جامعه غنی و مستقل در گرو پیشرفت علم
گفتاری از استاد شهید مرتضی مطهری در باب علم در اسلام
سیدایلیا رضوی
بحث دین و علم که آیا موافق یکدیگرند یا مخالف، نظر دین درباره علم چیست و نظر علم درباره دین چیست؟ سابقه طولانی دارد و کتابهای پرارزشی در دنیا و در عالم اسلام در همین زمینه نوشته شده است. استاد شهید مرتضی مطهری نیز سخنان بسیاری در این خصوص ابراز داشتهاند. آنچه در ادامه میخوانید متن سخنرانی ایشان در 10مرداد ۱۳۴۱ با اندکی تلخیص است که بهنظر اسلام درباره علم پرداخته و توضیحات مهمی در باب نگاه اسلام به علم را مرور کردهاند. متن این سخنرانی در کتاب «بیست گفتار» به چاپ رسیده است.
دو طبقه از طبقات مردم کوشش کردهاند که دین و علم را مخالف یکدیگر جلوه دهند: یکی طبقه متظاهر به دین ولی جاهل که نان دینداری مردم را میخوردهاند و از جهالت مردم استفاده میکردهاند؛ این دسته برای اینکه مردم را در جهل نگه دارند و ضمناً به نام دین پرده روی عیب خودشان بکشند و با سلاح دین دانشمندان را بکوبند و از صحنه رقابت خارج کنند، مردم را از علم بهعنوان آنکه با دین منافی است میترساندهاند. یکی هم طبقه تحصیلکرده و دانشآموخته ولی پشت پا به تعهدات انسانی و اخلاقی زده، است. این طبقه نیز همین که خواستهاند عذری برای لاقیدیهای خود و کارهای خود بتراشند به علم تکیه کرده و آن را بهانه و مانع نزدیک شدن به دین کردهاند. طبقه سومی هم همیشه بوده و هستند که از هر دو موهبت بهرهمند بودهاند و هیچگونه تنافی و تناقضی احساس نمیکردهاند. این طبقه سعی کردهاند که تیرگیها و غبارهایی را که از طرف آن دو طبقه بین این دو ناموس مقدس برخاسته فروبنشانند. بحث ما درباره اسلام و علم از 2جنبه ممکن است صورت بگیرد: جنبه اجتماعی و جنبه دینی. از جنبه اجتماعی آنطور باید بحث کنیم که آیا اسلام و علم عملاً باهم سازگارند یا سازگار نیستند؟ آیا مردم میتوانند هم مسلمان باشند به معنی واقعی کلمه که به اصول و مبانی اسلامی مؤمن باشند و به دستورهای دین عمل کنند و هم عالم؟... جنبه دیگر این است که ببینیم نظر اسلام درباره علم چیست و نظر علم درباره اسلام چیست؟ که این هم دو قسمت است: یکی اینکه اسلام درباره علم چگونه دستور داده و توصیه کرده؟ آیا دستور داده که حتیالامکان از علم پرهیز داشته باشید؟ و آیا اسلام علم را موجود خطرناک و به شکل یک رقیب برای موجودیت خود دانسته؟! یا برعکس، در کمال صمیمیت و شجاعت و اطمینان بهخود به علم توصیه کرده و تشویق کرده است؟
توصیه به علم در اسلام
در اینکه در اسلام راجع به علم تأکید و توصیه شده و در کمتر موضوعی و شاید نسبت به هیچ موضوعی اینقدر توصیه و تأکید نشده بحثی نیست. از قدیمترین زمانی که کتب اسلامی تدوین شده در ردیف سایر دستورهای اسلامی، از قبیل نماز، روزه، حج، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، بابی هم تحتعنوان «باب وجوب طلبالعلم» باز شده و علم بهعنوان یکی از فرایض شناخته شده. گذشته از آیات قرآن کریم، مؤکدترین و صریحترین توصیههای رسول خدا درباره علم است. این جمله از مسلمات همه مسلمانهاست که رسول خدا فرمود: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم» (بحارالانوار، ج 1، ص. 177) تعلم و دانشجویی بر هر مسلمانی فرض و واجب است؛ اختصاص به طبقهای دون طبقهای، به جنسی دون جنسی ندارد. هر کس مسلمان است باید دنبال علم برود و فرمود: «أطلبوا العلم و لو بالصین» (بحارالانوار، ج 1، ص. 177) علم را پیجویی کنید ولو مستلزم این باشد که تا چین سفر کنید. یعنی علم مکان معین ندارد، هر نقطه جهان که علم هست بروید و اقتباس کنید. باز فرمود: «کلمه الحکمه ضاله المؤمن فحیث وجدها فهو أحق بها» (بحارالانوار، ج 2، ص. 99) سخن علمی و حکیمانه و متقن، گمشده مؤمن است، هر جا آن را بیابد معطل نمیشود، آن را مال خودش میداند و برمیدارد؛ یعنی اهمیت نمیدهد که طرف کیست، مسلمان است یا کافر. همانطوری که آدمی مال خود را گم کرده در دست هر کس ببیند معطل نمیشود و برمیدارد، مؤمن نیز علم را مال خود میداند، در دست هر که ببیند آن را میگیرد... علم فریضهای است که نه از لحاظ متعلم و نه از لحاظ معلم و نه از لحاظ زمان و نه از لحاظ مکان محدودیت ندارد و این عالیترین و بالاترین توصیهای است که میتوانسته بشود و شده.
کدام علم؟
چیزی که هست سخن در یک مطلب دیگر است و آن اینکه منظور اسلام از علم چه علمی است؟ ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکید و توصیهها به فراگیری علم، خود دین است؛ یعنی همه به این منظور گفته شده است که مردم بهخود دین عالم شوند و اگر نظر اسلام از علم، علم دین باشد در حقیقت بهخودش توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی میماند، زیرا هر مسلکی هر اندازه هم ضدعلم باشد، با آشنایی با خودش مخالف نیست. برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصراً علوم دینی است. این احتمال فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرنهای اخیر که تدریجاً دایره معلومات را کوچکتر کردند و معلومات خود را محدود کردند پیدا شده و الا آنجا که میفرماید: «حکمت گمشده مؤمن است پس آن را به چنگ آورید ولو اینکه بخواهید از دست مشرکان بگیرید»، معنی ندارد که خصوص علوم دینی باشد. مشرک را با علوم دین چکار؟ گذشته از همه اینها در متن سخنان رسولاکرم(ص) تقیید و تحدید و تفسیر شده که مقصود چه علمی است، اما نه تحتعنوان اینکه فلان علم باشد یا فلان علم، بلکه تحتعنوان علم نافع، علمی که دانستن آن فایده برساند و ندانستن آن ضرر برساند. باید دید اسلام چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر میداند. هر علمی که بهمنظوری از منظورهای فردی یا اجتماعی اسلام کمک میدهد و ندانستن آن، سبب زمین خوردن آن منظور میشود آن علم را اسلام توصیه میکند و هر علمی که در منظورهای اسلامی تأثیر ندارد اسلام درباره آن علم نظر خاصی ندارد و هر علم که تأثیر سوء دارد با آن مخالف است.
سیره ائمه دین
ما شیعه هستیم و ائمهاطهار علیهمالسلام را اوصیای پیغمبر اکرم میدانیم. گفتار آنها و سیرت آنها برای ما سند است. همانطوری که میدانیم از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری مسلمین با علوم جهان آشنا شدند و انواع علوم را از یونان و هند و ایران ترجمه کردند؛ و از طرفی میدانیم ائمهاطهار از انتقاد و خردهگیری به کارهای خلفا کوتاهی نمیکردند. کتابهای ما پر است از این انتقادها. اگر بنا بود که نظر اسلام درباره علم نظر منفی و مخالف باشد و علم خرابکننده و منهدمکننده دین میبود، ائمهاطهار از این عمل خلفا که دستگاه وسیعی از مترجمین و ناقلین بهوجود آورده بودند و انواع کتب نجومی، منطقی، فلسفی، طبی، حیوانشناسی، ادبی و تاریخی ترجمه شد انتقاد میکردند، همانطوری که بعضی کارهای دیگر خلفا را شدیداً موردانتقاد قرار دادند. اگر بنا به انتقاد میبود این عمل بیش از هر عمل دیگر در میان عوام تحتعنوان «حسبنا کتابالله» زمینه انتقاد داشت، ولی هیچ اثری، در طول 160سال که بر این قضیه گذشت، از انتقاد دیده نمیشود.
منطق قرآن
گذشته از همه اینها منطق خود قرآن درباره علم به شکلی است که قابلتخصیص و اختصاص نیست. قرآن علم را نور و جهل را ظلمت میداند، میفرماید مطلقاً نور بر ظلمت ترجیح دارد. قرآن صریحاً مسائلی را بهعنوان موضوع مطالعه و تفکر پیشنهاد میکند. این موضوعات همانهاست که نتیجه مطالعه آنها همین علوم طبیعی و ریاضی و زیستی و تاریخی و غیره است که امروز در دنیا میبینیم. سوره بقره آیه 164میفرماید: «إن فی خلق السموات و اعرض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما أنزلالله من السماء من ماء فأحیا به اعرض بعد موتها و بث فیها من کل دابه و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء و اعرض لایات لقوم یعقلون»؛ یعنی در آفرینش آسمانها و زمین، در گردش شب و روز، در حرکت کشتی روی آب که بهوسیله آن بشر منتفع میشود، آمدن و ریزش باران که سبب حیات زمین میشود، حیواناتی که در روی زمین در حرکتاند، گردش بادها و حالت مخصوص ابرها که در میان زمین و آسمان معلقاند، در همه اینها نشانههای قدرت و حکمت پروردگار است؛ یعنی همه اینها قوانین و نظاماتی دارند و شناختن این نظامات شما را به توحید نزدیک میکند. قرآن صریحاً مردم را به مطالعه در این امور توصیه کرده و میدانیم مطالعه همینهاست که منجر به علم فلک و ستارهشناسی، زمینشناسی، دریاشناسی، علم کائنات جویه، حیوانشناسی و غیره شده است؛ همچنین است در سوره جاثیه آیه 2و سوره فاطر آیه 25و بسیاری آیات دیگر. قرآن کتابی است که نخستین مرتبه که نازل شد سخن خود را با «خواندن»، «علم» و «کتابت» آغاز کرد. وحی قرآن با تذکر اینها آغاز شد.
توحید و علم
اسلام دینی است که با توحید آغاز میشود و توحید مسئلهای است تعقلی که تقلید و تعبد در آن جایز نیست، حتماً باید تعقل و استدلال و تفلسف در آن باشد، اگر اسلام از ثنویت یا تثلیث آغاز شده بود نمیتوانست ورود در آن مبحث را آزاد بگذارد، چارهای نبود از اینکه آن را منطقه ممنوعه اعلام کند. ولی از توحید آغاز شده که نهتنها آن را منطقه ممنوعه نمیداند بلکه منطقهای لازم الورود میداند. مدخل این منطقه هم از نظر قرآن تمام صفحه کائنات است، کارت ورودیاش علم و تحصیل است، ابزار و وسیله گردش در این منطقه قوه تفکر و استدلال منطقی است. اینها موضوعاتی است که قرآن برای مطالعه عرضه میدارد؛ و اما اینکه مسلمین کمتر موفق شدند در این موضوعات به مطالعه بپردازند و بیشتر مطالعات خود را موضوعاتی قرار دادند که هیچگونه توصیهای از طرف قرآن نشده مطلب دیگری است و علل خاصی دارد، فعلاً جای بحث آن نیست. از قدیم این مطلب مطرح بوده که آیا منظور اسلام از علمی که آن را فریضه و واجب خوانده چیست؟ و هر دستهای خواستهاند کلام پیغمبر را به همان رشته معلوماتی که خودشان داشتهاند تطبیق کنند. متکلمین میگفتهاند مقصود خصوص علم کلام است، مفسرین میگفتهاند مقصود علم تفسیر است، محدثین میگفتهاند مقصود علم حدیث است، فقها گفتهاند مقصود علم فقه است که هر کسی باید یا مجتهد باشد یا مقلد، علمای اخلاق گفتهاند مقصود علم اخلاق و اطلاع از منجیات و مهلکات است، متصوفه میگفتهاند مقصود علم سیر و سلوک و توحید عملی است، غزالی بیست قول در این زمینه نقل میکند، ولی همانطور که محققین گفتهاند مقصود هیچیک از این علوم بالخصوص نیست. اگر مقصود علم خاص میبود پیغمبر به همان علم تصریح میکرد. مقصود هر علم مفید و سودمندی است که بهکار میخورد.
