بازیافت و نایافتنیها
امیرجلالالدین مظلومی
سالها پیش همراه با چند نفر دیگر در کارگاه آموزشی بازیافت زباله شرکت داشتم. کارگاه در یکی از شهرهای شمالی کشور در حاشیه سرسبز منطقهای جنگلی برپا بود. باتوجه به وضعیت اقلیمی گذشته و حال آنجا و پیشبینی آیندهاش در واقع از نظر تاریخی ما در نیمه راه جان کندن یک جنگل طبیعی بودیم؛ مسیری که ابتدای آن در گذشتهای سرسبز و متراکم قرار داشت و انتهای آن در آیندهای خشک و بیابانی. هرچه بود در آن کارگاه داشتیم آموزش میدیدیم که چگونه وقتی درختی را قطع و تبدیل به کاغذ و سپس زباله کردیم، آنرا تفکیک کنیم. سپس بهطور بهداشتی به مخازن بازیافت انتقال دهیم و پس از آن خیلی دقیق و منظم با صرف کلی وقت و انرژی آنرا به چرخه مصرف بازگردانیم؛ البته اینبار بهعنوان کاغذ نامرغوب بازیافتی. خوب بهخاطر دارم در تمامی مدتی که ما در کارگاه در حال آموزش بودیم، صدای اره برقی در حال ور رفتن با عصبهای شنوایی ما بود. ارهبرقی بیوقفه کار میکرد و در فواصل معین صدای خفه سقوط یک درخت و برخورد آن با سطح خیس جنگل رو به نابودی شنیده میشد. سالها از برگزاری کارگاه آموزش بازیافت زباله میگذرد. از حال و وضع منطقهای که کارگاه در آن برپا بود بیخبرم. گاهی در کابوسهایم آنجا را بیدار و درخت میبینم. اما در عالم واقع جرأت رویارویی با تصویر امروزش را ندارم؛ در وحشت از اینکه مبادا مواجهه با نبود درختی مرا هم از پا درآورد. مدتی است به این فکر میکنم که چرا آن روزها من و دیگر شرکتکنندگان در کارگاه آموزشی برای نجات درختان منطقه بیشتر تلاش نکردیم؟ اصلا شاید برپایی آن کارگاه به تولید کاغذ از درخت و تولید زباله از کاغذ رسمیت میبخشید. کسی چه میداند، شاید اگر بهجای پرداختن به زبالههای آینده، زبالههای رها در آن جنگل را جمع میکردیم، وجدانهایی پیدا میشدند که شرمنده تلاش ما شوند و دست از چرخه کور برداشت بیرویه از منابع طبیعی، تولید، مصرف، دفع زباله و باز برداشت از... بردارند. شاید اصلا بهتر بود ما هم مثل سنجابها، لاکپشتها و دیگر خویشاوندان جنگل حضوری مستمر داشتیم تا جنگل به تمامی عرصه تماشای مردم باشد؛ مردمی که هیچگاه راضی به مرگ درختی نمیشوند.
بیتردید تفکیک زباله در مبدأ مقدمهای برای بازیافت و بازیافت عامل مهمی برای نجات طبیعت و حفظ منابع طبیعی است اما همه اینها زمانی کارساز و مشکلگشاست که بدانیم مصرف به هر دلیل و تحت هر شرایطی جایز نیست و از دست دادن برخی موهبتها ما را با موقعیتی دشوار در آینده مواجه میکند. وضعیتی که رهایی از آن سخت و گاهی ناممکن است. ممکن است چشمپوشی از برخی امکانات موجب دشواریهای موقتی باشد، اما استمرار ثروتهای ملی را ممکن میکند.