صبح جمعه تلخ همشهری
چند سطر در سوگ فریدون بهرامی که آرام بود و آرامش میبخشید و آرام رفت
مرتضی کاردر- روزنامهنگار
در تحریریه روزنامهها، بهویژه روزنامههای بزرگ، همواره کسانی هستند که هماهنگی امور تحریریه را برعهده دارند. آنها فرایند تولید روزنامه را مدیریت میکنند. بر ساعت شروع صفحهآرایی، ساعت خروج صفحهها از فنی و ارسال به سردبیری، فرایند ورود اصلاحات و بسیاری جزئیات دیگری که به چشم نمیآید، نظارت میکنند و تلاش دارند همه این مراحل رأس ساعت انجام شود.
شاید در طول سالها مجموعه مدیریت روزنامه چندبار تغییر کند و مدیران، سردبیران، دبیران و روزنامهنگاران بسیاری بیایند و بروند، اما اینها اغلب جایگاه تثبیتشدهتری دارند؛ چراکه عدمحضورشان بهراحتی میتواند نظم تحریریه را به هم بریزد. حتی در نگاهی کلانتر آنهایند که در تغییر نسلها و رفتوآمد و تغییر اعضای تحریریه رابطه نسلهای گذشته را با تحریریه حفظ و سنتهای روزنامه را به تازهواردها منتقل میکنند و قدیمیها را هنگام حضورشان در روزنامه درمییابند و... .
مردانی که هیچگاه تیتر روزنامه نمیشوند یا نامشان در شناسنامه روزنامه نمیآید، اما نقشی کلیدی در قوام و شکلگیری روزنامه دارند؛ مردانی که هیچگاه خاطراتشان از فراز و فرودهای روزنامه ثبت و ضبط نمیشود، اما میتوانند دقیقترین راویان اوج و افول روزنامه باشند.
فریدون بهرامی یکی از اعضای دفتر تحریریه همشهری بود؛ مردی آراسته و آرام که صبحها زودتر از شروع کار تحریریه به روزنامه میآمد و شبها اغلب پس از پایان کار تحریریه و نهایی شدن صفحهها به خانه میرفت. یکی از قدیمیهای روزنامه که در فراز و فرودهای بسیار همشهری در سالهای گذشته خود را در دفتر تحریریه حفظ کرد و از یک سو نقطه اتکای سردبیران و مدیران روزنامه و از سوی دیگر مأمن بچههای تحریریه ماند.
فریدون بهرامی روزانه نکتههای بسیاری را یکییکی به گروهها و اعضای تحریریه یادآور میشد؛ ازجمله اعلام میزان آگهیها و درخواست تیتر صفحهها. سالها بیهیچ تغییری در ساعتی مشخص این کار را انجام میداد. بارها پیش میآمد که گروهها در ارسال تیترها تأخیر کنند، اما فریدون هیچگاه لب به اعتراض و گلایه نمیگشود و هر بار با آرامش بار اول کار را پیگیری میکرد. بعید میدانم کسی باشد که خاطرهای از تندخویی یا عصبانیت فریدون بهرامی، حتی در سختترین روزها بهخاطر داشته باشد. فریدون مردی آرام بود که حضور او سبب آرامش دیگران میشد. هیچگاه تنشهای مدیریتی روزنامه را به بدنه تحریریه تسری نمیداد، بلکه بالعکس گوش شنوای درددلهای بچههای تحریریه بود و در آرام کردن آنها در ناملایمات نقش ناگفته بسیار داشت.