• یکشنبه 11 شهریور 1403
  • الأحَد 26 صفر 1446
  • 2024 Sep 01
سه شنبه 20 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 160231
+
-

تقویم / سالمرگ/زشت، خجالتی و البته شاهکار

تقویم / سالمرگ/زشت، خجالتی و البته شاهکار

شل سیلور استاین در خانه‌اش، در یک آخر هفته سال1997 - که دقیق‌ترش می‌شود دهم ماه می - از حمله قلبی فوت کرد. آن موقع 68سال داشت و تنها بود. دخترش وقتی 11سالش بود و زنش در دهه 70مرده بودند. او قرار نبود برای بچه‌ها کتاب بنویسد، ولی وقتی این کار را کرد نتیجه‌اش فوق‌العاده بود. کتاب‌های او را همه می‌خواندند، هم بچه‌ها و هم پدر و مادرهایشان. کتاب‌های عمو شلبی (لقبی که مطبوعات به سیلور استاین داده بودند) قواعد خودشان را دارند، نه آنهایی که متخصصان ادبیات کودکان و نوجوانان نوشته‌اند و در دانشگاه تدریس می‌شود. فانتزی او از ذهن عجیب خودش در آمده و در آن قواعد دنیای واقعی و فانتزی همزمان کار خودشان را می‌کنند. در این فانتزی، بچه‌ها لوسند، غول‌ها خوش قلب‌اند، حیوان‌ها با کسی شوخی ندارند و 
آدم بدها بی‌آزارند؛ 4 گروهی که کاراکترهای کتاب‌های سیلور استاین معمولا از بین آنها انتخاب شده‌اند.
  
شل سیلور استاین در کودکی چون زشت و خجالتی بود، همبازی نداشت و اوقاتش را تنها به سر می‌برد. به همین‌خاطر بعدها آثارش پر از کودکان تنهایی بود که فکرهای عجیب و غریب و خیال بافی‌های کابوس‌وار می‌کردند. پسر بچه‌ای که فکر می‌کند یک مار سمی خطرناک در ظرف ناهارش چمبره زده یا یک 
باغ وحش انسانی که حیوانات از آن دیدن می‌کنند؛ در کتاب‌های عمو شلبی عجیب‌ترین اتفاق ممکن رخ می‌دهد و هیچ حادثه‌ای روند طبیعی و عادی خود را طی نمی‌کند.
  
شل سیلور استاین در جوانی بعد از ملحق شدن به ارتش آمریکا، به ژاپن و سپس به کره منتقل شد. همان جا بود که نقاشی را شروع کرد. کاریکاتورهایش در خبرنامه ارتش چاپ می‌شد. بعد از بازگشت به آمریکا برای مجلات کاریکاتور می‌کشید و این کار را تا چندین سال ادامه داد. تا اینکه یکی از دوستانش که ناشر کتاب‌های کودک بود، او را تشویق کرد تا کتابی برای کودکان بنویسد و نقاشی کند. و به این ترتیب کتاب «لافکادیو، شیری که گلوله را با گلوله پاسخ داد» نوشته شد. طولی نکشید که سیلور استاین نویسنده محبوب همه رده‌های سنی شد و کتاب‌های متعددی برای کودکان نوشت و نقاشی کرد.
  
عمو شلبی یک هنرمند همه کاره بود. به غیراز نقاشی و نوشتن شعر برای کودکان، شل هر کار دیگری هم می‌کرد؛ فیلمنامه می‌نوشت، ترانه می‌سرود، آهنگ می‌ساخت، موسیقی متن فیلم می‌ساخت، آواز می‌خواند و نوازندگی هم می‌کرد. یکی از معروف‌ترین ترانه‌های شلبی، ترانه پسری به نام سو بود که جانی کش، خواننده آمریکایی معروف سبک کانتری به‌خاطر خواندن آن برنده جایزه گرمی شد. شل خودش هم به‌خاطر قصه گویی در یکی از آلبوم‌هایش برای کودکان برنده گرمی شد. به‌خاطر ساخت موسیقی متن فیلم «نامه‌هایی از لب مرز» نامزد جایزه اسکار شد و کتاب‌هایش هم جایزه‌های زیادی برنده شدند. شلبی ترانه‌های زیادی گفته است. ترانه‌هایی که برخلاف کتاب‌هایش برای کودکان، بسیار غمگین‌اند. ترانه 25دقیقه دیگر می‌روم، دقیقه شمار لحظات پایانی زندگی یک اعدامی است و ترانه چیزهایی که نگفتم، حسرت یک عاشق است به‌خاطر حرف‌های نگفته‌اش. حرف‌هایی که برای بقیه عمر در ذهن تکرار می‌کند.
نگفتم «بارانی‌ات را درآر، 
قهوه درست می‌کنم و با هم حرف می‌زنیم.»
نگفتم «جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی‌انتهاست»
گفتم «خدانگهدار، موفق باشی، 
خدا به همراهت.» او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم.

این خبر را به اشتراک بگذارید