• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
سه شنبه 3 خرداد 1401
کد مطلب : 161595
+
-

آتش در گیسوان بید

نگاه
آتش در گیسوان بید

مریم ساحلی-روزنامه‌نگار

آینه‌های قاب‌نقره، حوض‌های فیروزه، همه پنجره‌ها و ابرها هر روز و هر روز به روایت تصویر تو می‌نشینند؛ تو که خواب‌ها و رویاهایت در هزارتوی دالان‌های تو‌درتو می‌رسد به عشق، به جنون؛ جنونی که بیدهای مجنون این دیار هر روز با عطر آن گیسوان خویش را به دستان باد می‌سپارند تا تو و همه خواهرانت را ستوده باشند.
تو شهرزاد شگفت‌ترین داستان‌های زمینی، تو که می‌گویم حکایت یک نفر و 10نفر نیست. تو که می‌گویم، تجسم شکوه بی‌مثال همه دختران و زنانی است که آتش جنگ به جان بیگناه‌شان ریخته است. چه‌کسی می‌داند امروز خانه همه آن دخترکانی که کودکی خویش را زیر سایه جنگ جا گذاشتند، کجاست؟ عروسک‌های خاک‌آلود با چشم‌های پروحشت هنوز انتظار می‌کشند آمدن‌شان را.
 چه‌کسی از یاد برده است رد سرانگشتانی که مرهم گذاشته‌اند بر زخم‌ها در بحبوحه بمباران‌ها و نفیر موشک‌ها. گوش کن، گنجشک‌ها در آوازشان یاد می‌کنند از گوشواره‌ها، حلقه‌ها و همه آن یادگاری‌های عزیزی که هدیه شدند.
چه‌کسی می‌داند کجاست خانه همه مادرانی که کاسه‌های گل‌سرخی را پر از آب و آب را بدرقه راه پاره تن خویش کردند؟
کجا هستند نوعروسانی که سپیدناک رخت‌شان تا کبودی رفت و شب‌هایشان لبریز شد از تنهایی و حالا با گیسوان پریشان حکایت لیلی و مجنون، بیژن و منیژه، ویس و رامین، اصلی و کرم و همه عاشق‌های دنیا را دوباره می‌نویسند و می‌خوانند. صبوری، صبوری، صبوری، زمزمه هر روز مادران چشم در راه مانده است. دیوارهای چند کوچه شرمنده هستند از پدیدار نشدن قد سرو دلاورانی که مادران‌شان انتظار را هر روز و هر ساعت با چشم‌های خویش حک کرده‌اند بر دیوارها.
 چه‌کسی می‌تواند ندید بگیرد عشق را در چشم‌های زنی که همسرش هر روز با امواج متلاطم بازمانده از جنگ دست به گریبان است؟  چه‌کسی می‌داند چند بوته یاس‌کبود در سایه‌سار آسمان این سرزمین نفس می‌کشد. سال‌هاست که پیش چشم‌های ما یاس‌های سپید کبود شده‌اند اما عطرشان را سخاوتمند و پرشکوه به نسیم می‌سپارند تا مهر، تا عشق، تا سربلندی جاری باشد در جای جای دیارشان. سالیان بسیار است که نخل‌ها و سروها سر داده‌اند و یاس‌ها از خاک این سرزمین کبود روییده‌اند، قد کشیده‌اند و نگاهشان به آسمان مانده است تا دیارشان از عدالت و مهر، از روشنی و راستی سرشار شود .

قفل خرمشهر، کلید بصره

سوم خرداد  1361غیور‌مردان ایران خرمشهر را آزاد کردند و پس از 578روز تمام معادلات نظامی عراق و کارشناسان خارجی جنگ نقش بر آب شد. سرهنگ الصبری درباره نفوذناپذیری ورود ایرانی‌ها به خرمشهر نوشته است: «مستشاران نظامی فرانسوی طی یک بازدید از وزارت دفاع عراق که در سیزدهم آوریل ۱۹۸۲ انجام شد، اعلام کردند هیچ سلاح و نیرویی قادر به بازپس‌گیری خرمشهر نیست، زیرا عراق این شهر را به صورت یک پایگاه دفاعی بسیار مستحکم در آورده است. این تحلیل مستشاران فرانسوی موجب شد صدام این سخن تاریخی خود را با اطمینان کامل بیان کند که اگر خرمشهر سقوط کند و ایرانی‌ها آن را باز پس گیرند، من کلید شهر بصره را به آنان تقدیم خواهم کرد». قفل خرمشهر باز شد و کلید بصره اما در جیب صدام ماند تا دنیا بداند ملت ایران اگرچه طی سده‌های اخیر به هیچ کشوری دست‌درازی نکرده اما دست متجاوز را قطع می‌کند. حماسه عملیات بیت‌المقدس در آن زمان تیتر بسیاری از روزنامه‌های جهان شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :