روی تابلوی کوچک کنج کتابفروشی نوشته شده: «همه عایدی این کتابفروشی صرف راهاندازی کتابخانه در روستاهای محروم میشود.» کتابخانههایی که حساب و کتاب تعدادشان از دست او در رفته و به بیش از 75کتابخانه در گوشه و کنار کشور میرسد
همراه کتابها همیشه چند نقشه با خود به روستا میبریم؛ نقشه جهان، نقشه ایران، نقشه استان و همچنین نقشه پراکندگی پوشش گیاهی و جانوری و پراکندگی اقوام در ایران. اینها را میبریم تا بچههای روستایی موقعیت خودشان را در ایران و جهان پیدا کنند. ما به آنها یادآوری میکنیم که تو در نقشه این جهان حضور داری
کتابخانههایی که در زندانها دایر میکنیم را بیش از هر کتابخانه دیگری دوست دارم. نمیتوانید تصور کنید افرادی که در این زندانها هستند چگونه از کتابخانه استقبال میکنند! من هر بار از دیدن فهرست امانات کتاب کتابخانهها در زندانها و ندامتگاهها حیرتزده میشوم
به رسم همیشگی کتابفروشی قصه، مهاجرانی که به ولایت خود بازمیگردند کتاب و لوازمتحریرهایی که صاحب کتابفروشی به آنها هدیه داده را بهعنوان سوغاتی با خود میبرند تا شوق آموزش را با کودکان وطن خود تقسیم کنند
فرزانه اخوت، یادی هم از سختیهای راهی که در آن قدم گذاشته میکند و میگوید: «هنوز هم گاهی در برخی روستاها و مناطق، از طرف برخی از مسئولان یا حتی مردم مقاومتی در برابر تاسیس و دسترسی به کتابخانه وجود دارد. ما کالایی را به این مناطق میبریم که در بسیاری از جاها نیازی به آن احساس نشده است و باید قبل از هر کاری احساس نیاز را در این افراد بهوجود بیاوریم و ذائقهسازی کنیم. حرف ما این است؛ همانطور که داشتن سرپناه، خوراک و پوشاک حق هر فردی در جامعه است، دسترسی به اطلاعات و دسترسی به ادبیات جهان هم حق هر فردی در هر گوشه از این کره خاکی است. اهدای کتاب، اهدای یک کالای لوکس نیست.»
خلاصه گزارش
در همینه زمینه :