خیالپردازی یا دروغگویی
راهکارهای مواجهه با دروغگویی کودکان
فاطمه عباسی - روزنامهنگار
اولین باری که پسرم با مهدکودک به باغوحش رفت، از او پرسیدم کدام بخش باغوحش برایش جذاب بوده و او در نهایت تعجب من گفت: قفس دایناسور بزرگ! به مربیاش نگاه کردم و او پرسید: دایناسورش چقدر بزرگ بود؟ و پسرم دستهایش را باز باز کرد و گفت اینقدر. این دایناسور آنقدر برایش واقعی بود که با تمام جزئیات و اشتیاق برایم از آن تعریف میکرد. خدا را شاکرم که مربی مهد، مرا آگاه کرد که حرفهای پسرم نشان از تخیلات و آرزوهای او است وگرنه من به او برچسب دروغگویی میزدم و برخورد اشتباهی با او میکردم. بسیاری از اطرافیان پسرم را به دروغگویی و زندگی در خیالات متهم میکردند اما من میدانستم اینها نشانه آرزوهای او است و بهزودی از آنها عبور خواهد کرد و سخت نمیگرفتم. کودکان دنیا را از زاویه دید خود میبینند و در مراحل مختلف رشدی خود مسائل خاصی را تجربه میکنند. یکی از موارد مهم در طول رشد کودک، خیالپردازی و یادگرفتن مهارت روبهرو شدن با فشار است؛ نکاتی که اغلب با دروغگویی اشتباه گرفته میشوند. در این رابطه با دکتر مدنیفر، مشاور فرزندپروری گفتوگو کردیم تا ریشهها و راهحلهای مواجهه با ناراستگویی کودکان را بشناسیم. طیبه مدنیفر، در گفتوگو با همشهری در رابطه با مشکل دروغگویی کودکان گفت: «گاهی والدین در مواجهه با دروغگویی کودکان نگران میشوند، ممکن است به تربیت خودشان شک کنند یا نگران باقی ماندن این عادت روی کودکشان شوند. نگرانی از ملامت و سرزنش اطرافیان هم بار زیادی را روی دوش آنها میگذارد و همه این موارد ممکن است باعث بروز برخوردی شدید با کودک شود اما چنین برخوردی از نظر تربیتی صحیح نیست و بیشتر بهدلیل نگرانیهای ذهنی خود والدین است».
نقطه شروع
توجه به بازه سنی و مرحله رشدی کودک، به درک درست ما از این مسئله کمک میکند. کودکان در سنین قبل از ورود به مدرسه، خیالپرداز هستند و اغلب در دنیای غیرواقعی و فانتزی زندگی میکنند. آنها در مرحله رشدی خودمحوری هستند و از زاویه دید مخصوص خود به مسائل نگاه میکنند. ما بهعنوان والد نباید رویاپردازی را با دروغگویی اشتباه بگیریم؛ بهعبارتی آنها دروغ نمیگویند و صبحتهای خلافواقع آنها به دنیای خیالیشان مربوط میشود. مدنیفر میگوید: «والدین در مواجهه با رویاپردازی کودک میتوانند گاهی با او همراه شوند، وارد دنیای خیالاتش شوند؛ مثلا کودک ممکن است بگوید دوستی در اتاقش دارد که همبازی او است یا ممکن است بگوید من روی دیوار خط نکشیدم و کار شخص یا حتی موجود خیالی دیگری بوده. در این شرایط یک والد آگاه، بدون ترس از نگرانیهای ذهنی خود، با دنیا و مرحله رشدی کودک خود همراه میشود و در کنار همراهی، مرز واقعیت و خیال را نیز به او نشان میدهد».
تفاوت دنیاها
در واقع این حرفها و ادعاهای خلاف واقع، مربوط به تفاوت درک کودکان و درک بزرگسالان از دنیاست. مدنیفر با اشاره به اینکه در آستانه ورود بچهها به مدرسه تا حدود ۱۰سالگی، کودکان به مرور تفاوت واقعیت و خیال را متوجه میشوند و آرامآرام به این تشخیص میرسند که آیا یک مسئله واقعا وجود دارد یا مربوط به دنیای ذهنی آنهاست، میافزاید: «در این صورت اگر بهصورت موردی دروغ بگویند قابلاغماض است اما نباید به ریشههای آن اتفاق بیتوجهی کرد. اگر این رفتار به یک روال تبدیل شد، تداوم پیدا کرد و در موقعیتهای مختلف اتفاق افتاد، باید حتما بررسی کرد که از کجا نشأت گرفته است. در این مرحله دروغگویی را ناشی از یک فشار هیجانی میدانیم. بنابراین دروغگویی در مواجهه با موقعیت نگرانی و ترس، مثل پناهگاهی امن برای کودک است و بهصورت یک مکانیزم دفاعی در برابر فشار هیجانی از او محافظت میکند. این اتفاق در نگاه روانشناسی یک رفتار منفی نیست اما باید بررسی کنیم که چرا کودک تا این حد تحتفشار است و برای محافظت از خودش به دروغگویی پناه برده است».
