شاعر جنگ و انتظار
عاشقانههایش بخشی از بهترین اشعار تاریخ ادبیات روسیه را تشکیل میدهند، ولی هیچکس او را با عاشقانههایش نمیشناسد. معمولا او را از شعرهایی که درباره فضای بعد از جنگ در روسیه سرود، میشناسند؛ شعرهایی درباره جنگ و انتظار. آنا آخماتووا، شاعری پراحساس در دوران استالین بود. شوهرش را اعدام کردند، پسرش را چندبار گرفتند، دوستانش را یکی در میان میگرفتند و میبردند و با تمام اینها، آنا هنوز در کشورش شعر مینوشت و هیچوقت آن را ترک نکرد. اهل دروغ گفتن بهخودش نبود و از طرفی پر از گفتنی بود. در پس و پشت شعرهای آخماتووا، خاطره، تعلقخاطر و اعتراض قدم میزند. او همانقدر در تغزل چیرهدست بود که در اعتراض به اعدامهای بیدر و پیکر حکومت استالین. با تمام شکنندگی شاعرانهاش در تمام دورانی که بیشتر مردم، رفقا و نزدیکان محکومشان را ترک میکردند، او به دوستان خود وفادار ماند. آنا پس از مرگ استالین شناختهتر شد و حالا دیگر او را بهعنوان یکی از بزرگترین شاعران روس میشناسند.
سالهای آخر عمر آنا آخماتووا سرشار از فعالیت ادبی بود و او در اوج شهرت و محبوبیت بهسر میبرد. از سراسر اتحاد جماهیر شوروی، هر روز نامههای ستایشآمیز دریافت میکرد و اطراف او همیشه پر بود از شاعران جوانی که او را میستودند. هر چند در این سالهای پایانی از انزوا خارج شده بود و فرزندش لف هم به مدارج بالای دانشگاهی رسیده بود، اما بیماری اجازه نمیداد زندگی پر و پیمانی داشته باشد و پیوسته، بیماری او شدیدتر میشد. از دهه50 به بعد چندینبار سکته قلبی کرد و هر سال چند هفتهای در آسایشگاه یا بیمارستان بستری میشد تا آنکه سرانجام در پاییز۱۹۶۵ دچار حمله قلبی شد و دیگر هرگز سلامت خود را بهطور کامل بهدست نیاورد و سال۱۹۶۶ در بیمارستان دمو ددوو در حوالی مسکو درگذشت.