شالِ سرخ در دست باد
برانکو ایوانکوویچ بهجای حمید درخشان. همه چیز از همین تغییر شروع شد. انقلابی که سالهای بد پرسپولیس را به یک دوران شگفتانگیز دوخت. پرسپولیسیها، برانکو را از سالهای هدایت تیمملی ایران میشناختند. جنتلمن، کمحرف، باهوش و البته شکستخورده در کنترل رختکن تیمملی. در جریان جام جهانی2006، او به اندازه بازیکناناش بزرگ نبود و نمیتوانست از نابودی تیمش در دوقطبی دایی-کریمی جلوگیری کند. او همیشه از شیفتگیاش برای ایران حرف میزد. از اینکه تهران، واراژدین دوم زندگیاش است. در همه این سالها مشکل مالیاتی اجازه نداده ایوانکوویچ به کشور دوماش وارد شود. این طلسم اما سرانجام باطل شد و مرد کروات روی نیمکت پرسپولیس نشست. برانکو، یک تیم بحرانزده را تحویل گرفت. تیمی که در اسارت حواشی قرار داشت. از جامحذفی کنار رفته بود، در لیگ کوچکترین روزنه امیدی برای موفقیتاش دیده نمیشد و دو پیروزی آسیاییاش نیز بیشتر از منطق، به شگفتی شبیه بودند. پرفسور اولینبار، نبرد آسیایی تیمش را از روی سکوها دنبال کرد. استقبال فوقالعاده تماشاگرها به انضمام پنالتی چیپ و البته شادی جنجالی مهدی طارمی، النصر را شکست خورده به عربستان بازگرداند. این شروع داستان مردی بود که میگویند شاید امروز برای آخرین بار روی نیمکت پرسپولیس حاضر باشد. هرچند با تمدید قرارداد دستیاران برانکو، احتمال ماندن این مربی افزایش پیدا کرده است.
برانکو در 4مسابقه اول روی نیمکت سرخپوشان، برنده نشد. تردیدها درمورد مرد کهنهکار، خیلی زود جان گرفته بود. او برای تغییر دادن زاویه نگاهها به یک پیروزی بزرگ نیاز داشت و داربی تهران، این فرصت را برای ایوانکوویچ بهوجود آورد. شکست دادن ژنرال، اولین قدم بلندی بود که پرسپولیس برانکو برداشت. بردن الهلال در آزادی در یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان، آنها را به سرعت به اهداف بزرگشان نزدیک کرد اما شکست سنگین بازی برگشت و حذف شدن از آسیا، نشان داد پرسپولیس هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن دارد و ابدا، به یک تیم کامل تبدیل نشده است. درست وقتی همه در انتظار شروع رویایی سرخها در لیگبرتر پانزدهم بودند، لغزشهای پیاپی پرسپولیس آغاز شد. اشتباههای فردی، بدشانسیهای بزرگ و تصمیمهای بحثبرانگیز داوری، این تیم را به پایینترین نقطه ممکن در جدول ردهبندی گره زدند. هیچکس تعجب نمیکرد اگر مربی تیم قعرنشین، برکنار شود اما پرفسور و پسرها، بازی را عوض کردند. مرگ هادی نوروزی، یک ضربه بزرگ برای پرسپولیس بود. یک تلنگر تلخ. این تراژدی انگار، همه اعضای باشگاه را با هم متحد کرد. آنها که کنار هم اشک ریخته بودند، به یاد هادی به زمین برگشتند و تا میتوانستند برنده شدند. شانس قهرمانی جامحذفی با شکست در مقابل ذوب از دست رفت. نمایشهای جذاب و شورانگیز تیم در زمین اما، بارها هواداران را بهوجد آورد. حتی وقتی جام قهرمانی با تقاضل گل از تهران پر کشید و به خوزستان رفت، تماشاگرها در آزادی برای تیمشان هورا کشیدند. چرا که این، همان تیمی بود که مدتها در انتظارش بودند. هجومی و هیجانانگیز. لیگ پانزدهم برای پرسپولیس، بدون جام تمام شد اما کار برانکو با تیمش، تازه شروع شده بود. برای پرسپولیسیها 4گل زدن به حریف سنتی در داربی، کمارزشتر از قهرمانی به نظر نمیرسد.
