بخشی از تدریس منطق استاد شهید مرتضی مطهری در دانشگاه تهران
قیاس مغالطه و انواع آن
آنچه در ادامه میخوانید بخشهایی از تدریس درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در دانشگاه تهران است که گذری کوتاه بر جایگاه مغالطه در علم منطق کردهاند و 2دسته کلی مغالطات را برشمردهاند. متن پیشرو تلخیص فرمایشات استاد شهید است که در جلد 5 مجموعه آثار از صفحه 86تا 123آمده است.
قیاس، مجموعهای فراهم آمده از چند قضیه است که بهصورت یک واحد در آمده و بهنحوی است که لازمه قبول آنها قبول یک قضیه دیگر است؛ مثلاً در قیاس «سقراط انسان است؛ هر انسانی فانی است؛ پس سقراط فانی است» 2قضیه صغری و کبری «ماده قیاس» را تشکیل میدهند. انسانها که قیاس میکنند و استدلال قیاسی میآورند هدفهای مختلفی دارند.
قیاس برهان
هدف گاهی یقین است؛ یعنی منظور قیاسکننده این است که واقعاً مجهولی را برای خود یا برای مخاطب خود تبدیل به معلوم و حقیقتی را کشف کند. در فلسفه و علوم معمولاً چنین هدفی منظور است. البته در این وقت حتماً باید از موادی استفاده شود که یقینآور و غیرقابل تردید باشد. قیاسی که بتواند حقیقتی را کشف کند «برهان» نامیده میشود.
قیاس جدل
گاهی هدف قیاسکننده مغلوب کردن و به تسلیم وادار کردن طرف است. در این صورت ضرورتی ندارد که امور یقینی استفاده شود و میتوان از اموری استفاده کرد که خود طرف قبول دارد و لو یک امر یقینی نباشد. این نوع قیاس را «جدل» میخوانند؛ مانند اینکه شخصی اقوال یک حکیم یا فقیه را قبول دارد، به استناد قول این حکیم یا فقیه که موردقبول آن شخص است او را محکوم میکنیم درصورتی که خود ما ممکن است قول آن حکیم یا فقیه یا مطالب مورداعتراف او را قبول نداشته باشیم.
قیاس خطابه
و گاهی هدف، اقناع ذهن مخاطب است برای اینکه به کاری وادار شود یا از کاری باز داشته شود. در این صورت کافی است که از امور مظنون و غیرقطعی دلیل آورده شود؛ مثل اینکه میخواهیم شخصی را از کار زشتی باز داریم، مضرات احتمالی و مظنون آنها را بیان میکنیم. چنین قیاسی «خطابه» نامیده میشود. در خطابه باید از موادی استفاده شود که حداقل ایجاد ظن و گمان در طرف بکند؛ مانند اینکه میگوییم: «دروغگو رسوای خلق است»، «آدم ترسو محروم و ناموفق است».
قیاس شعر
گاهی هدف استدلالکننده صرفاً این است که چهره مطلوب را در آینه خیال مخاطب، زیبا یا زشت کند. در این صورت با پوشاندن جامههای زیبا یا زشت خیالی به مطلوب، استدلال خویش را زینت میدهد. این قیاس «شعر» نامیده میشود. تشبیهات، استعارات، مجازها همه از این قبیل است. شعر مستقیماً با خیال سر و کار دارد و چون میان تصورات و احساسات رابطه است، یعنی هر تصوری بهدنبال خود احساس را بیدار میکند، شعر از این راه احساسات را در اختیار میگیرد و احیاناً انسان را به کارهای شگفت وامیدارد یا از آنها بازمیدارد.
قیاس مغالطه و انواع آن
و گاهی هدف صرفاً اشتباهکاری و گمراه کردن مخاطب است. در این صورت یک امر غیریقینی را بهجای یقینی یا یک امر غیرمقبول را بهجای مقبول و یا یک امر غیرظنی را بهجای یک امر ظنی بهکار میبرد و اشتباهکاری مینماید. این قیاس «مغالطه» یا «سفسطه» نامیده میشود و بهطور کلی بر 2قسم است: یا لفظی است یا معنوی. «مغالطه لفظی» آن است که منشأ مغالطه لفظ باشد؛ مانند اینکه لفظ مشترکی را که دارای 2معنی مختلف است «حد وسط» قیاس قرار دهند؛ در صغرای قیاس یک معنی را درنظر بگیرند و در کبرای قیاس معنی دیگر را و قهراً آنچه مکرر شده فقط لفظ است نه معنی و نتیجهای که گرفته میشود قهراً غلط است؛ مثلاً میدانیم که لفظ «شیر» در فارسی مشترک است میان مایع سفید و آشامیدنی که از پستان حیوانات دوشیده میشود و میان حیوانات درنده معروف جنگلی. حال اگر کسی بگوید: «مایعی که در پستان حیوانها وجود دارد شیر است و شیر، درنده و خونخوار است؛ پس مایعی که در پستانها موجود است درنده و خونخوار است» مغالطه است. یا اینکه از باب مجاز و استعاره [درباره] یک انسان قوی گفته میشود فلانی فیل است. حال اگر کسی قیاسی به این صورت تشکیل دهد: «زید فیل است؛ هر فیلی عاج دارد؛ پس زید عاج دارد.» این هم مغالطه است. «مغالطه معنوی» آن است که به لفظ مربوط نیست، بلکه به معنی مربوط است؛ مثل آنچه قبلاً در نفی ارزش قیاس از قول دکارت و... نقل کردیم که گفتند: «در هر قیاس اگر مقدمات معلوم است نتیجه خودبهخود معلوم است و نیازی به قیاس نیست و اگر مقدمات مجهول است قیاس نمیتواند آنها را معلوم کند، پس به هر حال قیاس بیفایده است».
مغالطه اینجاست که میگوید: «اگر مقدمات معلوم باشد نتیجه خواهناخواه معلوم است». درصورتی که معلوم بودن مقدمات موجب معلوم شدن قهری نتیجه نیست. معلوم بودن مقدمات بهعلاوه اقتران آن معلومات با یکدیگر، سبب معلوم شدن نتیجه میشود، آنهم نه هر اقترانی بلکه اقتران به شکل خاص که منطق عهدهدار بیان آن است. پس این مغالطه از اینجا پیدا شد که یک مطلب نادرست با ماسک یک مطلب درست در قیاس بالا جای گرفته است. شناختن انواع مغالطهها و تطبیق آنها به موارد که از چه نوع مغالطهای است ضروری و لازم است. میتوان گفت قیاس مغالطه بیشتر از قیاس صحیح در کلمات متفلسفان وجود دارد. از اینرو شناختن انواع مغالطهها و تطبیق آنها به موارد که از چه نوع مغالطهای است ضروری و لازم است.