• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
شنبه 10 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 159607
+
-

داستانی از یک پرستار رزمنده

معرفی کتاب
داستانی از یک پرستار رزمنده

حضور پرستاران در دوران دفاع‌مقدس یکی از جلوه‌های از خودگذشتگی و ایثار در دوران جنگ تحمیلی به شمار می‌آید. آنها در آن دوره باید نقش روانشناس، جامعه‌شناس، روانکاو، مشاور و مربی را در آن شرایط ایفا می‌کردند. بنابراین کار پرستاران تنها پرستاری و درمان مجروحان نبود بلکه آنها هم سنگ‌صبور رزمندگان و هم در برهه‌ای از تاریخ جنگ تحمیلی که امکان اهدای خون به مجروحان و آسیب‌دیدگان وجود نداشت، این وظیفه را بر‌عهده می‌گرفتند و پیشقدم می‌شدند. محمد(بهزاد) رستگاری نیز از همین دست پرستارانی است که همه وجودش را وقف جبهه و مجروحان جنگ کرده بود. کتاب «مسیر رستگاری» روایت زندگی این رزمنده پرستار است که به قلم شیوای شبنم غفاری نگاشته شده است. رستگاری به‌عنوان نیروی پرستار اعزام شده بود اما همه او را به‌عنوان دکتر می‌شناختند و صدا می‌زدند. در بخشی از این کتاب درباره دوران انقلاب می‌خوانیم: «آن روز شاید اندازه یک جنگ مجروح آوردند بیمارستان. آن‌قدر سرم شلوغ بود که حتی نمی‌توانستم نفسی تازه کنم. گلویم خشک شده بود و می‌سوخت. درگیری رسیده بود به نزدیک بیمارستان. گاه‌گداری از در و پنجره‌ها سرک می‌کشیدم توی خیابان تا ببینم چه خبر است. مأموران رژیم مرتب حمله و مردم فرار می‌کردند. یک دختربچه هم تک‌وتنها کز کرده بود کنار خیابان و فرار مردم را نگاه می‌کرد. 6-5‌ساله می‌زد. با چشم گشتم دنبال پدر و مادرش. یکی از مریض‌ها صدایم زد. می‌خواستم بروم سراغش که دیدم سروصدا زیاد شد. آمدم دم در اورژانس. ساختمان فعلی تغییر کرده. آن روز چند تا پله می‌خورد و وارد لابی وسط بیمارستان می‌شدیم. دویدم لب پله‌ها. دیدم یک پاسبان آن‌طرف خیابان روی زانو نشسته است و دارد نشانه‌گیری می‌کند. کاظمی بود. اصلاً فکرش را نمی‌کردم به کی می‌خواهد شلیک کند. دیگر این‌طرف خیابان را نگاه نکردم...».

این خبر را به اشتراک بگذارید