خوب بازی کردن تیم برانکو، تا مدتی برای هواداران قرمزها کافی به نظر میرسید اما از یک جایی به بعد، آنها جام میخواستند. پرسپولیس برانکو که به مرور زمان تیم اقتصادیتری شده بود و به جای شور و حرارت مطلق، با منطق و احتیاط بیشتری فوتبال بازی میکرد، با اقتدار قهرمان لیگ شانزدهم شد. تراکتور، تنها تعقیبکننده جدی این تیم بود اما هرگز نتوانست مشکل بزرگی برای پرسپولیس بهوجود بیاورد. حذف شدن به دست قشقایی در جامحذفی، تاریکترین نقطه این فصل برانکو بود. پایان انتظار 9ساله قهرمانی اما، تماشاگرها را به آرزویشان رساند. اینبار مسیر آسیایی نیز، بیشتر از قبل ادامه پیدا کرد. تیم برانکو بعد از عبور از لخویا در اولین مرحله حذفی، با یک بازگشت دراماتیک الاهلی عربستان را نیز کنار زد اما نتوانست از جدال با الهلال در مرحله نیمهنهایی هم رد شود. حتی در این فصل موفقیتآمیز هم اما، ردپاهایی از انتقاد علیه برانکو دیده میشد. ترکیب او در داربی برگشت و شکست در این مسابقه، برای مدتی آرامش را از تیم این مربی گرفت. در آغاز لیگ هفدهم، خیلیها تصور میکردند دوران افت پرسپولیس آغاز میشود اما این تیم باز هم با برتری محسوس در همه آمار نسبت به رقبا، قهرمان لیگ شد. آنها بهترین تیم فوتبال ایران بودند اما باز هم شکست در داربی برگشت، اختلاف سلیقههایی بین ایوانکوویچ و هوادارها به وجود آورد. یک شکست غیرمنتظره دیگر، در جام حذفی برای سرخپوشان رقم خورد اما پایان آسیایی این فصل باشگاه، هنوز باز است. دو قهرمانی لیگ و یکبار صعود به نیمه نهایی لیگ قهرمانان در طول 3سال، برانکو را به یکی از موفقترین مربیان خارجی تاریخ پرسپولیس تبدیل میکند. او تیمش را از قلب کابوسهای به میان رویاهای هواداران پرسپولیس کشاند. پرفسور، دیگر آن جنتلمن کمحرف و خجالتی تیمملی نبود. اینبار به جای پنهان شدن پشت سکوت، با صدای بلند برای تیمش حرف میزد. پالایش بازیکنها و ترکیب، مهمترین کار برانکو در باشگاه بود. قبل از همه، نوبت به مهرههای پراشتباهی مثل سوشا، بنگر و نورمحمدی رسید که از تیم طرد شوند و بعد، رامین و طارمی به «بزرگراه» فرستاده شدند. حتی محسن مسلمان، به نیمکت چسبید تا ثابت شود در پرسپولیس، هیچ صدایی نباید بلندتر از صدای مربی باشد. تغییر سیستم پرسپولیس و دفاعیترشدن نمایشهای این تیم، بخشی از حقیقت باشگاه است. باشگاهی که بردن را خوب بلد است اما به اندازه گذشته، با ضربان قلب هوادارانش بازی نمیکند.
از لیگ قهرمانان تا لیگ قهرمانان، برانکو ایوانکوویچ یک انقلاب بزرگ و موفق را در پرسپولیس رهبری کرده است. با همان شال سرخ و نگاه نگران همیشگیاش به زمین. انتظارها از تیم او اما آنقدر بالا رفته که پرسپولیس دیگر به سادگی نمیتواند هوادارانش را راضی کند. برانکو روی نیمکت از پانادیچ و چوک به برادرش رسیده تا همه مسئولیت فنی تیم، روی شانههای خودش باشد. قرارداد این مربی، هنوز هم تمدید نشده، گرچه دیروز گفته شد که بعد از بازی با الجزیره تمدید میشود. در فوتبال، مربیان بزرگترین قربانیان سلاح خودشان هستند. هر چقدر موفقتر ظاهر شوند، کار سختتری برای اثبات دوباره خودشان دارند و هر چقدر که بالاتر بروند، برای حفظ تعادل با دشواری بیشتری روبهرو خواهند شد. اینکه نبرد امروز آخرین تجربه نشستن برانکو روی نیمکت پرسپولیس باشد یا نه، در حساسیت بازی تاثیر چندانی ندارد. پرفسور با هر تصمیمی برای آینده، در این 90دقیقه تنها به دو چیز فکر میکند. انتقام و پیروزی. روایتی تکراری و آشنا از تیم او. تیمی که ممکن است ضعیف شود. ممکن است شکست بخورد. اما همیشه برمیگردد.