عوامل تأثیرگذار
گاهی والدین سختگیر، کنترلگر و مقرراتی با وضع باید و نبایدهای زیاد برای کودک، او را در موقعیت ناامنی قرار میدهند؛ وقتی کودک خطایی مرتکب میشود و یا میترسد که مبادا رفتار یا حرف او موردتأیید والدینش نباشد، شروع به دروغگویی و صحبت خلاف واقع میکند. بهگفته مدنیفر اگر ما در واکنش به رفتارهای اشتباه کودک، او را نصیحت یا توبیخ کنیم و به ریشه این رفتار او توجه نکنیم، مانند این است که علائم را درمان کنیم و عفونتی که باعث این تب شده را نادیده بگیریم! این در حالی است که رفع ریشههای آن عفونت مهم است. پس دروغگویی ناشی از فشار هیجانات، نیاز به بررسی ریشهای و بستر ارتباط کودک با اطرافیان مهم زندگیاش دارد.
کودک؛ آینه رفتار بزرگسالان
گاهی کودک الگوهایی از دروغگویی دارد که در اکثر موارد ممکن است والدین او باشند؛ حتی دروغهایی که به چشم نمیآید هم مؤثرند؛ مثلا کودک خوراکیای میخواهد و ما در پاسخ میگوییم «نداریم!» ولی کودک آن را دیده و از وجود آن خبر دارد. ممکن است ما در آن لحظه حوصله بحثکردن و مخالفت کردن را نداشته باشیم؛ مثلا «الان مناسب وضعیت تو نیست، مریض هستی و این برای تو ضرر دارد.» کودکان مشاهدهگران دقیقی هستند. ممکن است ما در یک مکالمه یا تماس تلفنی چیزی را بگوییم که همه واقعیت نباشد. این اتفاق برای کودک کنجکاو ما به شکل یک راه فرار خوب دیده میشود. ممکن است هیچوقت هم به ما نگوید که خودتان هم به همین صورت دروغ گفتهاید ولی این راهکار بهنظر او موردتأیید والدین است و آن را بهکار میگیرد.
مکث
برخورد درست
ما بهعنوان والد باید رفتار خودمان را تنظیم کنیم، گاهی اغماض کنیم، گاهی رفتار خود را تغییر دهیم و یا گاهی با کودکمان وارد گفتوگو شویم؛ باید برای کودک توضیح دهیم که واقعیت چطور میتواند به ما کمک کند. گاهی کودک با وجود اینکه تحتفشار است حقیقت را میگوید. اینجا باید تشویقش کنیم و توضیح دهیم که چقدر راستگویی او برای والدین، لذتبخش است و اینکه با وجود سختی شرایط، حقیقت را گفته قابلتقدیر است. گاهی اما دروغگویی کودک بهدلیل سختی شرایط بوده؛ باید با او همراه شویم، همدلی و درکش کنیم و شرایط را برایش توضیح دهیم تا احساس امنیت کند. مدنی میگوید: «برای اینکه متوجه شویم چطور با دروغگویی کودکان روبهرو شویم باید علتها و ریشههای آن را بشناسیم. بازنگری در روشهای تربیتی، میزان سختگیری، نوع تنبیهها و میزان تناسب تنبیه یا روش برخورد ما با عملکرد خطای کودک معمولا ریشه دروغگویی را آشکار میکند. ما نباید واکنش هیجانی و سخت داشته باشیم. برای این کار تمرین تأمل کردن در موقعیتها و رفتار کودک توسط والدین خیلی راهگشا خواهد بود. نکته مهم این است که برچسبی به کودک نزنیم، زیراترسهای جدیدی در او بهوجود میآید که باعث اضطراب و دروغگویی بیشتر میشود.