رابطه ساختار و بازیگر در آژانس انرژی اتمی
حنیف غفاری؛ کارشناس مسائل بینالملل
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به نماد استیصال و سردرگمی در مواجهه با کشورمان تبدیل شدهاست. این استیصال، منبعث از بازی سیاسی و خطرناک آژانس در صدور قطعنامه ضدایرانی اخیر بوده و با افزایش دامنه و عمق واکنش جمهوری اسلامی ایران نسبت به این مسئله، شاهد تشدید آن هستیم. در تفسیر کنش اقدام ضدایرانی اخیر آژانس و مذاکرات وین و رابطه این دو با هم، باید نسبت میان مذاکرات وین و ادعاهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را با یکدیگر مشخص کرد. نهتنها طی ادوار اخیر مذاکرات، بلکه در طول سالهای فعالیت این نهاد ظاهرا بینالمللی، شاهد مانور بیحد و حصر لابیهای قدرت در شورای حکام بودهایم. وجه اشتراک افرادی مانند محمد البرادعی، یوکیو آمانو و رافائل گروسی آگاهی آنها نسبت به ماهیت صلحآمیز فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران و ماهیت غیرحقوقی موارد ادعایی ازسوی غرب و رژیمصهیونیستی بودهاست. بهتر است در این خصوص به جمله «زبگنیو برژینسکی»، مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا در سال2015میلادی استناد کنیم. درآن زمان برژینسکی خطاب به جان کری، وزیر امورخارجه وقت آمریکا تأکید کرد که ادعای حرکت ایران بهسوی ساخت سلاح هستهای، نوعی «حقهبازی» ازسوی غرب (و آژانس) محسوب میشود و باید هرچه سریعتر از این رویکرد غیرسازنده فاصله گرفت. هماکنون، در سال2022میلادی شاهد تقویت هردو بعد پنهان و آشکار بازی آژانس در زمین آمریکا و رژیم صهیونیستی هستیم. دیدار گروسی با نفتالی بنت، نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس در فاصله 3روز تا برگزاری نشست فصلی اخیر شورایحکام و کلیت نقشآفرینی وی جهت صدور قطعنامه ضدایرانی در این نشست به هر قیمت ممکن، بهوضوح نشان میدهد که مدیرکل آژانس در نقش کارپرداز بازیگرانی ایفای نقش میکند که مثلا قرار بوده خود نیز تحت نظارت این نهاد ظاهرا بینالمللی قرار داشته باشند. اگرچه برخی تصور میکنند سازمانهای بینالمللی ترجمانی از «متن اختلافات» و نه «فرامتن» آنها محسوب میشوند، اما باید گفت که چنین باوری بیشتر ازسوی ایدهآلگرایان ناآشنا به حقایق جهان امروز تقویت میشود. پس از جنگ جهانی دوم، سازمانهای بینالمللی بیش از آنکه تبدیل به «نهادهای بازدارنده» شوند، در کسوت نوعی کاتالیزور و مجاری تسهیل سلطهگری غرب بر کشورهای مستقل ایفای نقش کردند. بنابراین، رفتار گروسی بیش از آنکه منبعث از پارادوکس شخصیتی باشد، معلول ساختار نامتوازن جاری در سازمانهای تأسیس شده پس از جنگ جهانی دوم است. درخصوص آژانس بینالمللی انرژی اتمی این آسیب پررنگتر ازحد تصور است! این نهاد درسال1957میلادی تأسیس شد. بهصورت میانگین و مطابق گزارشهای منتشر شده ازسوی کنگره و نهادهای رسمی مربوطه در آمریکا، این کشور هرساله حدود 200میلیون دلار از بودجه آژانس را تأمین میکند. واشنگتن علاوه بر آنکه حدود یکچهارم یا 25درصد از بودجه عمومی آژانس را تأمین میکند، بلکه در پروژههای خاص و غیرپیشبینیشده (مانند اصرار بر افزایش سطح بازرسی از کشورهای مستقلی مانند ایران) نیز حکم یک پیمانکار یا سرمایهگذار را ایفا میکند. در اینجا، ساختار آژانس، بازیگران و در رأس آنها مدیرکل این سازمان را بهسوی مجاری غیرحقوقی و سیاسیکاری محض هدایت میکند. در چنین شرایطی نباید در محاسبه وزن و جایگاه حقوقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی دچار خطای تحلیلی شد. نکته مهمتر اینکه در دوران مدیریت رافائل گروسی، این روند بهمراتب نسبت به قبل تشدید شدهاست. زمانی که اعضای دولت سابق آمریکا از مدیرکل سابق آژانس درخواست کردند تا ضمن «بازتفسیر بند مربوط به بازرسیهای آژانس در ایران» یا همان «بند تی» تهران را تحتفشار قرار دهند، آمانو و مقامهای آژانس بهدلیل پرهزینه بودن درخواست آمریکا و هزینههای ناشی از ابطال برجام توسط آژانس از این اقدام خودداری کردند. با این حال، پساز حضور گروسی در رأس هرم مدیریتی این سازمان، وی حتی شئونات حقوقی و ظاهری لازم مدیریت آژانس را نیز زیر سؤال بردهاست. درهرحال، گروسی با زیرپا گذاشتن توافقی که در ماه مارس 2022(اسفندماه سال1400) خود از آن حمایت کرده بود، اکنون بیش از پیش اعتبار حداقلی خود، بهعنوان مدیرکل آژانس را از دست دادهاست. سؤال اینجاست آیا زمانی فرا میرسد که سازمانهای بینالمللی به نقشآفرینی ادعایی و مورد انتظار خود در قبال بحرانهای واقعی در جهان بازگردند؟!