مطالعه؛ مهارت اساسی در زندگی
مرجان آقبلاغی- مترجم
گرچه پیشرفت تکنولوژی در هر زمینهای، همه افراد، بهویژه کودکان را درگیر کامپیوتر و بازیهای آن کرده است اما مطالعه ثمربخش و مؤثر، اساسیترین مهارت زندگی هر فرد است. برای دستیابی به این مهارت اساسی 2عامل خانواده و مدرسه نقش بسیار پررنگی خواهند داشت.
ما به فرزندانمان از زمانی که بسیار کوچک هستند تا زمانیکه به مدرسه میروند و حتی زمانیکه در مدرسه جزو دانشآموزان موفق هستند، آموختهایم که مطالعه، تنها برای تفریح است و کودک این پیشفرض را در زندگی خود بهکار میبندد و حتی آن را به نسلهای دیگر انتقال میدهد. به همینخاطر از آنها میخواهیم تا اول به تکالیف مدرسهشان برسند و اگر وقت کردند و علاقه داشتند کتاب هم بخوانند.
همین امر باعث میشود آنها پس از فراغت از درس خواندن کارهای دیگری را در برنامه روزانهشان بگنجانند و پس از مدتی کمکم مطالعه بهدست فراموشی سپرده میشود، درصورتیکه اگر مطالعه را بهعنوان یک کار که باید در برنامه روزانه گنجانده شود به آنها تفهیم کنیم آنها دیگر از خواندن یک رمان طولانی شکایت نمیکنند و دوست دارند کتاب را بدون خلاصه کردن بخوانند.
تحقیقاتی که روی دانشآموزان یکی از دبیرستانهای فیلیپین انجام شد نشان داد که بچهها تنها به مطالعه بهعنوان عاملی برای پرکردن اوقاتفراغت نگاه میکنند و همین امر باعث شده 98درصد آنها علاقهای به کلاس انشا و مقالهنویسی نداشته باشند. مطالعه مانند تمام فعالیتها رفتاری است که با آموزش در مدرسه و خانه میتوان آن را در بچهها پرورش داد. مدارس با فراهم کردن برنامههای ویژه آموزشی در حیطه خواندن و نوشتن میتوانند نقش بسیار مهمی در مهارت مطالعه کودکان داشته باشند.
معلمها با ارزشیابی و به روز کردن مهارت مطالعه کودکان با تکنولوژی از قبیل استفاده از کتابهای الکترونیک، کتابهای صوتی، نرمافزارهای آموزشی و... میتوانند علاقه بچهها را به مطالعه بیشتر کنند اما نقش والدین در این زمینه چیست؟ آنها چگونه میتوانند مهارت مطالعه را در فرزندشان نهادینه کنند؟ اگر کودکی به مطالعه علاقه دارد والدین باید او را تشویق کنند تا به این روند ادامه دهد. جملاتی مثل «درس تو مهمتر است»، بچهها را نسبت به مطالعه بیعلاقه میکند و بهطور غیرمستقیم به آنها میفهماندکه کتاب خواندن فقط برای سرگرمی است.
والدین باید فرزندشان را که به مطالعه علاقهمند است با کتابهای دشوار و حجیم آشنا کنند و به او بگویند که چون تو خوانندهای حرفهای هستی باید کتابهای بیشتری را مطالعه کنی؛ برای مثال اگر فرزند شما رمان میخواند او را با اقسام دیگر ادبیات از قبیل ادبیات غیرداستانی، ادبیات کلاسیک و داستانهای تخیلی آشنا کنید. از فرزندتان خوانندهای تلاشگر بسازید و او را به مطالعه تشویق کنید. والدین باید هر هفته ساعتی را به تماشا و خرید کتاب از یک کتابفروشی اختصاص دهند. این کار به فرزند کمک میکند تا متوجه شود که کتاب برای والدینش بسیار ارزشمند است و از سوی دیگر پدر و مادر به علایق فرزندشان احترام گذاشتهاند. از فرزندتان بخواهید اگر در کتاب با مشکلی روبهرو شد مثلا معنی یک کلمه را نفهمید حتما از شما سؤال کند و پس از مدتی به او استفاده از فرهنگ لغات را آموزش بدهید و بخواهید تا کلمات ناآشنا را پیدا و معنی آنها را یادداشت کند.
با ورود به مرحله نوجوانی علاقه شخص به مطالعه کم و بیشتر به سمت فیلم، اینترنت و بازیها علاقهمند میشود. آنها را مجبور به کتاب خواندن نکنید، بلکه با آنها صحبت کنید و با روشهای غیرمستقیم نگذارید که کتاب برای همیشه از برنامه زندگی آنها حذف شود. به آنها بگویید گرچه اینترنت و بازیهای کامپیوتری بسیار مهیج هستند اما هیچیک نمیتواند به فرد چیز تازهای بیاموزد. به علایق آنها احترام بگذارید و طوری وانمود کنید که تصمیمگیرنده نهایی برای انتخاب خود آنها هستند. بچهها باید ببینند که والدینشان هم مطالعه میکنند. اگر کودکی ببیند پدر و مادرش مقابل تلویزیون دراز کشیدهاند و مدام فیلم تماشا میکنند آنها هم همین کار را میکنند؛ چرا که الگوی آنها پدر و مادر هستند، حتی اگر شما بهترین کتابها را برای او تهیه کرده و مدتها به او گفته باشید که مطالعه بسیار خوب و مفید است.
برای کودکان باید کتابهای مناسب سن او را بخرید. بسیاری از والدین به گروه سنی بچهها توجه نمیکنند و برای اینکه نشان دهند که فرزندشان از سن خود بیشتر میفهمد کتابهای بزرگتر برای او میخرند. همین کار باعث میشود چون آن کتاب از دایره فهم کودک خارج است پس از مدتی کلا کودک را از کتاب رویگردان کند. در پایان باید گفت که برای اینکه عادت به مطالعه در بچهها افزایش یابد 2عامل مدرسه و خانواده بسیار مهم هستند.
منبع:فیلیپین دیلی، نویسنده: کوئینا ان. لی- چوا