پدر ترجمه ایران
محمد قاضی را همه میشناسند، همه آنهایی که اهل مطالعهاند و بهویژه دن کیشوت، شازده کوچولو، زوربای یونانی و مادام بواری را با ترجمه قاضی خواندهاند. بسیاری از نویسندگان و منتقدان ادبی، خوانشهای متفاوتی از آثار ترجمه شده توسط «محمد قاضی» دارند و برخی بر این باور هستند که روش منحصر به فرد ترجمه او، سنت ترجمه در زبان فارسی را چند گام به جلوتر برده است. محمد قاضی گرچه بیش از ۳۰ سال از آخر عمر خود را تنها با عینک میدید، با سمعک میشنید و با صوتک سخن میگفت، اما تا واپسین روزهای عمر از کار و خلاقیت باز نایستاد و بر گنجینه نفیس آفرینشهای ادبی خویش گوهری دیگر میافزود. نثر ترجمههای او چنان شیواست که آثارش سرمشقی برای دیگر مترجمان به شمار میرود. او ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او به زبان فارسی است. ضمن اینکه او روحیهای شاد و منحصر به فرد داشت و وجود بیماری، خدشهای به آن وارد نکرده بود. خودش گفته: «بیماری من که نتیجه طرز زندگی من است، چرا باید روحیه مرا خراب کند؟ البته دلم میخواست که چنین و چنان شود اما مریض شدهام و نشده است چه باک؟ خودکشی که نباید کرد!» قاضی در سال 54بهخاطر سرطان حنجره از ناحیه گلو تحت عمل جراحی قرار گرفت و مجبور شد 2 دهه آخر عمرش را با دستگاهی که به آن لسانک میگفت حرف بزند. با این حال قاضی روحیهاش را نباخت.
این استاد مترجم سرانجام پس از تحمل سالها بیماری در ۸۴ سالگی دارفانی را وداع گفت و در مهاباد در قطعه مقبره الشعرای آرامستان این شهر در جوار مزار شاعران برجسته کُرد به خاک سپرده شد.