• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
شنبه 21 خرداد 1401
کد مطلب : 162901
+
-

صبح جمعه تلخ همشهری

چند سطر در سوگ فریدون بهرامی که آرام بود و آرامش می‌بخشید و آرام رفت

یادبود
صبح جمعه تلخ همشهری

مرتضی کاردر- روزنامه‌نگار

در تحریریه روزنامه‌ها، به‌ویژه روزنامه‌های بزرگ، همواره کسانی هستند که هماهنگی امور تحریریه را برعهده دارند. آنها فرایند تولید روزنامه را مدیریت می‌کنند. بر ساعت شروع صفحه‌آرایی، ساعت خروج صفحه‌ها از فنی و ارسال به سردبیری، فرایند ورود اصلاحات و بسیاری جزئیات دیگری که به ‌چشم نمی‌آید، نظارت می‌کنند و تلاش دارند همه این مراحل رأس ساعت انجام شود.
شاید در طول سال‌ها مجموعه مدیریت روزنامه چندبار تغییر کند و مدیران، سردبیران، دبیران و روزنامه‌نگاران بسیاری بیایند و بروند، اما اینها اغلب جایگاه تثبیت‌شده‌تری دارند؛ چراکه عدم‌حضورشان به‌راحتی می‌تواند نظم تحریریه را به هم بریزد. حتی در نگاهی کلان‌تر آنهایند که در تغییر نسل‌ها و رفت‌و‌آمد و تغییر اعضای تحریریه رابطه نسل‌های گذشته را با تحریریه حفظ و سنت‌های روزنامه را به تازه‌واردها منتقل می‌کنند و قدیمی‌ها را هنگام حضورشان در روزنامه درمی‌یابند و... .
مردانی که هیچ‌گاه تیتر روزنامه نمی‌شوند یا نامشان در شناسنامه روزنامه نمی‌آید، اما نقشی کلیدی در قوام و شکل‌گیری روزنامه دارند؛ مردانی که هیچ‌گاه خاطراتشان از فراز و فرودهای روزنامه ثبت و ضبط نمی‌شود، اما می‌توانند دقیق‌ترین راویان اوج و افول روزنامه باشند.

  ***
حمیدرضا پروری، بهرام نوکار، اصغر‌خانی، فریدون بهرامی و اخیرا محمدرضا مرسلی در روزنامه همشهری سال‌ها پیگیری امور تحریریه را عهده‌دار بودند. در همشهری اتاقی که به آن دفتر تحریریه می‌گویند همواره نقطه ثقل بسیاری از اتفاق‌ها در روزنامه بوده است. ساماندهی امور در روزنامه‌ای که سال‌های زیادی پربرگ‌و‌بارترین روزنامه ایران بود و ضمیمه‌ها، مجله‌ها و ویژه‌نامه‌های بسیار منتشر می‌کرد به هماهنگی‌های بسیاری نیازمند بود که اعضای دفتر تحریریه همه اینها را در طول سال‌ها انجام داده‌اند.
فریدون بهرامی یکی از اعضای دفتر تحریریه همشهری بود؛ مردی آراسته و آرام که صبح‌ها زودتر از شروع کار تحریریه به روزنامه می‌آمد و شب‌ها اغلب پس از پایان کار تحریریه و نهایی شدن صفحه‌ها به خانه می‌رفت. یکی از قدیمی‌های روزنامه که در فراز و فرودهای بسیار همشهری در سال‌های گذشته خود را در دفتر تحریریه حفظ کرد و از یک سو نقطه اتکای سردبیران و مدیران روزنامه و از سوی دیگر مأمن بچه‌های تحریریه ماند.
فریدون بهرامی روزانه نکته‌های بسیاری را یکی‌یکی به گروه‌ها و اعضای تحریریه یادآور می‌شد؛ ازجمله اعلام میزان آگهی‌ها و درخواست تیتر صفحه‌ها. سال‌ها بی‌هیچ تغییری در ساعتی مشخص این کار را انجام می‌داد. بارها پیش می‌آمد که گروه‌ها در ارسال تیترها تأخیر کنند، اما فریدون هیچ‌گاه لب به اعتراض و گلایه نمی‌گشود و هر بار با آرامش بار اول کار را پیگیری می‌کرد. بعید می‌دانم کسی باشد که خاطره‌ای از تندخویی یا عصبانیت فریدون بهرامی، حتی در سخت‌ترین روزها به‌خاطر داشته باشد. فریدون مردی آرام بود که حضور او سبب آرامش دیگران می‌شد. هیچ‌گاه تنش‌های مدیریتی روزنامه را به بدنه تحریریه تسری نمی‌داد، بلکه بالعکس گوش شنوای درددل‌های بچه‌های تحریریه بود و در آرام کردن آنها در ناملایمات نقش‌ ناگفته بسیار داشت.
 ***
صبح جمعه روزی تلخ برای روزنامه همشهری بود. بچه‌های تحریریه داشتند آماده می‌شدند که به روزنامه همشهری بروند و خبرها و گزارش‌های خود را برای شنبه آماده کنند. آخرین خبر چهارشنبه، در گروه تلگرامی تحریریه روزنامه، اعلام میزان آگهی‌های صفحات بود که فریدون بهرامی فرستاده بود و انتظار می‌رفت که صبح جمعه نیز فریدون آگهی‌های تازه را اعلام کند، اما در بهت و ناباوری خبر درگذشت فریدون بهرامی رسید. تصور نبودن او که سال‌ها جزء جدایی‌ناپذیر روزنامه همشهری به شمار می‌رفت و فارغ از همه اتفاق‌ها همواره در تحریریه روزنامه حاضر بود، تصور نشنیدن صدای او یا تماشای صندلی خالی‌اش در گوشه دنج دفتر تحریریه همشهری چیزی نیست که بچه‌های روزنامه بتوانند به‌راحتی بپذیرند و زود با آن کنار بیایند. حالا که این سطرها نوشته می‌شود بچه‌ها درگیر روزنامه شنبه‌اند. کار روزنامه این‌طوری است. در بدترین شرایط هم روزنامه فردا باید منتشر شود. گاهی وقت‌ها حتی فرصت سوگواری دست نمی‌دهد. گاهی وقت‌ها همزمان که اشک می‌ریزی باید برای روزنامه فردا بنویسی. فرقی نمی‌کند سوگوار احمدرضا دریایی باشی یا محمد کربلایی‌احمد یا مسعود فطرتی یا محمدرضا اکبری یا روح‌الله رجایی یا مهدی شادمانی یا شیده لالمی یا فریدون بهرامی. روزنامه بی‌رحم‌تر از این حرف‌هاست... اما روزنامه همشهری از امروز بی‌تردید چیزی کم دارد.  
 

این خبر را به اشتراک بگذارید