بازخوانی زندگی فاتح خرمشهر، سردار« احمد متوسلیان»، در سالروز ربودهشدن، به روایت برادرش
ناگفتههایی از سفر بیبازگشت
الناز عباسیان- روزنامهنگار
ماندهام تو را چه بخوانم؛ شهید؟ اسیر؟ یا مفقودالاثر؟ اما دوست دارم برای همیشه تو را جاویدالاثر بنامم که اینگونه هم هستی و گذشت زمان نهتنها تو را به حاشیه و فراموشی نکشاند که هر روز روایت شجاعت، جسارت و مردانگیات خونی تازه به رگهای این نظام میرساند تا بدانیم تاوان این آرامش و آسایشمان را مدیون شماییم. راستی ای سردار بینشانم امروز 40سال از روز اسارتات گذشت و چشمها همچنان منتظرند تا تو بیایی. ماجرای این سفر بیبازگشتات به لبنان سالهاست که در ابهام است و هر چند وقت یکبار خبرهای ضدونقیض داغ دلها را تازه میکند. و این داغ برای خانوادهات صد چندان جگرسوز است. پدرت که یعقوبوار چشم به راه پرکشید اما کسی چه میداند این درد هر لحظه با دل بیقرار مادرت چهها که نمیکند. حالا پای صحبتهای برادر کوچکترت امیر متوسلیان نشستهایم تا از فاتح خرمشهر، یوسف جنگ و از تو برایمان بگوید. دلش پر است با این حال و با وجود مشغلههای بسیار کاری، برای این گفتوگو وقت میگذارد و این چنین از ابهامات یک سفر بیبازگشت تو میگوید.
این گفتوگو اختصاصاً به وضعیت و سرنوشت احتمالی حاجاحمد اختصاص دارد. شما 5سال پیش در جلسهای که با کمیسیون امنیت ملی مجلس پیرامون بررسی سرنخها و شواهد زندهبودن حاج احمد داشتید موضوعاتی را مطرح کردید؛ ازجمله اینکه اسنادی دال بر شهیدنشدن حاج احمد هست. کمی بیشتر توضیح میدهید.
۵سال پیش کمیته حقیقتیاب درخصوص این اتفاق در مجلس شورای اسلامی تشکیل شد. متأسفانه عزیزانی که بهعنوان مسئول از سوی مجلس در این کمیسیون منتخب شده بودند خودشان هیچگونه اطلاعاتی پیرامون حاجاحمد و اتفاقاتی که پیش آمده بود نداشتند و میخواستند از ما اطلاعاتی را جویا شوند. این برای من خیلی سخت و گران بود که کسانی مسئول این کمیته شدند که هیچگونه شناختی راجعبه حاجاحمد و نحوه اسارتشان ندارند و تازه میخواهند از ما سر نخ بگیرند. تنها 2جلسه تشکیل شد و این کمیسیون بعد از آن 2جلسه منحل شد؛ این کمیسیون مثل بسیاری از طرحهایی که استارت میخورند اما خیلی زود بدون نتیجه تاریخشان تمام میشود بود و متأسفانه پیگیری صورت نگرفت.
شما مطرح کردید که 40سال پیش، زمان توقف خودرو در لبنان امکان مبادله اسرا بوده است. این موضوع حدس شماست یا حقیقت دارد؟
پیشتر درباره مبادله اسرا گفته بودم که میتوانست انجام شود و هنوز هم پای این حرف هستم و این یک واقعیت مطلق و محض است. همان لحظهای که حاجاحمدآقا توسط فالانژهای لبنان دستگیر شدند، شهید عماد مغنیه و تعدادی از اعضای سپاه، چند نفر از نیروهای اسرائیلی و آمریکایی را برای مبادله گرفته و آماده کردند اما متأسفانه دشمنان داخلی که همچنان هم هستند اجازه این مبادله را ندادند و باعث شدند این مبادله صورت نگیرد. بعدها این مبادله با یکسری از اسرای فلسطینی صورت گرفت که پرونده حاجاحمد با این مبادله کلا فاصله گرفت و مسئله همانجا تمام شد.
