به بهانه ترور سهروحانی جهادگر در آستان قدسرضویع
جانیانی که آب در هاون میکوبند!
احمد سینایی؛ تاریخپژوه
رویداد تلخ و جانکاه ترور 3روحانی خدوم در آستان قدس رضوی(ع) و شهادت 2تن از آنان، ادامه رویکردی است که در چند سال اخیر، از سوی بدخواهان نشاندار و بینشان اسلام، تشیع و نظام اسلامی، تعقیب شده و ترورهای متعددی را موجب شده است. بهعبارت دیگر، جنگ نرم مخالفان روحانیت در 3دهه نخست تاریخ نظام اسلامی، در دهه اخیر، به جنگ سخت و مواجهه فیزیکی سوق یافته است! هر چند بهنظر میآید که اینگونه اقدامات ایذایی، تأثیری بر عزم روحانیون دغدغهمند و مجاهد، در ادامه مسیر نداشته باشد، اما نظری بر پیشینه امر در تاریخ، بهویژه تاریخ معاصر ایران، ضروری بهنظر میرسد:
یک: به شهادت اسناد و شواهد تاریخی، ترور شخص و شخصیت عالمان دین، هماره از سوی کانونهای دینستیز و استعماری داخل و خارج ایران، بهعنوان یک رویه ثابت و مداوم، وجود داشته است. علامه شیخ عبدالحسین امینی نجفی در کتاب گرانسنگ «شهداء الفضیله»، سیاهه بلندی از عالمان دین را آورده است که بهدست معاندان اسلام و تشیع، بردار رفته، سر از تن جدا شده و حتی سوزانده شدهاند! با این همه و همانگونه که اشارت رفت، اتخاذ شدیدترین شیوهها برای مقابله با روحانیت، نهتنها آنان را منفعل و گوشهنشین نکرده که به آنان برای ادامه وظایف ذاتی خویش، انگیزه مضاعف نیز بخشیده است! هم از این روی آنان که با اقداماتی از قبیل آنچه در حرم رضوی(ع) روی داد، درصدد ایجاد رعب در میان طلاب و روحانیون جهادگر هستند، آب در هاون میکوبند!
دو: آنچه بهعنوان یک روال کلی تاریخی بدان اشارت رفت، دستکم از مشروطه بدین سو، پیوستهای تاریخی آشکار دارد. در نهضت عدالتخانه، کلیت روحانیت شیعه، از سوی وابستگان به لژهای ماسونی و انجمنهای مخفی، مورد هجوم قرار داشت. در این میان مهاجمان اما، برای سهولت بیشتر کار، نخست مواجهه با «مشروعهخواهان» را کلید زدند و نماد آن، یعنی آیتالله شیخ فضلالله نوری را ترور شخص و شخصیت کردند. در مشروطه دوم، حذف یا انزوای عالمان مشروطهخواه، یعنی هم آنان که روشنفکران روزی از نام آنان برای تقابل با مشروعهخواهان استفاده میکردند، در دستور کار قرار گرفت. این جماعت در آغاز و دقیقا در سالگشت شهادت شیخ، آیتالله سیدعبدالله بهبهانی را در منزل شخصی خویش کشتند، سپس آیتالله سیدمحمد طباطبایی را منزوی کردند و بنا بر اتفاق بسا تذکرهنگاران و مطلعان، نهایتا آیتالله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی را مسموم ساختند!
سه: این رویه در دوران سلطه رضاخان نیز همچنان تداوم داشت! شهادت آیتالله سیدحسن مدرس و آیتالله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، از مصادیق بارز این مدعاست. بر این بیفزایید ضرب و شتم آیتالله شیخ محمد تقی بافقی در حرم حضرت معصومه(س) توسط شخص قزاق و نیز تبعید آیتالله حاج آقا حسین طباطبایی قمی و آیتالله سیدیونس اردبیلی در ماجرای اعتراض به تغییر لباس و حبس و شکنجه جمعی علمای دخیل در نهضت مسجد گوهرشاد را با این همه و پس از اخراج پهلوی اول از ایران، روحانیت همچنان بهعنوان یکی از جریانات قوی فرهنگی و اجتماعی، در صحنه حضور داشت و این مهم نشان میداد که داغ و درفش رضاخان، تا چه میزان مؤثر بوده است.
چهار: پس از شهریور1320 و خودیابی مجدد ایرانیان، بسترهای نهضت ملی ایران به سرعت شکل گرفت. به اذعان همگان در این فرایند، نیروهای مذهبی جامعه با الهام از عالمان مبرز و روحانیون مبارز وقت، حضوری تعیینکننده داشتند. گذشته از فتاوی مراجع در ضرورت ملیشدن نفت ایران، جریان مذهبی توسط آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و اطرافیان وی و نیز شهید سیدمجتبی نواب صفوی و جمعیت فدائیان اسلام، سامان یافته بود. هر دو کانون مورد اشارت، در دوران اوج و فرود این نهضت، امواج نیرومند جنگ روانی و شایعات گسترده را تجربه کردند و با این همه، میدان را ترک نگفتند! پس از کودتا، آیتالله کاشانی منزوی و رهبر فدائیان اسلام و یارانش، به چوبه اعدام بسته شدند!
پنج: روحانیت شیعه از سال1341و بر بنیاد تجربیات پیشین، به رهبری حضرت امام خمینی(ره) نهضتی را آغاز کرد که در گام نخست، نظامی دستنشانده و کودتایی را منسوخ کرد و در گامهای بعد، مافیای سلطه در جهان امروز را بهشدت مورد چالش قرار داد و در مواردی نیز دست آنها را کوتاه کرد! سادهاندیشی است که تصور بریم، دشمن در پی این تحولات مهم و تاریخساز، گوشهنشین خواهد شد و از توطئه دست خواهد شست! از سوی دیگر نیز تجربه تاریخی نشان میدهد که روحانیت شیعه، هرگز عرصه مصاف را ترک نخواهد گفت. جمعبندی آنچه در فوق آمد، این است که دست یازیدن به ترور منادیان اندیشه دینی، بیش از پیش مظلومیت و پایمردی آنان را نشان میدهد و آوردهای در خور، برای دشمنان نخواهد داشت.