راهنمای سفر به هزارتوی نویسنده
گفتوگو با شاهپور عظیمی؛ مترجم کتاب «یادداشتهای جنایت و مکافات» از فئودور داستایفسکی
ایوب ربیعی-روزنامهنگار
شاهپور عظیمی، فیلمنامهنویس و مترجم شناخته شده کتابهای سینمایی و روانشناسی در این گفتوگو قصد دارد به کنجکاوی علاقهمندان بیشماری پاسخ دهد که این روزها میخواهند بدانند با مطالعه یادداشتهای نویسندهای مانند داستایفسکی قرار است صاحب چه نوع معرفی و چگونه دانشی شوند. داستایفسکی همچنان کنجکاوی بزرگ ادبیات روسیه است. هنوز مطالعات فرهنگی در پی کشف پیچیدگیهای نهان و روان مردی است که متون بیمانندی برای بشریت به یادگار گذاشته. همین پرسشگری و جستوجوهاست که باعث میشود، هرسرک کشیدن به نوشتههای غیررسمی و بیرون مانده از رمانهای داستایفسکی مانند اخبار مهم ادبی در جهان مورد توجه انواع اندیشمندان علوم انسانی قرار بگیرد. یادداشتهای جنایت و مکافات را نشر نیلوفر در 327صفحه منتشر کرده تا بهانه برای این گفتوگو با عظیمی شود.
با این کتاب چگونه آشنا شدید؟
یکی از عادتهای دیرینم گشت وگذار در میان کتابهای فارسی و انگلیسی در فضای اینترنت است. به قول جناب سعدی هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم. از پیش برای خودم چند حیطه درنظر داشتهام که دربارهشان به جستوجوی کتاب میپردازم: ادبیات، روانشناسی، سینما، نقد ادبی، نوشتن داستان و رمان و گفتوگو با رماننویسان و کارگردانهای سینما. از سوی دیگر همواره داستایفسکی برایم سرآمد همه نویسندگان بوده و داستان عشق دیرینهام به داستایفسکی و حتی نقاشی رنگ و روغن آماتوری از او را به تفصیل در مقدمه کتاب داستایفسکی و روند خلاقیت ادبی که در سال ۱۳۹۸ از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شده آوردهام. در همین گشت و گذارها به این کتابها برخوردم که سه تایشان در بحر مجازی اینترنت به وفور موجود بودند و دوتای دیگرشان را از ناشرم آقای کریمی تقاضا کردم فراهم کنند که استقبال کردند و این اتفاق افتاد و 5کتاب از یادداشتهای داستایفسکی بر 5رمان سرشناس او را همراه با دهها جلد کتابهای مختلف پیرامون آثار و زندگی این نویسنده و متفکر بزرگ روس را در اختیار داشتم.
ظاهراً کتابهای دیگری همزمان با کتاب شما منتشر شده، از انتشار این کتابها خبر داشتهاید؟
در میانه ترجمه یادداشتهای برادران کارامازف بودم که دیدم ناشری این کتاب را ترجمه کرده و بعد از آن 2کتاب دیگر را نیز منتشر کرد. نداشتن حق کپی رایت بالاخره تبعاتی دارد و همیشه هم قرار نیست خوشحال باشیم که قانون کپی رایت نداریم و با خیال راحت میتوانیم در اقیانوس بیپایان کتابهای مختلف جهان غواصی کنیم!
اگر بخواهید این کتاب را به خوانندهای که جنایت و مکافات را نخوانده معرفی کنید، چه خواهید گفت؟ و اگر مخاطب شما کتاب را خوانده باشد چه میگویید؟
اگر برای خوانندهای که جنایت و مکافات را نخوانده باشد، بخواهم درباره یادداشتهای داستایفسکی بر این کتاب سترگ چیزی بگویم، شاید بتوانم بگویم تا پیش از ترجمه یادداشتهای داستایفسکی بر این کتاب، هر آنچه از راسکلنیکف، سونیا مارملادوف، سویدریگایلف، دونیا خواهر راسکلنیکف و حتی شخصیتهای فرعی مانند لوژین و رازومیخین شنیده بودیم، مانند نوک کوه یخی بوده که بخش اعظم آن هویدا نبود و اگر بخواهم برای آنهایی که جنایت و مکافات را خواندهاند، درباره یادداشتهای داستایفسکی بر این کتاب بگویم، باید اشاره کنم که ۱۵۰ سال پس از نوشتن این یادداشتها و حدود ۸۸ سال پس از انتشارشان به روسی و ۵۴ سال ترجمه به انگلیسی، اکنون ترجمه فارسیاش این امکان را فراهم آورده که بدانیم هنگام نگارش رمان جنایت و مکافات، چه فراز و فرودهایی در ذهن داستایفسکی پیرامون مسائل مختلف رمان، شخصیتهای اصلی، زاویه دید، شخصیتهای فرعی، فضاسازی و... میگذشته و مراحل زایش رمان چگونه بوده است.
