• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
سه شنبه 6 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 159198
+
-

محمود جمشیدوند؛ جانباز و حقوق‌دانی که مشاوره حقوقی رایگان می‌دهد

صلح و سازش مهارت اوست

یاد
صلح و سازش مهارت اوست

مژگان مهرابی؛ روزنامه‌نگار

ترکش‌های زیادی در جای‌جای بدنش جا خوش کرده و بدتر از آن خس‌خس سینه و تاول‌های ریز و درشتی است که جانش را آزار می‌دهد. صدای خش‌دار و نفس‌هایی که به سختی بیرون می‌آید گواه است بر شیمیایی شدنش. او سال‌هاست با بیماری‌اش می‌جنگد اما بی‌توجه به دردی که جسمش را هدف گرفته هنوز استوار و با اراده هدفش را دنبال می‌کند؛ هدفی که فقط به رضای خدا ختم می‌شود و آن خدمت به خلق اوست. دکترمحمود جمشیدوند در بین دوست و آشنا معروف است به مهربانی و مردمداری. او با کمک کردن به دیگران و بازکردن گره‌کور زندگی‌شان زکات علمش را با خدا تسویه می‌کند. جمشیدوند بعد از جنگ، تحصیلات خود را ادامه داده و حالا در زمره یکی از برترین حقوق‌دان‌های شهر به‌شمار می‌آید. او مرام خوبی دارد و هر کس برای جدایی به او مراجعه کند تا بین زوجین صلح برقرار نکند، اجازه نمی‌دهد از دفترش بیرون بروند.

زخمی کربلای5
وقتی جنگ تحمیلی شروع شد رفتن به جبهه را با خانواده در میان گذاشت. هیچ‌کس راضی نبود. دلیل‌شان هم کم‌سن بودن او بود. به هر سختی اجازه اعزامش به جبهه را گرفت. ابتدا به‌عنوان نیروی رزمی فعالیت می‌کرد و بعد هم راننده لودر شد. البته همزمان با حضور در جبهه درسش را هم می‌خواند و همان زمان توانست دیپلم خود را بگیرد. و اما ماجرای شیمیایی شدنش که به عملیات کربلای5 برمی‌گردد: «برای درست کردن سنگر در حال بار زدن شن و ماسه بودیم. دشمن بمب شیمیایی زد. در یک آن غبار سفیدی منطقه را پر کرد. راه فرار نداشتیم و ناگزیر 3روز آنجا بودیم. با اینکه ماسک به‌صورتمان بود اما شیمیایی شدیم؛ با گاز خردل...» گاز خردل خونش را آلوده کرد و کم‌کم تاول‌های کوچکی روی پوستش خودنمایی کرد. رفته‌رفته حالش رو به وخامت گذاشت و نفسش به شماره افتاد. او را از بیمارستان صحرایی به بیمارستان تخصصی منتقل کردند. پزشکان تشخیص دادند به بیماری لوسمی مبتلا شده است. درمانش را شروع کردند. شیمی‌درمانی او را تا سرحد مرگ می‌رساند. گاز شیمیایی روی غدد لنفاوی و چشم‌هایش هم تأثیر گذاشته بود.

قدردان ازخودگذشتگی همسر
او درد می‌کشید و مادرش عذاب. لحظه‌های بدی بود. اما از آنجا که برای او شکست معنا نداشت عزمش را جزم کرد و همه توان را به‌کار گرفت تا بیماری‌اش را شکست دهد. شرایطش که بهتر شد برای آزمون دانشگاه شرکت کرد. مدارج علمی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت؛ تا الان که دکتری حقوق دارد. او می‌گوید: «اگرچه هرازچندگاهی برای درمان بیماری ریوی در بیمارستان بستری می‌شوم اما همچنان کوهی مقاوم هستم.» او همسرش را تنها کسی می‌داند که بیشترین تأثیر را در زندگی‌اش داشته و قدردان اوست: «موفقیتم را مدیون بانو هستم. برای پیروزی من از جان مایه گذاشت. هر بار که بیمار شدم چون پرستاری دلسوز همراهی‌ام کرد. زندگی با جانباز شیمیایی سخت است اما همسرم در مقابل سختی‌ها همیشه صبورانه کنارم بوده است.» او هیچ‌وقت یادش نمی‌رود که روزهای اول زندگی که مجبور شدند برای مداوا از شهرستان به تهران بیایند در چه فضای کوچکی زندگی می‌کردند. یک اتاق که فقط به اندازه نشستن جا داشت. آن هم توسط یکی از دوستان دکتر جور شده بود. جمشیدوند خاطره تلخ آن روزها را یادآوری می‌کند: «من در بیمارستان بستری بودم. همسرم هم همراه فرزندمان رضا که فقط 6ماه داشت در آنجا زندگی می‌کرد. دوری و غربت از یک‌سو و وضعیت نامعلوم من از سوی دیگر او را آزار می‌داد اما یک‌بار هم لب به شکایت باز نکرد.»

مشاوره رایگان حقوقی در مسجد
دکترجمشیدوند بیش از هر چیز از واژه طلاق بیزار است. اگر زوجی به این قصد به دفتر کارش مراجعه کند سعی در رفع مشکل‌شان دارد. برای جدایی آنها قدمی برنمی‌دارد. پای صحبت‌شان می‌نشیند و کلی گپ می‌زند تا از جدایی منصرف شوند. در این کارش موفق هم بوده و مانع طلاق بسیاری از زن و شوهرها شده است. از دیگر کارهای این جانباز شیمیایی حضور در مسجد و دادن مشاوره حقوقی رایگان به مردم است. او همواره سعی می‌کند گره‌ای از کار دوروبری‌هایش باز کند. جمشیدوند خوب می‌داند هزینه وکالت و مشاوره حقوقی بالاست و شاید خیلی از دوست و آشنا قادر به پرداخت آن نباشند برای همین این کار را بدون هیچ چشمداشتی انجام می‌دهد. البته خیر رساندن دکتر بیشتر از مواردی است که خود بیان می‌کند. اطرافیانش خوب می‌دانند که او با چند رستوران هماهنگ کرده و مقداری غذا بین بیماران سرطانی توزیع می‌کند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید