروناست. ماجرا از این قرار است که پدرخانواده‌ای مبتلا به کرونا که ریه‌اش ۷۰درصد درگیر بود در بیمارستان ما بستری شد. سن این آقا بالا بود و به لحاظ پزشکی فردی در سن و سال این آقا اگر به این شدت درگیر ویروس کرونا شود احتمال زنده ماندنش بسیار پایین است. فرزندان این بیمار هم در خارج از کشور سکونت داشتند. وقتی اطرافیانی که او را در بیمارستان بستری کرده بودند، جویای حالش شدند ما وضعیت وخیم او را تشریح کردیم و گفتیم به هر شکل که صلاح می‌دانند به فرزندان این بیمار اطلاع دهند. روز چهارم یا پنجم بود که فرزندان این آقا به ایران آمدند و بالای تخت پدر حاضر شدند. در کمال شگفتی شاهد بودیم که این پدر با وجود سن بالا و شرایطی که داشت با دیدن فرزندانش بهبود یافت و چند روز بعد نیز از بیمارستان مرخص شد. هنوز هم با این آقا در تماس هستم و ارتباط دارم و خدا را شکر در کمال سلامت هستند.
    امروزه سبک زندگی تا چه حد در ظهور و گسترش بیماری‌ها تأثیر گذاشته است؟ آیا لازم است الگوی خاصی در زندگی داشته باشیم تا کمتر دچار بیماری شویم؟
امروزه تمام دنیا به سمت خودمراقبتی رفته است. انجام چکاپ و آزمایش‌های دوره‌ای مختلف اهمیت دارد اما خود‌مراقبتی از همه‌‌چیز مهم‌تر است و باید جزو اولویت‌های مردم در زندگی روزمره‌شان باشد. اگر افراد ورزش کنند دیگر چاق نمی‌شوند و وقتی چاقی از بین برود بیماری‌هایی که ناشی از چاقی است نیز کاهش می‌یابد. بنابراین بهتر است قبل از اینکه دچار بیماری و نیازمند درمان شویم به سمت خودمراقبتی برویم. حتی سازمان بهداشت جهانی نیز توصیه‌های اکیدی در این زمینه دارد. اکنون اثبات شده است که استرس عامل اصلی بسیاری از بیماری‌هاست. بنابراین اگر استرس را از زندگی‌مان دور کنیم و به سمت یک زندگی شاد برویم و به طبیعت روی بیاوریم و رژیم غذایی مناسب داشته باشیم و از مواد اعتیادزا دوری کنیم از بسیاری از بیماری‌ها دور خواهیم بود. نمی‌گویم که در زندگی هیچ نوع مشکلی وجود ندارد اما باید به شیوه‌های مختلف این مشکلات را مدیریت کرده و با خود‌مراقبتی به سمت یک زندگی سالم برویم. خودمراقبتی مهم‌ترین توصیه من به مردم و بیماران است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید