• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
پنج شنبه 27 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 16472
+
-

«سربه‌ هوا» و «سربلند»

«سربه‌ هوا» و «سربلند»

روبرت صافاریان

«فلانی بچه‌ زرنگیه! بارک‌الله! عقلش خوب کار می‌کنه! حواسش جمعه!» وقتی می‌گوییم کسی زرنگ است، نه تنها صفتی منفی برایش به کار نبرده‌ایم، بلکه کلی هم از او تعریف کرده‌ایم. کسی که زرنگ نیست یا کمی پَخمه است، یا کمی تنبل. بیشتر آدم‌ها نمی‌خواهند به این صفت‌ها مفتخر شوند. امّا حالا بگو «فلانی داره زرنگی می‌کنه.» با همین افزودن فعل کمکی «کردن»، اوضاع به کلی فرق می‌کند. وقتی به کسی می‌گویی «فلانی داره زرنگی می‌کنه!»ممکن است جواب بدهد: «نه به خدا، می‌شناسمش، بچه خوبیه، داری اشتباه می‌کنی!» آدمی که بدش نمی‌آمد درباره‌اش بگویند «بچه‌ی زرنگیه!»، دوست ندارد، بگویند «زرنگی می‌کنه». امّا مگر کار آدم زرنگ غیر از زرنگی کردنه؟ در زبان، بله! غیر از این است. آدم قالتاق «زرنگی می‌کنه». به این می‌گویند معجزه زبان. امّا حالا بیا و بگو «فلانی داره زرنگ‌بازی در می‌آره!» کارکرد زبان محشر است! با اضافه کردن واژه‌«بازی»، بارهای مفهومی زیادی اضافه می‌شوند. حالا دیگر طرف نه تنها «زرنگ» است به معنی دغل، بلکه حنایش هم دیگر پیش گوینده رنگی ندارد؛ یعنی دستش خوانده شده . فکر می‌کند زرنگ است. ادای زرنگ‌ها را در می‌آورد. زرنگ و دغل دستکم می‌تواند باهوش باشد، در کارش خبره باشد. امّا این فقط بازی زرنگ‌ها را بلده. می‌خواهد زرنگ باشد، امّا نیست. غیر از بار منفی دغل بودن، یک عالمه تحقیر در «زرنگ‌بازی» هست.

زبان از این بازی‌های غیرمنطقی زیاد دارد. «سر به زیر» بودن و «سرافکنده» بودن هر دو اشاره به تصویر آدمی دارند که سرش را پایین انداخته است، امّا در یک مورد به خاطر اینکه خجالتی است و زیاد اجتماعی نیست و سرش به کار خودش است، در مورد دیگر به خاطر اینکه کار خیلی بدی کرده و شرمنده است. این دوّمی صفتی منفی است، در حالی که اوّلی بیشتر بار مثبت یا خنثی دارد. همان تصویر، بسته به اینکه با چه کلماتی بیان می‌شود، بر دو کیفیت متفاوت دلالت می‌کند.
تصویر آدمی که سرش را بالا گرفته است نیز همین طور است. آدم حواس‌پرت را «سربه‌هوا» می‌گوییم و آدمی را که کارهای خوبی کرده و به آن‌ها افتخار می‌کند، «سربلند». «سربلند» تقریباً متضاد «سرافکنده» است، امّا «سربه‌هوا» متضاد «سربه‌زیر» نیست.

در زبان منطق دودوتا چهارتای ریاضی کار نمی‌کند، هرچند اگر به تاریخچه این واژگان و زمان ساخته شدن‌شان نگاه کنیم، می‌توانیم در برخی موارد دلیل این تغییرات را بفهمیم. 
بسیاری از کلمات فارسی امروز که ریشه عربی دارند، در زبان ما به مفهومی متفاوت از زبان عربی به کار می‌روند. در زبان عربی، در عنوان‌بندی فیلم‌ها، کلمه‌ «اخراج» را معادل «کارگردانی» به کار می‌برند، در حالی که معنی همین «اخراج» در فارسی به کلّی چیز دیگری است. (به «اخراج» چه می‌گویند، نمی‌دانم).می‌بینیم که تحول یک کلمه در دو جغرافیای متفاوت راه‌های متفاوتی را پیموده است.یا توجه بکنید به کلمه فرنگی «پرینت» در زبان فارسی. معنای این کلمه «چاپ» است، اما حالا که هر دو را در فارسی به کار می‌بریم، معناهای متفاوتی پیدا کرده‌اند. اولی به معنای تکثیر توسط دستگاه «پرینتر» و از روی یک فایل کامپیوتری است. در حالی که مراد از دومی تکثیر در چاپخانه و با دستگاه‌های بزرگ مستقر در آن جاست. اولی به حوزه‌ فعالیت‌های اداری و خانگی تعلق دارد و دومی به حوزه‌ نشر عمومی. می‌گوییم کتاب جدید فلان نویسنده چاپ شده، نمی‌گوییم کتابش پرینت شد، که اگر بگوییم معنای به کلی متفاوتی خواهد داشت. زبان می‌تواند کلمات خارجی را جذب کند و معنای دقیق‌تر و متمایزتری نسبت به معنای‌شان در زبان اصلی به آن‌ها بدهد. این هم از هنرهای زبان است. 

می‌توان چنین اندیشید که این تفاوت‌ها بیش از هر چیز وجهی زیبایی‌شناختی دارند. زبان زنده پر از ظرافت‌هایی از این دست است که شاعران و طنزنویسان و نویسندگان از آن بهره‌ها می‌گیرند. همه این‌ها بدون برنامه‌ریزی و خودجوش و توسط مردم یعنی متکلمان و نویسندگان یک زبان انجام می‌شود. شاید بتوان با تحقیق دریافت که اولین بار چه کسی واژه‌«سرافکنده» را به کار برده یا چرا عرب‌ها و فارس‌زبانان برای مفهوم کارگردانی فیلم کلمه‌ واحدی برنگزیده‌اند. امّا اتفاقی که افتاده، افتاده و «کارگردانی» و «اخراج» در دو زبان به مفهوم واحدی اطلاق می‌شوند. 


 

این خبر را به اشتراک بگذارید