کیگو هیگاشینو
روزهای متمادی این احساس را داشتم که دفعه دیگر که کارآگاه کاگا به دیدن من در بیمارستان بیاید، همه جوابهایی را که در جستوجویشان بود، به همراه خودش میآورد. طبق آنچه تابهحال از کارش دیدهام: آدم دقیق، بافکر و بهطرز وحشتناکی سریع است. هر بار که چشمهایم را میبندم، میتوانم صدای قدمهایش را تصور کنم که دارد بهسرعت نزدیک میشود. وقتی به رابطه هاتسومی و من پی برد، تقریباً در برابر آنچه داشت اتفاق میافتاد، تسلیم شدم. چشمهایش بُرندهتر از آنچه انتظار داشتم، بود. من بهندرت میتوانم در مورد دیگران قضاوت کنم، اما فکر میکنم تصمیم درستی گرفت که از تدریس دست کشید.
بدخواهی
در همینه زمینه :
بوک مارک