• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
دو شنبه 29 فروردین 1401
کد مطلب : 158488
+
-

سفری خیال‌انگیز به روزهای پرالتهاب انقلاب اسلامی

یادداشتی بر کتاب «رویای بعد‌از‌ظهر» نوشته نیلوفر مالک

یادداشت
سفری خیال‌انگیز به روزهای پرالتهاب انقلاب اسلامی

مصطفی رضایی-منتقد ادبی

ادبیات هر چقدر که جلو برود الگوی سفر در زمان همواره جذاب و غیرتکراری خواهد ماند. سفر در زمان یکی از زیرشاخه‌های ادبیات علمی‌- تخیلی است که آثار بسیار زیادی بر اساس این الگوی داستانی نوشته شده و حتی فیلم‌‌های سینمایی بسیاری بر اساس آنها ساخته شده که عمدتا جذاب است. اما کتاب«رویای بعد از‌ظهر» نوشته نیلوفر مالک که در واقع یک داستان بلند است هم بر همین اساس نوشته شده و داستان کودکی است که به گذشته خانواده خویش سفر کرده است؛ به روزهایی که مادرش کودک است و او در خانه پدری با جوانی‌‌های پدربزرگ و مادربزرگش مواجه ‌‌می‌شود اما این سفر همچون یک ‌رؤیاست که شخصیت نوجوان داستان به واسطه برق‌گرفتگی وارد آن شده و وقتی که به هوش ‌‌می‌آید همه آنچه دیده بود همانند یک‌رؤیا به‌نظر ‌‌می‌رسد.
عنصر«زمان» در داستان رویای بعد‌از‌ظهر حضورپررنگی دارد و به واسطه همین جا به‌جایی در زمان است که چارچوب اصلی داستان شکل می‌گیرد و شخصیت اصلی داستان با سفر در زمان، به مقطع تاریخی حساس 3‌ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی در سال1357سفر می‌کند و با فضای آن دوران بیشتر آشنا می‌شود.
او در زمان حال روایت‌‌های بسیاری از آن دوران از زبان مادرش شنیده است؛ شهادت دایی‌اش در جریان وقایع انقلاب اسلامی و شهادت پدربزرگش در جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران و وقایع مشابه که ارتباط معناداری با همدیگر دارند اما وقتی در رؤیای خویش به زمان گذشته و نزد خانواده مادری خود سفر ‌‌می‌کند به‌دنبال تغییر این اتفاقات است. می‌خواهد جلوی شهادت دایی‌اش را بگیرد، پدربزرگش را از رفتن به میدان جنگ منصرف کند و... اما شخصیت نوجوان این داستان آنطور که از متن داستانی انتظار ‌‌می‌رود کنش‌مند نیست. البته با توجه به گروه سنی مخاطب که کودک و نوجوان هستند این نکته قابل‌اغماض است. حضور این شخصیت داستانی در گذشته به شکل ماهرانه و نسبتا خوب نشان داده شده است. واکنش‌‌هایش با توجه به اینکه کودک است و حتی اشتباهات کلا‌‌می‌ او، متن داستان را باورپذیر کرده است؛ به‌عنوان مثال در پاسخ به سؤال مادربزرگش که اسم مدرسه‌اش را ‌‌می‌پرسد ‌‌می‌گوید: شهید مطهری. مادربزرگش با تعجب از این اسم واکنش نشان ‌‌می‌دهد؛ چرا که آیت‌الله مطهری آن دوره هنوز شهید نشده بوده و این با منطق داستانی هم جور درمی‌آید. توصیف‌‌های داستان هم خوب است و می‌توان گفت اغلب در خدمت داستان است و به پیشبرد صحنه‌های داستانی کمک می‌کند. همچنین زبان و نثر داستان بیشتر ساده و روان است و به خوشخوان بودن متن داستانی کمک کرده است. از ویژگی‌های این داستان آن است که با توجه به حجم نسبتا کم آن، ‌‌می‌توان این اثر را در یک روز خواند و لذت برد. داستان رویای بعد‌از‌ظهر موفقیتی هم در جوایز ادبی به‌دست آورده و در جایزه ادبی امیرحسین فردی به‌عنوان اثر تقدیری انتخاب شد و مورد‌تقریر مسئولان این جایزه ادبی قرار گرفته است. با توجه به اینکه مخاطب این اثر کودکان و نوجوانان هستند، به‌نظر می‌رسد می‌شد اندازه قلم در متن هم تا حدودی با سلیقه این گروه سنی هماهنگ شود. در مجموع، کتاب رویای بعد‌از‌ظهر داستانی خواندنی با محوریت موضوع انقلاب اسلا‌‌می‌ است که ایده ساده و جذابی دارد و خوشخوان است. این ایده نسبت به عناصر دیگر داستان غالب است. برای آشنایی با نثر داستان و سبک نویسنده، بخشی از داستان را با هم مرور می‌کنیم:« خیلی ترسیدم. بی‌اختیار دو قدم عقب رفتم. توی چارچوب در دو نفر ایستاده بودند و به من نگاه می‌کردند. یکی از آنها خانمی بود با پیراهن گل‌دار و آن یکی پسر جوانی هجده ‌نوزده ‌ساله. قلبم داشت می‌کوبید. سرم گیج رفت. انگار رنگ ‌و رویم خیلی ناجور بود؛ چون نگاه آن خانم مهربان شد. لپش را چنگ زد و گفت: «ای وای! این بچه که داره پس می‌افته!» واقعاً هم داشتم می‌افتادم. اتاق دور سرم می‌چرخید. جوان دوید جلو و بازویم را گرفت. همانجا نشستم. خانم از اتاق بیرون رفت و چند لحظه بعد با لیوانی که حدس زدم باید آب قند باشد برگشت. جوان پرسید: «تو کی هستی پسر؟ اینجا چی‌کار می‌کنی؟»فقط نگاهش کردم. چه سؤالی از من می‌پرسید! این سؤال را من باید از او می‌پرسیدم. خانم آب‌ ‌قند توی لیوان را هم زد و آن را داد دستم. با خوردن آب قند حالم کمی بهتر شد. زیر نگاه خیره آنها ناراحت بودم. خانم پرسید: تو کی هستی پسر جون؟ بچه همین محلی؟»

این خبر را به اشتراک بگذارید