ناامیدی؛ بستری برای نفوذ
جریان نفوذ، چگونه ناامیدسازی را در کشور پیگیری و اجرا میکند
حمیدرضابوجاریان، خبرنگار
نفوذ، شکلی ظریف و نامرئی از قدرت است که از طریق تسخیر و تسلط دستگاه محاسباتی و نظام تصمیمگیری بر یک فرد، گروه یا دولت، اعمال میشود. نفوذ، سابقه تاریخی دارد و به اشکال مختلفی انجام میشود که ابعاد آن شامل نفوذ اقتصادی، امنیتی، سیاسی و از همه خطرناکتر، نفوذ فرهنگی است. اما نفوذیها برای اینکه بتوانند ماموریت خود را بهدرستی و با موفقیت به پایان ببرند، یک رویکرد مشترک را دنبال میکنند؛ رویکردی که از آن بهعنوان پروژه ناامیدسازی یاد میکنند؛ پروژهای که بهشدت نیازمند برنامهریزی، زمان طولانی و هوشیاری عامل یا عاملان نفوذی است؛ ماموریتی که در صورت درست انجام شدن آن، میوهای بسیار ارزنده برای عامل نفوذ و حامیان آن خواهد داشت.
ماجرای نفوذ
عوامل نفوذی بعد از نفوذ اولیه به ارکان یک ساختار اداری و حکومتی، با روشهای مختلف تلاش میکنند نقاط قوت را هدف گرفته و با ایجاد یاس و تردید درباره این نقاط، به گونهای عمل کنند که همان نقطه قوت، به ضعف مجموعه تبدیل شود. در ساختار نظام سیاسی کشور نیز در برهههایی از زمان، شاهد چنین نفوذها و تبدیل شدن نقاط قوت کشور به ضعف بودهایم. ایجاد یاس و ترویج ناامیدی، شگردی قدیمی اما کارساز در این راستا بوده است؛ شگردی که به گفته ابراهیم برزگر، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در گذشته تاریخ ایران نمود بسیاری داشته است. او به همشهری میگوید: ملتی که آینده درخشانی پیش روی خود ترسیم نکند به مثابه ملتی است که آینده ندارد. ملت بدون آینده نیز جامعهای خواهد بود که از حرکت و بالندگی باز میایستد و خود را وابسته به دیگران میکند. آنطور که این استاد دانشگاه میگوید، عناصر نفوذی درجریان ناامیدسازی در ایران توانستهاند با استفاده از مفاهیم غیرمستقیم و حتی به زبان طنز، بخشی از اهداف خود را در این زمینه محقق کنند. یکی از جنبههای پروژه ناامیدسازی، ترویج مازوخیسم ایرانی است. در این فرایند، محتوایی از سوی دشمن در قالبهایی مانند طنز تولید و وارد ادبیات روزمره شده است که در آن تأکید بر ناتوانی ایرانیها و ضعف آنان شده است. در ادبیاتی که بعضا بدون توجه از سوی مردم در گفتار، استفاده میشود و به شکل ناخودآگاه به تکرار ناامیدی از آینده در افکار افراد دامن میزند؛ تکراری که در نهایت منجر به نهادینه شدن این تفکر در جامعه میشود.
ناآگاهانی که آب به آسیاب ناامیدی میریزند
گرچه نباید نقش مستقیم عوامل نفوذی در اجرای پروژه ناامیدسازی از آینده را دستکم گرفت و نباید نسبت به آن بیتفاوت بود اما این پروژه اضلاع دیگری نیز دارد. یکی از این اضلاع را میتوان وجود افراد ناآگاه دانست که نقش پیادهنظام را در روند نهادینه شدن ناامیدی در جامعه بر عهده دارند؛ افرادی که به دلیل نبود دانش کافی در برخی رفتارها و اقدامات، به رغم نیت خود رفتارهایی در جامعه دارند که به تسهیل پروژه ناامیدسازی مردم از نظام، کمک میکند. این رفتارها به گونهای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در تقبیح آن میفرمایند: «کسانی که یأس و نومیدی را به جامعه پمپاژ میکنند، ممکن است دشمن نباشند اما حتما کار آنها، همان کار دشمن است». در کلام رهبر انقلاب، حتی برخی رفتارها برای اصلاح امور نیز باید در سازوکار و مجرایی که برای آن تعریف شده است پیگیری شود تا منجر به ناامیدی مردم نشود. برزگر به نمونههایی از این رفتارها اشاره میکند و به همشهری میگوید: ممکن است دولتی تغییر کند و طرفداران دولت تازه، در روزنامههای خود بهدنبال پیدا کردن لکههای ضعف و خطا در عملکرد دولت قبل بگردند تا آن را تیتر کنند. چنین رفتارهایی تنها منجر به ایجاد بیاعتمادی مردم نسبت به مسئولان و ناامید شدن آنان از آینده میشود. این استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی توضیح بیشتری میدهد: برخی اعتقاد دارند امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه مسلمانان است و نباید نسبت به آشکار کردن خطاها تردیدی به دل راه داد اما اجرای اصل امر به معروف و نهی از منکر، دارای شرایط و پیچیدگیهای بسیاری است که هر کسی نمیتواند بدون آموزش، عامل به آن شود.
درکوره امید بدمیم
یکی دیگر از نقشههایی که در قالب پروژه ناامیدسازی از سوی دشمن پیگیری میشود، هدف قراردادن نخبگان جامعه بهعنوان گروههای مرجع نزد افکار عمومی است. در این چارچوب، جریان نفوذی تلاش میکند افراد مؤثر، شناختهشده و کارآمد جامعه را شناسایی و با نزدیکشدن به آنها بذر ناامیدی از آینده را در فرد ایجاد کند. سیدعلی موسوی، نماینده مجلس و دکترای فلسفه این موضوع را تأیید میکند و به همشهری میگوید: نباید دمیدن به کوره امید در جامعه را متوقف کرد. محرکهای امید و مروجان آیندهساز هر جامعهای قشر نخبه و دانشمند آن است و باید از این گروهها مقابل برنامههایی که از سوی دشمن برای متقاعد کردن نخبگان به ناامیدی از آینده طراحی شده است، مراقبت کرد. او معتقد است که با وجود برنامههای بسیاری که برای ناامید کردن نخبگان در کشور اجرا شده است بسیاری از این طرحها شکست خورده و به نتیجه نرسیده است؛ «رهبر انقلاب برای آینده نظام 3راهبرد جمعیت، صنعت هستهای و دانشمندپروری را ترسیم کردهاند که باید به آن توجه کرد. به این دلیل است که بخش نخبگانی جامعه، هدف حملات دشمن قرار دارد؛ اما پیشرفتهای کشور در عرصههای مختلف نشان میدهد جامعه نخبگان ما به آینده امیدوار است و برخلاف نقشههای ناامیدساز دشمن همچنان در مسیر پیشرفت گام برمیدارد.» موسوی به موضوع قابل توجهی اشاره و تأکید میکند و میگوید: دشمن هرگز دست از طرحها و برنامههای خود برای ناامید کردن مردم نمیکشد و به این دلیل ضرورت دارد هر روز و همواره بر کوره امید در جامعه دمیده شود تا امید مردم به آینده درخشانی که در پیش رو قرار دارد، به یاس تبدیل نشود.