این موضوعها برای خوانندهای که نمیخواهد ادبیات را به شکل تخصصی دنبال کند، چه مزیتی میتواند داشته باشد؟ برای چنین خوانندهای چه تفاوتی دارد که راسکلنیکف در ابتدا چگونه بوده و اکنون در رمان چگونه است؟
تخیل مرزی نمیشناسد. حتی خوانندهای که پیگیر جدی ادبیات نیست و رمان را میخواند تا سرگرم شود، هیچگاه تخیلش را هنگام خواندن اثر ادبی پشت در نمیگذارد و همواره درباره شخصیتها فضاها و مکانها تخیلش را بهکار میاندازد. چنین خوانندهای اگر گذارش به کتاب یادداشتهای داستایفسکی بر جنایت و مکافات بیفتد و آنها را بخواند، احتمالاً خود را با نسخه دیگری از رمان روبهرو خواهد دید و راسکلنیکف دیگری را تخیل خواهد کرد. این یادداشتها شاید تا این حد کارایی داشته باشند. امیدوارم پاسخ نامربوطی به این پرسش نداده باشم.
آیا اینها در مورد خود شما بهعنوان کسی صدق میکند که در همان مقدمه داستایفسکی و روند خلاقیت ادبی نوشتهاید که سالهاست با داستایفسکی دمخور بودهاید؟ بهعبارت دیگر چقدر این یادداشتها برای علاقهمندان جدی داستایفسکی کارآمد هستند؟
این یادداشتها در حکم راهنمایی برای شناخت هرچه بیشتر نویسندهای هستند که تمام زیر و بم رخدادهای زندگیاش را در یادداشتهای روزانه و دفترهای یادداشتهایش آورده - هنوز بخش زیادی از آنها به فارسی درنیامدهاند- از تاریخ دقیق حملههای صرع گرفته تا حتی حساب و کتاب روزمره را. او در بخشی از یادداشتهای برادران کارامازف در گوشهای از یکی از صفحات اعدادی را جمع و تفریق کرده است. در واقع در نگاهی شهودی به یادداشتهای کتابهای پنجگانهاش جنایت و مکافات، ابله، شیاطین، جوان خام و برادران کارامازف بهنظر میرسد داستایفسکی بسیار تمایل داشته که فاصله میان زندگی و اثرش را از میان بردارد. او یادداشتهای این کتابها و دیگر یادداشتهایش را مانند نویسندهای روی کاغذ آورده که گویی دارد داستان زندگی نویسندهای به نام فئودور میخائیلیوف داستایفسکی را مینویسد که دچار صرع بوده، از دست طلبکارانش به نوعی به خارج گریخته و در همان حال مشغول نگارش رمانی است (ابله) که هنوز شخصیتهایش را پیدا نکرده، پیشتر رمانی را براساس داستانی واقعی درباره دانشجویی نوشته که دست به قتل زنی رباخوار میزند (جنایت و مکافات) به نهیلیستهای روس حملهور شده و به بهانه قتل دانشجویی بهدست این افراد ادعانامهای علیه نهیلیستها مینویسد (شیاطین) به پول و بنده پول شدن میپردازد (جوان خام) و سرانجام در واپسین اثرش همچنان به پرسش ابدی ازلیاش پیرامون رابطه انسان و خداوند میپردازد (برادران کارامازف). یک پرسش مهم: چرا داستایفسکی برای نوشتن 5اثر مهماش یادداشت برداری کرده است؟ چرا دیگر نویسندههای روس در قرن نوزدهم چنین نکردهاند؟ یادداشتهای آناکارنینا، جنگ و صلح، ابلوموف، نفوس مرده، پدران و پسران کجایند؟ بالاخره این بزرگان ادبیات آثارشان را در خلا که نمینوشتهاند؟ چرا هیچ یادداشتی بر رمانهای بزرگ روسی در دسترس نیست اما یادداشتهای داستایفسکی بر این 5اثر ماندگارش موجودند؟ آنا گریگوریوونا همسر با وفای داستایفسکی بیش از 30سال پس از مرگ نویسنده این یادداشتها را به دولت تسلیم میکند که با تمام پراکندگیهای ظاهریشان منظومهای از افکار و تراوشات ذهنی نویسنده را برای مخاطبان دورانهای مختلف به یادگار گذشته است. هرچه که بیشتر در این یادداشتها کندوکاو میکنم، بیشتر به این نتیجه میرسم که داستایفسکی عامدانه این یادداشتها را نگهداشت و مانند دیگر نویسندهها از بین نبرد تا آیندگان از هر نسل و دورهای بتوانند بهخودآگاه و البته ناخودآگاه او راهی پیدا کنند که بهنظرم نتیجهای جز جاودانگی داستایفسکی در برنداشته است.
