• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
سه شنبه 31 خرداد 1401
کد مطلب : 163880
+
-

دانشمندی که عارف بود و مجاهد

پای خاطرات «مهدی چمران» برادر کوچک‌تر شهید دکتر «مصطفی چمران» به مناسبت سالگرد شهادتش

گزارش
دانشمندی که عارف بود و مجاهد

الناز عباسیان- روزنامه‌نگار

شهید چمران نیاز به معرفی ندارد؛ از سرداران عارف، عاشق و بزرگی است که نه‌تنها در دوران دفاع‌مقدس بلکه در کردستان و لبنان به مبارزه خود در راه آرمان‌هایش ادامه داد. آرمان او آزادگی انسان‌ها بود. او تشنه شهادت در راه حق بود و در نهایت با بزرگ‌منشی‌ای که در راه آزادگی انجام داد به آرزوی خود رسید. 31خرداد یادآور روزی است که شهید مصطفی چمران در میان ما ماندن را تاب نیاورد و به آسمان‌ها پر کشید. سالروز شهادتش بهانه‌ای شد تا بخشی‌های از زندگی او را مرور کنیم. برای خوانش زندگی دکتر چمران سراغ مهدی چمران، برادر کوچک‌ترش و رئیس بنیاد شهید چمران و شورای شهر تهران، رفتیم تا از زندگی پر فراز و نشیب برادرش بگوید.

شیطنت‌های برادرانه
9سال از مصطفی کوچک‌تر است. چهره، صدا و روحیاتش بسیار شبیه به مصطفی چمرانی است که تصاویرش را دیده‌ایم، صدایش را شنیده‌ایم و از خاطراتش خوانده‌ایم. از کودکی همراه و همگام مصطفی بوده است. هنرمند است همچون مصطفی؛ مهدی چمران فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و اینک ریاست شورای چهارم شهر تهران را به‌عهده دارد. خودش می‌گوید: «ما 6برادر بودیم؛ عباس، مرتضی، مصطفی، مهدی، محمدهادی، نصرالله (حسین) که همه جز مصطفی در محله بازار به دنیا آمدیم. مصطفی در قم متولد شد و شناسنامه او را در تهران گرفتیم. گرچه من دانشجوی دانشکده هنرهای زیبا بودم اما مصطفی هنر، نقاشی و خطش از من زیباتر بود. مصطفی و عباس برادرهای بزرگترم هر دو دانشجوی دانشکده فنی مهندسی بودند. اغلب کنار هم می‌نشستند و درباره مباحث مختلف ریاضی بحث می‌کردند و برای خوردن صبحانه، ناهار و شام همگی در اتاق پدر و مادرمان جمع می‌شدیم. سر سفره بحث‌های سیاسی می‌کردیم. آن زمان ایامی بود که مسائل سیاسی همچون ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28مرداد و حوادث بعد از آن فضای سیاسی داغی را ایجاد کرده بود. پدر و مادرم هم آگاه بودند مسائل سیاسی را خوب تحلیل می‌کردند.» او در ادامه به نبوغ دکتر چمران اشاره می‌کند و می‌گوید:«مصطفی در حل مسائل ریاضی و مهندسی خیلی کمک می‌کرد. تخصص فوق‌العاده‌ای در هندسه داشت و خوب هم یاد می‌داد. حتی در خاطرات مکتوب خودش هم قید شده که وقتی معلم مسئله حل می‌کرد مصطفی راه‌حل بهتر ارائه می‌داد. مصطفی از دوران کودکی، ممتاز و شاگرد اول بود. نبوغ او در به‌خاطر سپردن اشعار، حل مسائل هندسی، فعالیت‌های هنری، ادبی و نظایر آن متجلی بود و می‌دانستیم که او ویژگی‌هایی دارد. همیشه به من توصیه می‌کرد هندسه‌ام را قوی کنم؛ می‌گفت: اگر هندسه‌ات خوب باشد بقیه درس‌هایت نیز خوب خواهد شد. خاطرم هست یک میدانگاهی پشت خانه پدری ما قرار داشت که یک تیرچراغ برق روشن داشت. دانش‌آموزان محل شب‌ها آنجا جمع می‌شدند و مصطفی در درس ریاضی و هندسه رفع اشکال می‌کرد. حتی دکتر جاسبی هم یکی از این افراد بود و خودشان در خاطراتشان بیان کردند. مصطفی مهربان بود و مهربانانه رفتار می‌کرد. گاهی که به تناسب سن و سالم، شیطنت و بازیگوشی می‌کردم خاطرم هست مصطفی پادرمیانی می‌کرد تا پدر و مادرم مرا تنبیه نکنند. مصطفی دوچرخه‌ای داشت که با آن از خانه به دبیرستان البرز می‌رفت. وقتی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت من سال‌ها با دوچرخه او به دبیرستان البرز می‌رفتم.»
بازگویی خاطرات نوجوانی مصطفی برای مهدی چمران شیرین است و می‌گوید: «یک بار که با مصطفی و مرتضی، محمد برادر کوچک‌ترم والیبال بازی می‌کردیم. خاطرم هست مرتضی می‌خواست حرکت آبشار بزند که توپ با شدت تمام به شیشه اتاق خورد و آن را شکست. مادرم از داخل اتاق آمد و خطاب به من گفت همین اینها زیر سر توست که رفتی توپ و تور گرفتی و شیشه شکست. تا چند روز بازی ممنوع شد اما باز با گذشت مادر بازی از سر گرفته شد. گاهی هم در حیاط گل کوچیک بازی می‌کردیم و پنجره آب انبار تیر دروازه ما بود. خانه ما متأسفانه پله‌ای برای رفتن به پشت بام نداشت و برای رفتن به آنجا از نردبان بزرگی استفاده می‌کردیم. ما برادرها تابستان‌ها در پشت بام می‌خوابیدیم گرچه بالا و پایین آمدن از نردبان سخت بود اما خوابیدن زیر سقف آسمان پرستاره خیلی جالب و لذتبخش بود.»

