• یکشنبه 9 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 19 شوال 1445
  • 2024 Apr 28
چهار شنبه 18 خرداد 1401
کد مطلب : 162643
+
-

یک عادل

آقای حسینقلی مستعان یکی از پیشگامان ترجمه کتاب بینوایان در سال 1310فصل اول این کتاب را اینچنین ترجمه کرده است: در 1815، مسیو شارل فرانسوا بین ونو میریل، اسقف دینی بود. این پیرمردی بود تقریبا هفتاد و پنج ساله و از سال 1806شاغل مسند روحانیت دینی بود. گرچه این تفصیلات هیچ‌گونه، با زمینه آنچه می‌خواهیم حکایت کنیم نیز تماس ندارد. شاید اینجا، هیچ نباشد برای آنکه از همه جهت دقیق باشیم. نشان دادن زمزمه‌ها و بیهوده‌گویی‌هایی که هنگام ورود اسقف به مقر روحانی به‌حساب او جریان یافت بی‌فایده نباشد. راست یا دروغ؛ آنچه از مردم گفته می‌شود غالبا در زندگانی آنان و خصوصا در سرنوشت آنان به‌قدر اعمالشان تأثیر می‌کند. مسیو میریل پسر یکی از مشاوران پارلمان اکس بود، اصالت کسوتی داشت. از او نقل می‌شد که پدرش برای آنکه وارث مقام خویشش سازد به رسمی که در خانواده‌های پارلمانی شیوع کافی داشت، بسیار زود در 18یا 20سالگی، برایش زن گرفت. شارل میریل با وجود این عروسی، چنان‌که حکایت می‌کردند خود را بسی بر سر زبان‌ها انداخت وی شخصا خوش‌ترکیب و با وجود قد کوتاهش ظریف و ملیح و با ذوق بود؛ نخستین قسمت عمرش یکسره صرف دنیا‌داری و زن‌دوستی شده بود. انقلاب در گرفت. حوادث هجوم‌آور شدند، خانواده‌های پارلمانی در معرض کشتار و تعقیب، پراکنده شدند. مسیو شارل میریل از نخستین روزهای انقلاب به ایتالیا مهاجرت کرد. آنجا زنش از یک بیماری سینه که مدت‌ها به آن مبتلا بود، درگذشت. فرزندی نداشتند. از آن پس در سرنوشت مسیو میریل چه‌ها به وقوع پیوست؟


 

این خبر را به اشتراک بگذارید