با توکل زانوی اشتر ببند
سیدمحمدرضا واحدی، کارشناس فرهنگی
گاهی عدمدرک درست آدمی از یک مفهوم دینی، علاوه بر اینکه دنیای او را خراب میکند، باعث میشود که اعتقادات خودش و گاه اطرافیانش نیز به بیراهه برود و کمکم دچار انحراف اعتقادی یا ناامیدی شود. یکی از این مفاهیم ظریف که عدهای از مسلمانان در فهم آن، گاه دچار افراط و تفریط میشوند، توکل است. در نگاه خداپرستان و موحدان، هیچ تردیدی نیست که تمام هستی، مخلوق خداوند یکتاست و گردش زمین و زمان به اراده او است. از اینرو یک انسان مومن در زندگی خود، دل به غیرخداوند نمیبندد و به کسی و چیزی غیر از او امید ندارد. این، همان معنای توکل است که بهعنوان یک اصل، در نگاه و زندگی مسلمانان پذیرفته شده و در قرآن کریم آمده است که هر کس بر خداوند توکل کند، خداوند او را کفایت میکند و نیازی به کس دیگری ندارد. بنابراین اگر خداباوران برای انجام امور زندگی خود، به افراد یا اشیای دیگری هم متوسل میشوند، میدانند که اینها وسیلهها و ابزارهایی هستند که خداوند برای رفع نیازهایشان در اختیار آنها گذاشته است؛ وگرنه هیچ قدرتی هرگز نمیتواند بدون اراده و خواست خداوند کریم، حتی ارزنی را جابهجا کند.
پرواضح است که توکل بهمعنای «تنبل نرو به سایه، سایه خودش میآیه» نیست بلکه باید تمام وسایل را بهکار گرفت و تلاش لازم را به خرج داد تا به یک زندگی متعادل و آبرومند دست یافت و بدیهی است که بدون کوشش، هیچ امری محقق نمیشود. باید تلاش کرد و از ابزارها و وسایل موجود بهرهبرد، اما برای رسیدن به نتیجه باید تنها به او چشم داشت که اگر امری برخلاف مشیت او باشد هرگز اتفاق نمیافتد؛ حتی اگر همه دنیا برای تحقق آن تلاش کنند.
اینکه گفته شد از نص صریح بسیاری از آیات قرآنی و روایات دینی استفاده میشود و جای هیچگونه حرف و حدیثی هم ندارد. یوسف که پیامبر خداست در ایامی که بهخاطر اتهام ناروای زلیخا در زندان بود، 2نفر از زندانیان خوابهایی نقل کردند و تعبیر آن را از او خواستند. یکی از آنان خواب دیده بود که پرندگان از آسمان فرود میآیند و از غذایی که او بر سر دارد میخورند. دیگری خواب دیده بود که انگور را میفشارد و از آن شراب تهیه میکند. حضرت یوسف علیهالسلام به اولی فرمود: «تعبیر خواب تو این است که چند روز دیگر اعدام میشوی» و به دیگری فرمود: «بهزودی از زندان نجات مییابی و به دربار عزیز مصر راه پیدا میکنی و بادیه گردان مجلس پادشاه میشوی.» آنگاه از وی خواست که چون به مجلس شاه راه یافت و نزد او جایگاهی پیدا کرد، یادی هم از او بکند و به شاه بگوید که یوسف به ناحق در زندان است. امین وحی الهی جناب جبرئیل بر یوسف نازل شد و گفت: ای یوسف! چهکسی تو را زیباترین و بهترین مردم قرار داد؟ یوسف گفت: پروردگارم. جبرئیل پرسید: چهکسی تو را در چشم پدر، عزیزتر از برادرانت قرار داد؟ یوسف گفت: پروردگارم. جبرئیل پرسید: چهکسی کاروان را سراغ تو فرستاد تا از چاه نجات یابی؟ یوسف گفت: پروردگارم. جبرئیل پرسید: چهکسی مکر و نیرنگ زنان مصر را از تو دور ساخت و از آلوده شدن به گناه نجاتت داد؟ یوسف پاسخ داد: پروردگارم. جبرئیلگفت: همان پروردگار میگوید: چه چیزی باعث شد که حاجت خود را به جای اینکه به من بگویی و از من بخواهی، از مخلوق من میخواهی؟ حالا که چنین است چند سالی در زندان بمان.
قرآن میگوید: فلبث فی السجن بضع سنین؛ یعنی یوسف چند سال دیگر در زندان باقی ماند. روایات دینی و مفسران معتقدند این چند سال موردنظر قرآن کریم، 7سال بود و در تمام این مدت همبند یوسف که باده گردان عزیز مصر شده بود، فراموش کرده بود که داستان یوسف را برای عزیز بگوید.
حتماً شعر مولوی را که تبدیل به ضربالمثل شده بارها شنیدهایم: گفت پیغمبر به آواز بلند/ با توکل زانوی اشتر ببند. این شعر اشاره به ماجرایی دارد که روزی شتر پیامبر صلیاللهعلیهوآله گم شد. حضرت به شتربان یا به غلام خود فرمود: مگر موقع استراحت و خواباندن شتر، زانوی آن را نبسته بودی؟ غلام گفت: کسی که به قادر متعال توکل داشته باشد، دیگر احتیاجی نیست زانوان شتر را ببندد. حضرت فرمود: «اِعْقَلْ و تَوکل» یعنی: زانوی شتر را ببند و در عین حال توکل کن. معنای این حرف این است که تو باید کار خود را بکنی و از خداوند هم کمک بگیری که نتیجه کارت طبق دلخواهت باشد. چون اراده الهی وقتی صورت میپذیرد که تو آنچه را بر عهده تو است انجام داده و تلاشت را کرده باشی. بنابراین نه میتوان به بهانه توکل کاری نکرد و همهچیز را به خدا سپرد و منتظر نتیجه ماند و نه میتوان تنها به عمل و درایت خویش تکیه کرد و خدا را نادیده گرفت. باید زمین را آماده کرد و بذر را کاشت، آنگاه به خداوند توکل کرد و منتظر باران ماند، وگرنه بدون آنکه بذری بکاریم، هرچه هم باران ببارد برای ما ثمری ندارد.