• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
شنبه 28 خرداد 1401
کد مطلب : 163601
+
-

بر آستان خورشید

بر آستان خورشید

حمیدرضا محمدی - روزنامه‌نگار

از آخرین کسان است. کسانی که نسل طلایی فرهنگ و ادبیات ایران معاصر بودند. ایران یک سده اخیر؛ آنان که دل‌شان با ایران بود و فرهنگ‌ ستبر و سترگ مردم ایران. آنان که قلب‌شان برای این سرزمین می‌تپید. نسلی که اگر هم به ممالک راقیه مغرب‌زمین رفتند تا درس بیاموزند، با افتخار بازگشتند تا همین‌جا در همین بوم خدمت کنند و بیاموزانند آموخته‌هایشان را، ایستادند تا در آنچه یاد گرفته بودند، محققانه مداقه کنند. نسل بی‌تکرار، و از هر سو که بنگریم بی‌جایگزین. همه‌شان. علوم انسانی و فنی و طبیعی هم ندارد. قاطبه آنان، که بعض‌شان چهل‌وچند سال قبل به کنج خانه خزیدند یا رو به ‌سوی غربت آوردند یا از دانشگاه و پژوهشگاه رانده‌ شدند، چنین بودند.
یکی‌شان «احمد مهدوی دامغانی»‌‌ است. او که سیزدهم شهریور امسال آفتاب عمرش بر نودوششمین بام خواهد درخشید این روزها در ینگه‌دنیا رنجور در بستر بیماری در بیمارستان است، کوه‌کوه و دریا‌ دریا دور از میهن. گرچه مسائل و مصایبی در این دهه‌ها مانع و رادعی شد تا به آشیانه دیرین دوباره برگردد تألیفاتش و معاشرانش گواهی می‌دهند دمی و آنی از یاد بوم‌زاد خود بیرون نیامده است. و اینک، اگر علت کبر سن در میان نبود، چه‌بسا به میان ما برگشته بود. چه او خود قلمی کرده است تا  در جوار حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) به خاک سپرده شود و چه ما خود دیده‌ایم 3سال پیش در گفت‌وگو با برنامه شوکران تلویزیون، وقتی نام حضرتش به میان آمد چه‌سان به پهنای صورت اشک ریخت، و البته در همان برنامه گفت: «من ۳۵سال است که جسمم در آمریکاست و روحم در ایران. من همه‌چیزم در ایران است.» او که اهل خطه و خاک خراسان است در سپهر فرهنگ ایران نام بزرگی است و کم کسی نیست. در مَدْرَس ادیب نیشابوری تلمذ کرده و تتمه محظوظان علامه محمد قزوینی است و از واپسین افرادی است که ملک‌الشعرای بهار را درک کرده است. فرزند دانشگاه تهران است. 74 سال پیش در دانشکده الهیات، که هنوز معقول و منقول خوانده می‌شد، کارشناسی گرفت و در سال١٣۴٢ در دانشکده ادبیات از رساله دکتری‌اش با عنوان «تصحیح و تحشیه کشف‌الحقایق شیخ عزیزالدین نَسَفی» و با راهنمایی محمدتقی مدرس رضوی دفاع کرد و سرانجام بنگاه ترجمه و نشر کتاب این پایان‌نامه را به طبع رسانید. در دانشگاه مادر ایران، شاگردی بدیع‌الزمان فروزانفر و جلال‌الدین همایی و عبدالحمید بدیع‌الزمانی کردستانی و سیدکریم امیری فیروزکوهی و پرویز ناتل خانلری و ذبیح‌الله صفا و لطفعلی صورتگر و احمد بهمنیار و محمود شهابی و علی‌اکبر فیاض و سیدمحمد مشکوه را تجربه کرد، و البته درس حوزه هم خواند و از هم‌حجره‌ای‌هایش یکی آیت‌الله سیدعلی سیستانی بود. چه آنکه پدرش را احیاگر حوزه علمیه مشهد می‌دانند.
صدها درد و هزارها دریغ که ربع قرن آخر معلمی‌اش را در غربت غرب گذراند و فضای آکادمیک ایران از هُرم و یمن حضور و سلوکش محروم و ممنوع ماند، دانشگاه‌های هاروارد و پنسیلوانیا گُهرشناسانه به او کرسی تدریس ادبیات فارسی و عربی و شعب اسلام‌شناسی دادند و دانشگاه تهران از حضورش محروم ماند. اما چه بیم ‌و باک؟ همین بودنش مهم است. همین که در هوایی نفس می‌کشیم که او هست، و کاش سال‌های سال دیگر هم باشد، که موجب تبرک و تیمن و تعطر است فرهنگ و ادب ایران‌زمین را.

این خبر را به اشتراک بگذارید