وحشت در اورامانات
«زاوالا» تجربهای تازه و مغتنم در خلق فیلم ترسناک ایرانی است
مهرنوش سلماسی-روزنامهنگار
1 اواخر دهه۶۰ حمید رخشانی فیلمساز همیشه نادیده گرفتهشده آن سالها در تداوم تجربیات غریب و بیربطش به فضای آن سالها و بخشنامهها و سیاستگذاریهای سینمایی، «شب بیستونهم» را کارگردانی کرد که در آن هراس به سبک ایرانی به تصویر کشیده شده بود. شب بیست و نهم تماشاگران برخلاف اکران نامناسب و درجه کیفی ب، دوستش داشتند و با آن ترس را تجربه کردند. درست برخلاف منتقدان که مضمونگرایی و پیرویشان از سیاستهای رسمی مدیریت فرهنگی وقت اجازه نمیداد بیواسطه با فیلم طرف شوند. پس از سالها فیلمی در ژانر وحشت ساخته شده بود که هم واقعا ترسناک بود و هم حقیقتا ایرانی. ریشه هراس حاکم بر فیلم هم با تأکید بر خرافههای محلی، به خوبی بومی شده بود. جوری که تماشاگر احساس نمیکرد در حال تماشای یک فیلم ترسناک خارجی است که کاراکترهایش فقط اسم ایرانی دارند و فارسی حرف میزنند.
2 سالها گذشت و در هر دهه فیلمهایی بهعنوان آثار متعلق به ژانر وحشت ساخته شد؛ اغلب هم ضعیف و آشفته و تکراری. تا اینکه در انتهای دهه۹۰ تلاش چند فیلمساز جوان در این زمینه به بار نشست؛ ابتدا «پوست» ساخته برادران ارک و بعد «زاوالا» به کارگردانی ارسلان امیری؛ فیلمی که این روزها بر پرده آمده است.
3معماری و فضا نقش مهمی در تأثیرگذاری و موفقیت فیلمی دارد که قرار است تماشاگرش هراس و وحشت را تجربه کند. کارگردان زاوالا برای رسیدن به چنین توفیقی منطقهای در کردستان را انتخاب کرده که هم لوکیشن بکری است و هم اینکه میتواند حس مورد نظر فیلمساز را به مخاطب منتقل کند؛ حس غریب ترس و وحشتی که اهالی روستای اورامانات تجربهاش میکنند؛ روستایی کوهستانی در کردستان دهه۵۰. بردن داستان به قبل از انقلاب هم امکانی در اختیار ارسلان امیری قرار میدهد تا به شکلی متناسب مهمترین برخورد فیلمش را بپردازد؛ برخورد میان خرافات و عقلانیت. شروع فیلم و تصویری که فیلمساز از دختری که توسط اجنه روحش به تسخیر درآمده، افتتاحیهای است مناسب که تماشاگر را وارد دنیای زاوالا میکند.
4 روستاییهایی که بهوجود جن باور دارند و در عین ترس و دلهره گویی با باوری قدیمی که نسل به نسل به آنها منتقل شده، همیشه در معرض خطر قرار دارند. باور مردم روستا در طول فیلم با چالشهایی مواجه میشود. استوار برابر باور جمعی میایستد تا روندی که نتیجهاش فقط فاجعه است را متوقف سازد. تلاش استوار برای آگاهیبخشی به مردمی که دچار بیماری پوستی هستند، از کوشش برای جمعآوری اسلحههای اهالی روستا آغاز میشود. آنها اسلحه دارند تا به وسیلهاش به دفع جن بپردازند و استوار بهدنبال جمعآوری سلاح و به آرامشرساندن روستایی است که با وجود طبیعت زیبایش انگار جنزده است. ورود جنگیری به نام آمردان به روستا باعث تقابل میان او با استوار میشود؛ تقابلی برای جلب نظر اکثریت؛ اکثریتی که گاهی این سوی این تقابل قرار میگیرند و گاهی آن سوی ماجرا.
5 فیلم در بستری از گذشته و فضایی که با تمام ویژگیهایش، کمی هم ناکجاآبادی است، میکوشد تا قصه روز را روایت کند. جنس نمادگرایی فیلم هم چنین گزینهای را تقویت میکند. این هم به زاوالا ابعادی جالب توجه میبخشد؛ مثل طنزی که در میانه روایت داستانی ترسناک به چشم میخورد و زاوالا را باورپذیرتر کرده است؛ اتفاقی که ابتدا در مرحله نگارش فیلمنامه به درستی صورت گرفته و اجرای کارگردان هم آن را تقویت کرده است. اینگونه است که زاوالا لحن درستی دارد و هم به طنز میدان میدهد و هم اینکه هرگز به کمدی ناخواسته تبدیل نمیشود.
6 زاوالا در سینمای محاصرهشده میان کمدیهای اغلب سخیف و درامهای اجتماعیهایی که تأکید ملالآوری به معضلات اجتماعی دارند، پیشنهاد تازهای برای تماشاگری است که از فضای تکراری فیلمهای ایرانی خسته شده است و زاوالا هرچه باشد خستهکننده نیست.