خلاقیت‌های مصطفی از کارگاه پدر تا جبهه
او ادامه می‌دهد: «شغل اصلی پدر من جوراب‌بافی بود. به‌دلیل کوچکی خانه‌مان بعد از مدرسه به مغازه پدر می‌رفتیم و آنجا درس می‌خواندیم. بیشتر وقت‌مان را در روز در مغازه پدر می‌گذراندیم. در دستگاه جوراب‌بافی، وسیله‌ای مانند چتری بود. این چتری در حدود سال‌های 1326نایاب شد. زیرا از خارج از کشور وارد می‌شد. این چتری از چند تشتک و سیم تشکیل شده بود. تابستان آن سال مصطفی چتری دستگاه را ساخت. پدرم او را تشویق کرد و پیشنهاد داد که آن را به تولید انبوه برسانیم. ورق‌های برنج، سیم مفتول، قالب و دیگر لوازم ضروری را خریدیم. پدرم جوراب‌بافی را کنار گذاشت و به همراه برادر بزرگ‌ترم مرحوم عباس برنامه‌ریزی کرده و در آن سال تابستان این چتری را به تولید انبوه رساندیم. به قدری تولید کردیم که بازار اشباع شد. پس از اشباع بازار از این چتری، پدرم به شغل نخست خود، جوراب‌بافی و در کنار آن به تعمیر چترها پرداخت. این نخستین خلاقیت‌های مصطفی در زمان دانش‌آموزی‌اش بود. بعدها وقتی وزیر دفاع شد موشک‌های پرتابی و خمپاره 60، زیردریایی 6متری، ماشین شنی و ادوات دیگر جنگی را طراحی کرد. پل‌های چریکی هم از دیگر خلاقیت‌های شهید چمران بود. خوزستان رودخانه‌های بسیاری دارد و آن زمان نیاز مبرم به پل داشتیم با تیوپ، چوب و طناب پل‌های چریکی می‌ساختیم که حتی اتومبیل هم از روی آن عبور می‌کرد.»

توصیه امام(ره) به شهید چمران برای ماندن در ایران
مهدی چمران به جمله مهمی که حضرت امام(ره) برای ماندگاری مصطفی در ایران فرموده بودند اشاره می‌کند: «در مقطع بعد از پیروزی انقلاب شهید چمران از لبنان به ایران برمی‌گردد اما به‌دلیل اینکه شرایط شیعیان لبنان بسیار بد بود و امام موسی ربوده شده و هنوز انقلاب هم تثبیت نشده بود که آنها محکم بایستند. بنابراین می‌خواست برگردد، خدمت امام که رسید یک ساک کوچک هم بیشتر نیاورده بود. دکتر به امام گفت: شرایط لبنان خیلی بد است و من می‌خواهم به لبنان برگردم. امام گفتند: نه ایران بمان، اگر ایران درست بشود، همه لبنان و جاهای دیگر درست می‌شود و این کلام خیلی درست بود و دکتر چمران همیشه این را تکرار می‌کرد که ما اگر اینجا را درست کنیم یک بیس و مبنایی می‌شود برای معرفی اسلام و تمدن اسلامی.»

مکث
از دبیرستان البرز تا دهلاویه


مصطفی چمران دهم مهر سال ۱۳۱۱ در قم متولد شد. دوران دبستان را در مدرسه «انتصاریه» گذراند، 4سال در دبیرستان «دارالفنون» مشغول به تحصیل شد و ۲ سال پایانی دبیرستان را به مدرسه «البرز» رفت. در این مدت شاگرد اول دوره دبیرستان بود. او سپس در کنکور دانشکده فنی دانشگاه تهران شرکت کرد و با رتبه بالا در رشته الکترونیک قبول و پس از پایان تحصیلات، به‌عنوان مهندس برق و مکانیک فارغ‌التحصیل شد. در آن ایام فارغ‌التحصیلان ممتاز بورسیه دانشگاه‌های خارج از کشور می‌شدند که چمران نیز به‌عنوان دانشجوی برتر با استفاده از بورس تحصیلی به آمریکا رفت و در دانشگاه «تگزاس» در رشته «الکترومکانیک» مشغول به تحصیل شد؛ سپس در دانشگاه «برکلی» در رشته «فیزیک پلاسما» مدرک دکتری خود را دریافت کرد و پس از این در مرکز تحقیقات «ناسا» مشغول به‌کار شد. با آغاز جنگ تحمیلی به همراه مقام معظم رهبری که آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند به خوزستان رفت و ستاد جنگ‌های نامنظم را با نیروهای مردمی پایه‌گذاری کرد. چمران در آزادسازی «سوسنگرد» در مقابل یک تیپ زرهی بعثی ایستاد و کماندوهای عراقی که برای دستگیری او آمده بودند را به عقب راند، درحالی‌که یک پایش تیر خورده بود روانه بیمارستان شد. تصمیم گرفت «دهلاویه» را آزاد کند و در ۲۰خرداد سال ۶۰ وارد این منطقه شد. چند روز بعد فرمانده این عملیات شهید رستمی به شهادت رسید و چمران با فرمانده جدید برای توجیه شرایط به منطقه رفته بود که باران خمپاره شروع به باریدن گرفت و ترکشی به پشت گردن او اصابت کرد و در «دشت آزادگان» به شهادت رسید.

این خبر را به اشتراک بگذارید