![تاریخ رکاب](/img/newspaper_pages/1401/04-tir/05/rooyi/08-05.jpg)
تاریخ رکاب
![تاریخ رکاب](/img/newspaper_pages/1401/04-tir/05/rooyi/08-05.jpg)
دوچرخه حاصل تخیل و خلاقیت انسانی بود که دیگر نمیخواست روی پای خودش بایستد؛ انسانی که حوصله کشیدن افسار چارپایان را نداشت و دلش میخواست همینطور که نشسته است، راه برود و هر وقت هم خواست یا ترسید یا دلش تنگ شد پایش به زمین سفت برسد و از این خیال ها. چنین انسانی هم با این درجه از راحت طلبی و خیال پردازی، در اوایل قرن نوزدهم در بعضی نقاط اروپا پیدا میشد. نمونهاش همین بارون کارل فون دریس که 26ژوئن سال1817 دو عدد چرخ چوبی را با یک میله چوبی به هم چسباند و یک عدد فرمان چوبی به چرخ جلویی وصل کرد و نشست روی میله و درحالیکه فرمان را گرفته بود و زمین را با پاهایش به عقب هل میداد و لبخند میزد، وانمود کرد به آرزوی بشر جامه عمل پوشانده است. این البته دقیقا همان وسیلهای نبود که در خیال بشر ویراژ میداد اما انسان آن زمان خوشبخت بود و بهاندازه کافی وقت داشت که هی زمین بخورد و هی بلند شود، لبخند بزند و با اعتماد به نفس به تکنولوژی ساده زیر پایش نگاه کند و بهخودش حق بدهد که هی بپرسد «چرا» و به مرور زمان دوچرخهاش را بهتر کند. این دقیقا همان اتفاقی بود که در ادامه قرن نوزدهم افتاد. 20سال بعد از فون دریس، یک آهنگر اسکاتلندی، 2پدال رفت و برگشتی به این مجموعه اضافه کرد. بعد 2فرانسوی پدالها را جلو آوردند و چیزی ساختند که میشد از چرخ عقبش در مقابل هیبت چرخ جلو صرفنظر کرد و سوار شدنش دل و جرأت میخواست. باقی سالهای قرن به تلاش برای بهتر کردن همین وسیله گذشت و نتیجهاش ایدهها و اختراعاتی بود که راه قرن بعد را برای اتومبیل و هواپیما هموار کرد. لاستیکهای بادی، بلبرینگ، ترمز دیسکی، ترمز کابلی، اسپوک و حتی دنده، همگی محصول همین دوران طلاییاند. در سال1885، استارلی انگلیسی به این مجموعه زنجیر و چرخ دنده را هم اضافه کرد و از چرخها میانگین گرفت و چیزی ساخت که فرق زیادی با دوچرخههای الان ندارد.
دوچرخه امروزی، نتیجه کارگروهی آدمهایی است که نه نابغه بودند، نه دانشمند؛ فقط میخواستند این وسیله که بالاخره از ذهن یک بارون آلمانی بیرون پریده بود، بهتر کار کند و مثل مرکب خیالشان ویراژ بدهد و احساس میکردند که از پس این کار برمیآیند.