آنچه در ادامه از نظر میگذرد پارهای از نظریات مرحوم آیتالله محمد تقی مصباح یزدی در باب بحرانهای انسانشناسی معاصر و ویژگیهای انسانشناسی دینی و برتریهای آن است که در درس نخست کتاب «انسانشناسی در قرآن» ایشان که از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی(ره) به چاپ رسیده، منتشر شده است. به شکل مختصر ایشان معتقدند که انسانشناسی معاصر بهدلیل ناسازگاری نظریات موجود در آن، فقدان انسجام درونی این نظریات، نبود داور کارآمد و مورد اتفاق و نادیدهگرفتن گذشته و حیات پس از مرگ انسان، دچار بحران است و مهمترین ویژگیها و مزایای انسانشناسی دینی عبارتند از: جامعیت، اتقان، توجه به مبدأ و معاد و بینش ساختاری. در ادامه نظریات این اندیشمند بزرگ معاصر از نظر میگذرد.
بحران انسانشناسی معاصر و ابعاد آن
تلاشهای فکری فراوانی که پس از رنسانس در باب روشنساختن ابعاد وجود انسان صورت گرفت، دادههای فراوانی را پیشروی بشر قرار داده است. در گردآوری این دادهها از روشهای مختلف تحقیق بهره گرفته شده ولی در این میان سهم روش تجربی بسی افزونتر از روشهای دیگر است و میتوان گفت انسانشناسی کنونی بیشتر جنبه تجربی دارد. وجود دادههای فراوانی که انواع مسائل انسانشناختی را فرا گرفته و ابعاد مختلف و زوایای تاریک وجود انسان را مورد تحقیق قرار داده است، با وجود فراوانی و عظمت آن، نهتنها نتوانسته ابعاد ناشناخته را حل کند بلکه خود دچار نوعی بحران شده است. (هوسرل ازجمله کسانی است که به بحران انسانشناسی پرداختهاست. وی در سخنرانی وین (می 1935) با عنوان «فلسفه در بحران انسانیت اروپایی» و در سخنرانی پراگ (دسامبر 1934) با عنوان «بحران علوم اروپایی و روانشناسی» از این موضوع سخن گفت و یادداشتهای وی در این زمینه پس از مرگش در سال 1954بهصورت کتابی پرحجم با عنوان بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی منتشر شد). ماکس شلر، فیلسوف و انسانشناس آلمانی، مینویسد: «هیچ وقت در عرصه تاریخ... انسان آنقدر برای خود مسئله نبوده که امروز هست... علوم تخصصی که پیوسته تعدادشان رو به افزایش است و با مسائل انسان سروکار دارند، بیشتر پنهانگر ذات انسان در پرده حجاباند».
برخی از کاستیهایی که انسانشناسی معاصر را دچار بحران کرده عبارتند از:
الف) ناسازگاری نظریات با یکدیگر و فقدان انسجام درونی
ب) فقدان داور کارآمد و مورد اتفاق
ج) نادیدهگرفتن گذشته و حیات پس از مرگ انسان
ویژگیهای انسانشناسی دینی
انسانشناسی دینی در مقایسه با دیگر انواع همعرض خود، امتیازهایی دارد که به اختصار به آنها میپردازیم:
۱) جامعیت
از آنجا که انسانشناسی دینی از دستاوردهای وحیانی سود میجوید و روش وحیانی به قلمرو خاصی محدود نیست و محدودیتهای دیگر روشها در مورد آن معنا ندارد، میتواند جامعیتی ویژه داشته باشد؛ به این معنا که حتی اگر از بعد خاصی سخن بگوید، این سخن با توجه به مجموعه ابعاد وجودی انسان مطرح میشود و با درنظر گرفتن آنها و متناسب با آنهاست؛ زیرا گوینده سخن از معرفت کامل و جامعی برخوردار است. افزون بر این، بررسی دستاوردهای انسانشناسی دینی به خوبی نشان میدهد که این انسانشناسی، ابعاد مختلف وجود انسان را مدنظر قرار میدهد و از ابعاد جسمانی و زیستی، تاریخی و فرهنگی، دنیایی و آخرتی، بالفعل و آرمانی و مادی و معنوی سخن به میان میآورد و در برخی از این حوزهها حقایقی را در اختیار قرار میدهد که از طریق انواع دیگر انسانشناسی و روشهای آن قابل دستیابی نیست. بیان ابعاد مختلف انسان در انسانشناسی دینی با توجه به هدفی که در تعالیم دینی مدنظر است، بهصورت گزینشیبودن محفوظ میماند ولی در هریک از انسانشناسیهای فلسفی، تجربی و شهودی زمینه خاصی مدنظر قرار میگیرد و زمینههای مربوط به انسانشناسی از نوع دیگر، از قلمرو آن خارج است.
۲) اتقان و خطاناپذیری
بهرهگیری انسانشناسی دینی از معارف وحیانی ـ با توجه به خطاناپذیری این معارف ـ اتقان و استحکامی را برای این نوع انسانشناسی به ارمغان میآورد که در انسانشناسی فلسفی، عرفانی و تجربی یافت نمیشود. در انسانشناسی دینی اگر انتساب و استناد دیدگاهها به دین قطعی باشد، در اتقان و خطاناپذیری آنها شکی نیست ولی در انواع دیگر انسانشناسی در عین آنکه دادهها از تجربه، تعقل یا سیر و سلوک بهدست میآید، خطاپذیری آنها به کلی منتفی نمیشود.
۳) توجه به مبدأ و معاد
در انسانشناسی غیردینی، یا انسان به کلی بریده از مبدأ و معاد بررسی میشود ـ آنگونه که در انسانشناسی تجربی و برخی از نحلههای انسانشناسی فلسفی و عرفانی مشاهده میکنیم ـ یا در باب مبدأ و معاد انسان، در قالبی بسیار کلی سخن به میان میآید که نمیتواند برای چگونه زیستن و چگونه پیمودن راه کمال، کاملاً راهگشا باشد. اما در انسانشناسی دینی، مبدأ و معاد انسان، به منزله دو بخش اساسی وجود انسان مورد توجه و تأکید قرار میگیرد و به بیان روابط زندگی کنونی انسان با مبدأ و معاد به تفصیل و با بیان جزئیات پرداخته میشود. بر همین اساس، محکمترین دلیل حکیمان اسلامی بر ضرورت بعثت انبیا، بر ضرورت آگاهی از رابطه دنیا و آخرت و بایدها و نبایدهای مؤثر در سعادت انسان و ناتوانی عقل و تجربه بشری از دستیابی به آن مبتنی است.
۴) بینش ساختاری
از دیگر امتیازهای انسانشناسی دینی آن است که از توجه به رابطه ساحتهای مختلف وجود انسان با یکدیگر غافل نیست و انسان را در یک ساختار کلی که ارتباط ساحتهای مختلف آن با یکدیگر به خوبی ترسیم میشود، درنظر میگیرد و مطرح میسازد. در این بینش، گذشته، حال و آینده انسان، ساحتهای جسم و جان، مادی و معنوی، بینش، گرایش و کنش وی و ارتباط آنها و تأثیر و تأثر هر یک بر دیگری، مورد توجه اکید قرار میگیرد ولی در انسانشناسی تجربی، فلسفی و عرفانی، یا از ارتباط این ساحتها با یکدیگر غفلت میشود، یا بدین گستردگی مورد توجه قرار نمیگیرد و فقط از ارتباط برخی ساحتها با یکدیگر گفتوگو میشود.
چهار شنبه 28 اردیبهشت 1401
کد مطلب :
161009
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/rkP9B
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved