سیداحمد بطحایی - داستاننویس
آندره اسپونویل در مطلع پیشگفتار کتابش که عنوان همین یادداشت است، نوشته: «اگر میشد فضیلتهای بزرگ را آموخت، این امر بیشتر توسط الگو گرفتن از آدمهای بزرگ اتفاق میافتاد.» انگاری که آدمهای بزرگ املای نوشته شدهاند و ما از روی دست آنها مینویسیم. انتخاب میکنیم که این سرمشقنویسی از روی سیره و سلوک کدامینشان باشد. با کدام رسمالخط خرسندتر و راضیتریم، احساس بهتری نسبت به دنیای زیسته و نزیسته خود داریم. غلطهاشان را لاک میگیریم و خطهای راست و تمیزشان را هایلایت میکنیم. پررنگ و تیز میچسبانیم بالای دفتر نگارشمان. و این رونویسی احتمالا صادق و شفافترین راه برای شناخت سره از ناسره است در
تار و پودی که میتنیم. چه منبعش را از ایده تکرار تاریخ مارکس و هگل گرفته باشیم، چه چرخش و نداولِ روزهای شین و شادی در قرآن. و فکر میکنم بیشترین چگالی خیر و شر تاریخ چند ساعت میانی روز 23سپتامبر سال681 میلادی باشد، زمانی که پیروانِ رسول خاتم، جانشین سومینش را با خانواده و دوستانش به شهادت رساندند، بر تنش سوار تاختند، شادی کردند و به خود که آمدند گریستند. این حجم از پستی و بلندی را احتمالا نتوان در زمان و مکانی چنین اندک و محدود جمع کرد؛ ولی عدهای از مسلمانان توانستند چنین کنند. حسین(ع) الگوی درخشان تاریخ است برای آموختن فضیلت و روایتهایی که از امروز که تحویل سال قمری است تا فردای چهلمین روز شهادت حسینبنعلی(ع) میآید، روایت تکههایی است که خورشید حسین روشن میکند برای فهمیدن و شناخت فضیلتهای بزرگ، که بدیهی است قرار بر کشیدن آب دریا نیست، چراکه خورشید و اقیانوس را نمیکشند، بل میچشند آن هم به قدر تشنگی. به یاری روشنای خورشید، به مدد حسین(ع)... .
نوشتاری کوچک در باب فضیلتهای بزرگ
در همینه زمینه :