نظر شما درباره اظهارات عیسی الایوبی، زندانی همسلولی حاجاحمد و روایتش از شهادت ایشان چیست؟ با توجه به اینکه آزمایش دیانای پیکرها منفی بود.
مرحوم آقای طالبزاده برنامهای را هماهنگ کردند تا با آقای عیسی الایوبی دیدار و گفتوگویی داشته باشم و در نهایت در آن صحبتها، من خودم شخصا به این نتیجه رسیدم که صحبتهای ایشان خیلی مستند نیست زیرا در آخرین صحبتهایش گفته بود او و چندین نفر از اسرا ازجمله حاجاحمد را جایی بردند که صدای آب میآمد و سر ما کیسه کشیدند و تیراندازی کردند و بعدا دیدم به من تیر نخورده و مرا به همان سلول بازگرداندند. او در آنجا میتوانست وضعیت حاج احمد را استعلام و پیگیری کند اما ابهاماتی در این خاطرات وجود داشت که من حس کردم خیلی صحت نداشته باشد. من عقیده شخصیام این است که گذشت زمان 40ساله از این حادثه - که باز دشمنان داخلی مسبب آن هستند- باعث شد تا یکسری از مستندات فراموش یا نابود شود. در عین حال احساس کردم با توجه به گذشت زمان بخشی ساخته ذهن ایشان است و این ادعا خیلی برای من مسجل نشد.
چند سالی است که بهدلیل اینکه احتمال بازگشت ایشان بیشتر از شهادتشان هست، تأکید شده که عنوان «شهید» از ابتدای نام حاج احمد برداشته شود؛ این امر در کتابهای درسی و تابلوها و نقاشیهای شهری و رسانهها هم رعایت میشود. این موضوع به اصرار خانواده اتفاق افتاده است؟
چند سال پیش حضرتآقا فرمودند که حاج احمدآقا را شهید خطاب نکنید و ما امیدواریم که ایشان باز گردند؛ این پیام حضرت آقا حکم برای همه ما بود. طبیعتاً آن جاهایی که شهید حاجاحمد متوسلیان نوشته بودند اصلاح کردند اما این بلاتکلیفی از سوی مسئولان خودمان وجود دارد. مثلاً آقای حسین دهقان، وزیر دفاع وقت، یکروز اعلام کردند که حاجاحمد زنده است و براساس مدارک و مستنداتی که داریم ایشان تا تابستان سال94زنده بودند. این را سال95اعلام کردند. خودشان گفتند با اشاره به سرنوشت 4دیپلمات ربوده شده ایرانی گفتند: «ادعای ما این است که اینها زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند و مدارکی دال بر این موضوع وجود دارد. آنها مسئولیت سلامت و امنیت 4دیپلمات را باید برعهده بگیرند و هم از لحاظ حقوقی و هم از لحاظ سیاسی دنبال میکنیم تا بتوانیم اینان را آزاد کنیم. دولت این مسئله را پیگیری خواهد کرد.» بعد از چند روز آقای محسن رضایی، بهعنوان کسی که فرمانده سپاه آن زمان بودند، گفتند: «اینها زندهاند و ما از اسرائیل میخواهیم پاسخگو باشند.» در روزهایی که کار کسانی همچون خواهر من شب و روز گریه شده بود در حافظهام مانده که مسئولان ما از روز اول میگفتند: «ما از طریق دیپلماتیک حل میکنیم» که خدابیامرز شهید همت همان زمان در مغازه پدرم میگفت: «فاصله ما با آزادکردن حاجاحمد دو قدم بود. ما به راحتی میتوانستیم ولی نگذاشتند که بشود.» بعد از این خبر، سال95 ما پیگیری کردیم و هیچ جوابی داده نشد. در نهایت آقای دهقان به من گفتند ما امیدوار هستیم که حاجاحمد زنده باشند برای همین نظرمان این هست. اما من به ایشان گفتم اینکه شما میگویید امیدوار هستیم با آنچه در تلویزیون مصاحبه کرده و به مردم بهصورت مستند اعلام کردید خیلی متفاوت است. متأسفانه برخی از مسئولان ما باعث شدند که این پرونده همین گونه کانلمیکن بماند و مردم و دوستداران حاجاحمد و خانواده و علیالخصوص مادر در بلاتکلیفی به سر ببرند. از همینجا از خدا میخواهم منافقان و دشمنان به نظام چه داخلی، چه خارجی به سزای اعمالشان برساند.
