اسکوچیچ زندگانی

عیسی محمدی

مربع آمد، ابعادش نیامد
خودش آمد، دامادش نیامد
شگفتی در خلیج‌فارس برخاست-
که بایدن آمد و بادش نیامد
   
چه با نامردمی بس جاج گشتم
که چون بن‌سای بودم، کاج گشتم
منم چون اسکوچیچ زندگانی
نتیجه دادم و اخراج گشتم 
  
کتاب آمد ولی جزوه نیامد
چراغ آمد ولی جلوه نیامد
سیاست، رنگ پاپوشی گرفته
«پوتین» آمد ولی گیوه نیامد
  
کمی غاز و کمی هم اردکم باش
اگر هم نه؛ ولیکن لک‌لکم باش
در این دنیای بی‌پایان و ناامن
گوگل گشتم؛ تو قفل کودکم باش
  
گدای ِ هر دونبش کوت گردم
اسیر چرخش گیسوت گردم
اگرچه نرخ تخم ِ مرغ بالاست-
بیا تا املت و نیمروت گردم
  
نئون باشم، شب تارم تو باشی
گرفتارم گرفتارم تو باشی
بساط عشق ما برعکس باشد
الهی گل شوم، خارم تو باشی