آیا علم وسیله است یا هدف؟
توجه به یک نکته اشکال را به خوبی حل میکند و کاملاً میتوانیم بفهمیم که منظور اسلام چیست. اولاً باید دید علم از نظر اسلام هدف است یا وسیله؟ بدون شک بعضی از علوم هدف است مثل معارف ربوبی و خداشناسی و آنچه از شئون خداشناسی شمرده میشود مثل معارف مربوط بهخودشناسی و معاد. از اینها که بگذاریم سایر علوم وسیلهاند نه هدف؛ یعنی هر علمی از آن جهت لازم و مفید است که مقدمه و وسیله انجام یک عمل و یک وظیفه است. همه علوم دینی -به استثنای معارف الهی- از قبیل علم اخلاق و فقه و حدیث همینطورند یعنی همه وسیلهاند نه هدف تا چه رسد به مقدمات ادبی و منطق معمولی که در مدارس دینی خوانده میشود. لهذا فقها و علمای دینی اصطلاحی دارند میگویند وجوب علم، تهیؤی است، یعنی از آن جهت واجب است که آمادگی و تهیه میدهد برای کاری که موافق با منظور اسلام است. حتی خود یاد گرفتن مستقیم مسائل عملیه یعنی احکام و مسائل نماز و روزه و خمس و زکات و حج و طهارت که معمولاً در رسالههای عملیه ذکر میشود، فقط برای این است که شخص بتواند و آماده بشود که وظیفه دیگری را درست انجام دهد. مثلاً یک نفر مستطیع که میخواهد به حج برود باید یاد بگیرد تا آمادگی و تهیؤ پیدا کند که مراسم حج را درست انجام دهد. وقتی که این اصل را دانستیم، نوبت به اصل دیگر و مطلب دیگر میرسد و آن اینکه اسلام چگونه دینی است و چه هدفهایی دارد و چگونه جامعهای میخواهد؟ منظورهای اسلامی چه اندازه وسعت دارد؟ آیا اسلام تنها به چهارتا مسائل عبادی و اخلاقی قناعت کرده، یا دامنه و دستورهای این دین گسترش یافته است در همه شئون حیاتی بشر و به همه شئون حیاتی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بشر نظر دارد و در همه آنها منظور و هدفهایی دارد که باید تأمین شود؟ آیا اسلام میخواهد که جامعه مسلمان مستقل باشد، یا اهمیت نمیدهد که زیر دست و محکوم باشد؟ بدیهی است که اسلام جامعهای میخواهد مستقل، آزاد، عزیز، سربلند و مستغنی.
و باز مطلب سومی را هم باید بشناسیم و توجه کنیم و آن اینکه امروز دنیا بر پاشنه علم میچرخد، کلید همه حوائج، علم و اطلاع فنی است، بدون علم نمیتوان جامعهای غنی، مستقل، آزاد، عزیز و قوی بهوجود آورد. خودبهخود نتیجه میگیریم که در هر زمانی خصوصاً در این زمان فرض و واجب است بر مسلمین که همه علومی را که مقدمه رسیدن به هدفهای اسلامی است فراگیرند و کوتاهی نکنند. با این مقیاس میتوانیم همه علوم مفید را علوم دینی بدانیم، میتوانیم بشناسیم چه علمی واجب کفایی است و چه علمی واجب عینی، میتوانیم بفهمیم که در یک زمان ممکن است خواندن یک علمی از اوجب واجبات باشد و در زمانی دیگر آنطور نباشد. این دیگر بستگی دارد به میزان هوشیاری و توجه کسانی که در هر زمانی اجتهاد میکنند و به استنباط احکام میپردازند.