داستایفسکی در سالهای اخیر در زمینه روانشناسی هم مورد توجه است، آیا این کتاب در چنین زمینهای میتواند به مخاطبان کمک کند؟
بهنظر میرسد تمامی آثار داستایفسکی واجد چنین خصایصی باشند که یادداشتها هم از این قاعده مستثنی نیستند. خصوصاً از این بابت که یادداشتها درواقع مرحله جنینی و پرورش شخصیتها و روانشناسی آنهاست. از این منظر حتی میتوان گفت که چنین یادداشتهایی به نوعی جلوه بیشتری از روانشناسی شخصیتهای آثار داستایفسکی را دارا هستند. این را در یادداشتهای دیگر داستایفسکی بر رمانهای بزرگش میتوان دید. در کندوکاوهای مختلف برای یافتن کتابهایی درباره آثار داستایفسکی همواره به آثاری برمیخورم که از منظر روانشناسی به آنها پرداختهاند، ازجمله کتابی که در مقدمه یادداشتهای جنایت و مکافات به آن کتاب و نقطه نظرهای نویسندهاش اشاره کردهام.
شما مترجم پرکاری در زمینه ادبیات سینمایی هستید، آیا با این کتاب حیطه تازهای را به خوانندگان معرفی میکنید؟ قصد ادامه ترجمه ادبی را دارید؟
اگر نخستین ترجمه متنی سینمایی را که در ۱۳۷۲ انجام دادم، نخستین تجربهام در ترجمه متون سینمایی درنظر بگیرم تاکنون ۲۸ سالی میشود که به این کار مشغولم و بیش از دوسوم از بیست و چند کتابی که ترجمه کردهام سینمایی بودهاند اما از سالهای پیش تجربههایی در زمینه ترجمه رمان داشتم ازجمله رمان «روانی» از رابرت بلاک یا «سلول شیشهای» از پاتریشیا هایاسمیت و «طراحی و نوشتن داستانهای معمایی» از همین نویسنده که تا امروز به چاپ سوم رسیده، تا یکی دو رمان دیگر که زیر چاپ دارم و رمانی که هماکنون مشغول ترجمه آنم، بنابراین با ترجمه ادبی بیگانه نیستم اما از چند سال پیش تصمیم گرفتم سراغ ترجمههای غیرسینمایی بروم که دو کتاب «شهامت مورد تنفر بودن» (گفتوگویی درباره روانشناسی آلفرد آدلر) و «هنر حاضر جوابی و طنازی» که مضمونش تقریباً از عنوانش پیدا است، دو نمونه از این کارهاست. داستایفسکی و روند خلاقیت ادبی نخستین تجربه جدیام در زمینه ترجمه ادبی بود که با نام داستایفسکی گره خورد و همین کتاب یادداشتهای جنایت و مکافات.
یعنی از ترجمه کتابهای سینمایی کنارهگیری کردهاید؟
خیر. این کار را نکردهام اما بهدلیل برنامهریزی برای چند ترجمه ادبی که بسیار وقتگیر هستند، ممکن است تا مدتی سراغ کتاب سینمایی نروم مگر اینکه کتابی پیشنهاد شود که برای مخاطبان آثار سینمایی جذاب باشد که البته 2 کتاب فوقالعاده سینمایی دارم که وسوسه ترجمهشان همراه من هست، یکی در زمینه رویکرد تعلیقی در سینما براساس کارهای هیچکاک و دیگری کتابی درباره وضعیتهای پیچیده سینمایی و داستانگویی که بهنظرم هر دو کتاب در این زمینه یکه هستند.