اقلیم و سیاست
مصطفی قربانی؛ کارشناس مسائل سیاسی
تأثیر شرایط جغرافیایی، طبیعی، آب و هوایی و اقلیمی بر سیاست از دیرباز مورد توجه بودهاست؛ بهگونهای که بزرگانی چون ارسطو، مونتسکیو، ریمون آرون و... در این باره دیدگاههایی را مطرح کردهاند. بهطور دقیقتر، سیاست و حکومت در هر جامعهای، فارغ از ویژگیهای فرهنگی، معرفتی، الهیاتی، تاریخی، اقتصادی و... در بستر شرایط جغرافیایی و اقلیمی شکل میگیرد، که اگرچه انسان میتواند تأثیر این شرایط را کم و زیاد کند، اما میتوان پذیرفت این شرایط بهصورت جبری بر سیاست و حکومت تأثیر میگذارند.
حکومت در ایران نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست و براین اساس، باید پذیرفت که در ایران نیز این شرایط بر حکمرانی تأثیر میگذارد. با وجود این، یک واقعیت مهم درباره شرایط اقلیمی در ایران آن است که بهنظر میرسد در سالهای اخیر با تغییراتی مواجه شدهاست. این تغییرات عبارتند از:
1- تغییر الگوی بارش؛ بدینترتیب که قبلا از اواخر زمستان تقریبا با افت محسوس بارشها مواجه میشدیم، اما چند سالی است که در فصل بهار و تابستان با وقوع سیل مواجه میشویم.
2- ازدیاد ریزگردها؛ بهنحوی که امسال به پدیدهای عمومی در کشور تبدیل شد؛ این درحالی بود که در سالهای قبل محدود به مناطق مرزی چون خوزستان بود.
3- افزایش دمای هوا؛ هرچند تغییرات مذکور از منظری تخصصی مورد بحث قرار نگرفته و چنانچه متخصصان این حوزه درباره آن بحث کنند، قطعا اطلاعات و تحلیلهای دقیقتری ارائه میدهند، اما آنچه تاکنون حتی برای یک فرد غیرمتخصص در زمینه محیطزیست و اقلیمشناسی مشاهده میشود، حکایت از این تغییرات ملموس دارد. نکته مهم در این زمینه آن است که وقوع این تغییرات، جنبههای مختلف حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور را دستخوش دگرگونی کرده است و چنانچه تدابیر لازم برای مقابله با این پدیدهها اندیشیده نشود، دیر یا زود، دامنه این تغییرات وسیعتر و عمیقتر شده و قابلیت ایجاد دگرگونیهای بیشتری پیدا میکند.
هرچند تغییرات مذکور که در قالب تغییرات اقلیمی (ClimateChange) بهعنوان یک نگرانی جهانی مورد مطالعه قرارگرفته، اما بنا بر برخی آمارها، روند این تغییرات در ایران سریعتر از جاهای دیگر است. مطالعات صورت گرفته در این زمینه گویای آن است که بهعنوان مثال، افزایش دما در ایران، بیش از متوسط جهانی است و همینطور تولید گازهای گلخانهای و بهرهبرداری از منابع زیرزمینی آب. تحلیلهای موجود همگی گویای آن است که این تغییرات بهطورعمده بهدلیل بهرهبرداری بیرویه از منابع در ایران رخ دادهاست؛ بهعنوان مثال، بنا بر برخی آمارها، متوسط مصرف آب در ایران توسط هر نفر در شبانهروز، 40لیتر بیشتر از میانگین جهانی است یا الگوی کشت در ایران بهطور عمده مناسب با شرایط اقلیمی نیست یا اینکه احداث صنایع در ایران نیز مناسبتی با شرایط اقلیمی مناطق احداث ندارد. بهعنوان نمونه، میتوان به احداث صنایع آببری چون فولاد و کاشی اشاره کرد که اتفاقا در مناطق کویری ایران ایجاد شدهاند. مسلم است که این الگوی بهرهبرداری در زمینههای مختلف، تناسبی با شرایط اقلیمی ندارد؛ بنابراین، بهعنوان یک نتیجه ابتدایی میتوان گفت که تأثیرگذاری متغیر «شرایط اقلیمی» در ایران در تصمیمگیریهای سیاسی، اقتصادی، صنعتی و... چندان قابلتوجه نبودهاست.
بهعنوان نکته پایانی باید گفت که تغییرات اقلیمی و تأثیرات مخرب آن بهراحتی میتواند امکان زیست پایدار در ایران را با مشکلات جدی مواجه کند. از این منظر، این تغییرات قادر به دستخوش تحول قرار دادن حوزه سیاست بهصورت اساسی است. اگر سیلهای اخیر در کشور را نتیجه تغییرات اقلیمی بدانیم (که البته تصدیق این ادعا نیاز به اظهارنظر و تأیید متخصصان این حوزه دارد) بهراحتی میتوانیم آثار مخرب انسانی، زیرساختی، اقتصادی و... این تغییرات را درک کنیم. براین اساس، برای مدیریت این تغییرات که بهطور عمده پدیدهای انسانساخت است، باید از هماکنون چارههای مدبرانه اندیشید. کانون این چارهاندیشیها نیز میتواند این گزاره باشد: «درنظر گرفتن و لحاظ کردن شرایط اقلیمی در تصمیمگیریهای سیاسی، اقتصادی، زیرساختی، توسعهای و... .»