• یکشنبه 11 شهریور 1403
  • الأحَد 26 صفر 1446
  • 2024 Sep 01
سه شنبه 31 خرداد 1401
کد مطلب : 163940
+
-

در آیینه روایت زنده‌یاد هاشم امانی همدانی

برفروزندگان شعله بیداری

نگاه
برفروزندگان شعله بیداری

احمد سینایی؛ تاریخ پژوه

در روزهایی که بر ما گذشت، از سالروز شهادت ایثارگران و پاکبازان هیأت‌های موتلفه اسلامی، عبور کردیم. در مقال اصلی صفحه تاریخ، سخن از حالات و مقامات شهید صادق امانی همدانی رفته است. در این مجال برآنیم که روایت اعدام انقلابی حسنعلی منصور را از زبان زنده‌یاد هاشم امانی همدانی برادر شهید صادق امانی و از اعضای فعال جمعیت‌های فدائیان اسلام و موتلفه اسلامی بازخوانی کنیم. مرحوم هاشم امانی در آغازین بخش از روایت خویش از این واقعه، در باب زمینه‌های اتخاذ این تصمیم از سوی هیأت‌های موتلفه اسلامی آورده است: «مؤتلفه این تصمیم را گرفت، چون وضعیت به‌گونه‌ای بود که کار دیگری نمی‌شد کرد. مردم شدیدا خسته و ناامید شده بودند و باید به شکلی این جو سنگین یأس و ناامیدی را می‌شکستیم. طوری شده بود که حتی پس از تبعید امام هم، اتفاق خاصی نیفتاد و فقط بازار نصف روز تعطیل کرد! پنج، شش نفر بودیم، ازجمله من، اخوی حاج آقا صادق، شهیدحاج مهدی عراقی، آقای مدرسی، آقای عزت‌الله خلیلی و چند نفر دیگر. جلسات هم در منزل آقای مدرسی در خانی‌آباد تشکیل می‌شدند. علت انتخاب حسنعلی منصور هم این بود که برای آمریکا از شاه هم مهم‌تر بود. او بود که لایحه کاپیتولاسیون را به مجلس ارائه داد و با این لایحه تحقیر‌آمیز، به مردم و اسلام خیانت کرد و حتی به مقدسات اسلامی هم توهین می‌کرد. برای کشتن چنین فردی، حتی فتوای مراجع هم لازم نیست و قتل دشنام‌دهنده به مقدسات دینی واجب است. ما دیده بودیم که ترور هژیر و رزم‌آرا، آثار مثبت زیادی بر نحوه انتخابات مجلس شانزدهم و ملی‌شدن صنعت نفت گذاشته بود و لذا این تفکر در من و اخوی و شهید عراقی، بیش از دیگران بود که باید چند نفر ازجمله منصور، از سر راه نهضت برداشته شوند و رژیم با دیدن چند ضربه اساسی، در موضع انفعال قرار بگیرد...».
راوی در ادامه خاطرات خویش، در باب چگونگی برنامه‌ریزی شاخه نظامی موتلفه، برای اعدام منصور چنین گفته است: «ما چندین نفر را درنظر گرفته بودیم، ازجمله نصیری، علم و شاه. مؤتلفه تصمیم گرفته بود کلا دولتمردان را از سر راه بردارد. علم گاهی به مسجد مجد می‌آمد و ما برای ترور او و همینطور نصیری آمادگی داشتیم، ولی بعد تصمیم گرفته شد که اول منصور را بزنیم و قرار شد این کار را جلوی مجلس انجام بدهیم. آن روزها کسی جز شاه، حق نداشت با ماشین وارد محوطه مجلس شود و همه جلوی در مجلس از ماشین پیاده می‌شدند. این موضوع به ما این امکان را می‌داد که او را جلوی در مجلس بزنیم. چون به امام دسترسی نداشتیم، گرفتن فتوا از ایشان ممکن نبود، مضافا بر اینکه منصور به‌دلیل توهین به رسول‌الله(ص) واجب‌القتل بود و برای از بین‌بردن او، نیازی به فتوای شرعی نبود. با این همه از کسانی که می‌توانستند فتوا بدهند، با آن همه خیانت و خباثتی که به ملت و اسلام کرد، کشتنش بر هر مسلمانی واجب بود...».
روایت هاشم امانی از فرایند دادگاه اعضای موتلفه اسلامی، بس خواندنی و روشنگر می‌نماید. حدیث پایمردی حق‌طلبانی که تا واپسین لحظات حیات، به عهد خویش با خدا و مردم پایبند ماندند و هم از این روی، از شهادت استقبال کردند: «در بازجویی‌ها و دادگاه، هیچ‌کس منکر کاری که کردیم نشد. از اخوی پرسیدند: شما چرا به محمد بخارایی اسلحه دادید؟ و ایشان خیلی صریح گفت: برای اینکه منصور را بکشد! از من پرسیدند: چطور از ترور منصور مطلع شدید؟ گفتم: در خیابان بودم و دیدم مردم دارند با ماشین‌هایشان بوق می‌زنند و شادی می‌کنند و متوجه شدم که یکی از سران رژیم را زده‌اند! این جواب من خیلی برای آنها سنگین بود. یادم هست که شهید عراقی را بدون اینکه کسی به ارتباط ایشان با این گروه اعتراف کند، فقط به‌دلیل سابقه‌اش در 15خرداد، دستگیر و زندانی کردند وگرنه مدرکی علیه ایشان به‌دست نیاوردند. ما دادگاه را به سخره گرفته بودیم و همگی می‌خندیدیم و شاد بودیم! رئیس دادگاه هم سرهنگ بهبودی بود که پس از انقلاب اعدام شد. در دادگاه بدوی، 4 تن حکم اعدام گرفتند و در دادگاه تجدید نظر، من و شهید عراقی را هم به فهرست اعدامی‌ها اضافه کردند. در این دادگاه مرحوم آیت‌الله انواری به 15سال، مرحوم حاج احمد شهاب به 10 سال و حمید ایپکچی به 5سال حبس محکوم شدند. بعد هم به‌دلیل فعالیت گسترده علما و مبارزان در بیرون از زندان، حکم من و شهید عراقی به حبس ابد تبدیل شد...».
آنان که در آن روز با فدا کردن جان خویش، سکوت تحمیلی آمریکا و شاه را شکستند، آرمانی جز استقلال، حفظ کرامت انسانی مردم مسلمان ایران و افروختن شعله بیداری نداشتند. میراث ایشان را پاس بداریم.

این خبر را به اشتراک بگذارید