تقویم/ سالمرگ/ عکاس درد
برسون از مصاحبه خوشش نمیآمد. میگفت همیشه همان سؤالها را میپرسند و تو همان جوابها را میدهی. اما او معروفترین عکاس دنیا بود و همه میخواستند بدانند چطور عکس میگیرد؟ چرا عکس میگیرد؟ هانری کارتیه برسون زندگی پرماجرایی هم داشت. در فرانسه به دنیا آمد، اما بیشتر عمرش را در سفر بود. هند، مکزیک، شرق دور، آفریقا، کوبا و آمریکا. در جنگ اسپانیا مجروح شد و در جنگ جهانی دوم به زندان نازیها افتاد. به هند رفت که از گاندی عکاسی کند، اما به مراسم سوزاندن جسدش رسید. بعدها از دالاییلاما عکاسی کرد. همینطور از «چهگوارا»، «مارتین لوترکینگ» و خیلیهای دیگر. مدتی در سینما دستیار ژان رنوار و بونوئل بود. چیزی که خودش و عکسهایش را از دیگران متمایز میکند، نگاه انسانیاش به سوژهها و کشف لحظهای در آنهاست که خودش به آن میگفت:«لحظه قطعی» یا «لحظه شهود». در جهانی تکراری زندگی میکرد که اتفاقهای خستهکننده روزمره مثل انعکاس در گودال
گل ولای، تصویر با گچ کشیده شده روی دیوار یا هیکل سیاه پوش در مه همگی برایش انعکاس حقایقی بزرگ و آشنا در ضمیر ناخودآگاه بودند. برسون شاعری غیر رمانتیک بود که شعر او عکسهایش بود و زیبایی را در موضوعات «همانطور که هستند» و در واقعگرایی مربوط به همین زمان و مکان کشف کرد.
برسون2 دهه آخر عمرش، عکاسی را رها کرد و هم و غمش را روی نقاشی و طراحی گذاشت. بعد هم در2اوت ۲۰۰۴ در سن ۹۵سالگی در خانهاش در استان پرووانس درگذشت و در مراسمی خصوصی با حضور بسیاری از دوستان عکاسش (که هیچیک در آن روز عکسی نگرفتند) به خاک سپرده شد. در هفتههای بعد بیشتر مطبوعات بینالمللی به او ادای احترام کردند. تیتر پاریزین «مرگ غول عکاسی» بود و فرانکفورتر راندشو نوشت: «چشم قرن بسته شد». او به یکی از چهرههای ماندگار هنری قرن بیستم تبدیل شد. امتیازی منحصر
به فرد برای یک عکاس فرانسوی.