به چشم انتظاری مادر اشاره کردید. از احوالات ایشان برایمان بگویید؛ آخرین بار شنیدیم کسالت داشتند. پدر که چشم انتظار رفتند و روحشان شاد...
چشم انتظاری مادر از سال61تاکنون با فراز و نشیبهای بسیار زیادی همراه بوده و پدر و مادرم بسیار اذیت شدند. پدرمان حاج غلامحسین متوسلیان متأسفانه کاملا چشم انتظار از دنیا رفتند و تا آخرین لحظه امید بازگشت داشتند و میگفتند احمد ذخیره است و برمیگردد. اما خب مادر تکلیفشان را روشن کرده و میگویند هم من میدانم احمد را برای چه دادم و هم احمد میداند برای چه رفته است.
سال۶۱ حاج احمد توسط حزب فالانژ گرفتار میشود و تا سال75میگویند درباره حاجاحمد و این حادثه صحبتی نکنید تا از طریق دیپلماتیک حل کنیم. بعد از 14سال از ربودهشدن او اعلام میکنند اگر میخواهید، مراسم ترحیم و گرامیداشت بگیرید. این خیانت محرزی است که بعد از این همه سال وضعیت پرونده این 4نفر را مسکوت نگه میدارند. طبیعی است که دیگر چیزی برای مطالبهگری آن نمیماند و چراغهای آن خاموش میماند. بیشک آه مادر ما دامنگیر همه مسببان این حادثه میشود.
و صحبت پایانی؟
از خدا میخواهم انشاءالله کمک کند تا تکلیف حاجاحمدآقا و همچنین وضعیت همه کسانی که مفقودالاثر و مفقودالجسد هستند مشخص شود و به آغوش وطن و خانوادههایشان بازگردند. حاجاحمدآقای ما هم اگر صلاح ایشان هست و خداوند رقم زده است که ذخیره انقلاب باشند- همانطور که حضرت آیتالله بهجت هم فرمودند- بهموقع خودش برگردند و اگر هم به شهادت رسیدند که خوش به سعادتشان است. انشاءالله دعاگو و شفیع ما باشند.
مکث
هیچ سندی مبنی بر شهادت متوسلیان و دیپلماتها وجود ندارد
چهاردهم تیر سال1361، اتومبیل هیأت نمایندگی دیپلماتیک جمهوریاسلامی ایران حین ورود به شهر بیروت و هنگام عبور از پست ایست و بازرسی توسط مزدوران حزب فالانژ لبنان متوقف شده و4سرنشین خودروی مزبور بهرغم مصونیت دیپلماتیک، توسط آدمربایان دستنشانده رژیم صهیونیستی به گروگان گرفته شدند. در این آدمربایی سردار احمد متوسلیان وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت، سیدمحسن موسوی، کاردار سفارت ایران در بیروت، تقی رستگار مقدم، کارمند سفارت ایران و کاظم اخوان، عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی به اسارت درآمدند و طی اخباری رسمی و غیررسمی بعدا تحویل رژیم صهیونیستی داده شدند. دقایقی بعد از ربودهشدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام میکند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس، در پست بازرسی «برباره» به اسارت گرفته شد. حالا با گذشت 40سال از این واقعه هنوز اطلاعی از وضعیت آنان بهطور کامل در دسترس نیست. بهگفته برادر شهید متوسلیان هیچ سندی مبنی بر شهادت متوسلیان و دیپلماتها وجود ندارد.