با نمایشنامههای خارجی ارتباط نمیگیرم!
گفتوگو با «نگار مقدسی»، بازیگر نمایش «مبارک در ژاپن»
در نمایش کمدی «مبارک در ژاپن» به کارگردانی «علی فتحعلی» که این شبها در تماشاخانه سنگلج در حال اجراست، بازیگری به نام «نگار مقدسی» حضور دارد که از سالها پیش، کنار استاد فتحعلی در نمایشهای آیینی و سنتی بازی دارد. مقدسی گرچه در رشته مدیریت بازرگانی تحصیل کرده و دانش آموخته کارشناسی ارشد این رشته است اما استعداد و علاقهاش به بازی در نمایشهای ایرانی او را به صحنه تئاتر سنتی کشید. با وی درباره حضورش در این نمایش و همکاری مجدد با علی فتحعلی گپوگفتی داشتهایم.
شما پیش از حضور در نمایش «مبارک در ژاپن»، سابقه همکاری با آقای علی فتحعلی را در نمایشهای دیگر داشتهاید. چه شد که در این نمایش هم با ایشان همبازی شدید؟!
نمایش «مبارک در ژاپن» قرار بود آذرماه سال گذشته در بیستمین جشنواره نمایشهای آیینی سنتی شرکت بکند که آقای فتحعلی بازیگران مورد نیازشان را جمع کردند و به من هم برای بازی اطلاع دادند. نمایشنامه را که خواندم، خیلی از متن خوشم آمد. در جشنواره اجرا رفتیم اما چون بهخاطر شرایط کرونا، جشنواره آنلاین بود، ما زیاد حسوحال و هیجان لازم را برای اجرا نداشتیم! در کل تئاتر باید زنده و با حضور تماشاگران باشد، چون دستزدن و خندیدن مردم خیلی به بازیگر انرژی میدهد. وقتی به ما نوبت اجرای عمومی در تماشاخانه سنگلج دادند، آمدیم اینجا و با کارگردانی استاد فتحعلی نمایش را روی صحنه بردیم.
شکلگیری نقش «ستاره» چقدر مرهون راهنماییهای کارگردان است و چقدر نتیجه تلاش خودتان؟!
باید تأکید بکنم که استاد فتحعلی برای ساختهشدن یک نقش، خیلی راهنمایی میکند. حتی در کارهای قبلی به همین شکل کار میکردند. در همه کارهایی که من با ایشان بودم، تکههایی که به من میگفتند وارد بازیام بکنم، خیلی دست و خنده میگیرد. در همین نمایش، صحنهای داریم که ستاره ظاهراً لال شده و مدام میگوید «اَبَه اَبَه». در این صحنه میرزاتیمور میآید و به همه اعضای خانوادهاش میگوید «اَبَه اَبَه»! در تمرینها پیش خودم فکر کردم این صحنه اصلاً از تماشاگر خنده نمیگیرد. تصمیم گرفتم نظرم را به استاد بگویم. وقتی جسارت کردم و بالاخره موضوع را با خجالت به استاد گفتم، ایشان با خنده گفتند: «شما چون تجربهاش رو ندارین، نمیدونید. من میدونم!»، و دقیقاً روز اول اجرا، همان صحنه آنقدر خنده گرفت که من خیلی خجالت کشیدم. بعد از آن دیگر هرچه استاد میگفتند، من نه نمیگفتم. البته قبل از آن هم نه نمیگفتم اما گاهی پیشنهادهایی میدادیم و ایشان برحسب تجربه ما را راهنمایی میکردند.
خودتان چه ایدههایی برای اجرای این نقش داشتید؟
در کل استاد فتحعلی در تمرینها دست همه را باز میگذاشتند که هر کار و ایدهای دارند، انجام بدهند و بعد در نهایت، ایده بازیگران از فیلتر استاد فتحعلی رد میشد. برای شکلگیری این نقش، آقای فتحعلی آنقدر خودشان به ما ایده میدادند که دیگر به فکرکردن ما نمیرسید. نه فقط در مورد نقش ستاره، بلکه برای همه نقشها.
شما در یک رشته غیرهنری تحصیل کردهاید. اولینبار چطور وارد دنیای بازیگری شدید؟
من خیلی اتفاقی وارد بازیگری شدم. هیچ کلاسی نرفتم.کلاس من، فقط گفتههای استاد فتحعلی بوده. نخستین باری که در نمایشهای سنتی بازی کردم، در نقش یک دختر شیرینعقل بازی داشتم. یک شب بازیگر آن نقش نیامد، به من گفتند برو روی صحنه! و من بیمقدمه رفتم روی صحنه. جالب است که هیچ استرسی هم نداشتم! بعد گفتند چقدر خوب بازی کردی و از آن به بعد بازیگریام در نمایشهای ایرانی و سیاهبازی شروع و تکرار شد.
با توجه به اینکه شما قبلاً هم در نمایشهای سنتی و سیاهبازی ایفای نقش کردهاید، بهنظرتان امروز جایگاه نمایشهای سیاهبازی بین مردم در چه سطحی است؟
ببینید، اول این را بگویم که بهخود من برای بازی در نمایشنامههای کلاسیک و خارجی خیلی پیشنهاد میشود. میدانم کسی که به دنیای تئاتر میآید باید هر نقشی را بازی بکند اما ارتباطی که من با نمایش سیاهبازی، سنتی، تختحوضی و ایرانی میگیرم، با نمایشهای خارجی نمیگیرم. اصلاً نمیتوانم با آن نمایشها ارتباط برقرار بکنم. در نمایشهای ایرانی، روح زندگی وجود دارد. وقتی آدم روی صحنه میآید، کمکم به آن معتاد میشود و اصلاً دیگر دوست ندارد آن اعتیاد را ترک بکند. این نوع نمایش خیلی خوب است. آدم وقتی پایش را روی صحنه میگذارد، همهچیزهای دیگر یادش میرود. بهنظرم نمایش ایرانی و تختحوضی، مدل خیلی خوبی از اجرای تئاتر است و طرفداران خودش را هم دارد. حتی گاهی میبینیم تماشاگران شیک و کتوشلوارپوش و باکلاسی به تماشای نمایش ما میآیند که تعجب میکنیم چطور اینها آمدند کار تختحوضی ببینند! ولی اتفاقاً آنها عاشق سیاهبازیاند.