لمپنیسم مدرن در عصر حریت و مساوات!
نظری بر هویت عاملان ترور شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری
زندهیاد استاد علی ابوالحسنی، تاریخپژوه معاصر ایران
در روزهای اخیر و همزمان با ترور 3روحانی جهادگر در آستان قدس رضوی(ع)، بازخوانی پیشینه امر در تاریخ معاصر ایران، بهنگام مینماید. در مقاله منتشر نشده پی آمده، مورخ نامور زندهیاد استاد علی ابوالحسنی(منذر)، هویت ضاربان شهید آیتالله شیخفضلالله نوری، در دوران موسوم به استبداد صغیر را، عیان ساخته است.
طرح ترور آیتالله شیخفضلالله نوری
از دسیسههای سفارت انگلیس در عصر مشروطه، برای منکوب ساختن مشروعهخواهان، طراحی و اجرای ترور آیتالله شیخفضلالله نوری (ره) است. فترت بعد از مشروطه صغیر (که از آن به دوران استبداد صغیر تعبیر میشود)، برای شیخفضلالله، دوران مبارزه سرسختانه با «مشروطه وارداتی» و تلاش برای «بازگشت به عدالتخانه» بود. مواضع شیخ در این دوره، خوشایند روس و انگلیس (که برای احیای مشروطه و تجدید فعالیت مشروطهچیان تندرو، شدیداً به شاه فشار میآوردند) نبود و بهویژه انگلیسیها و ایادی آنان در آن زمان، لبه تیز حملات خویش را، متوجه شیخ ساخته بودند. دولت انگلیس برای از میان برداشتن این سد بزرگ، دو رشته عملیات را طراحی و تعقیب کرد:
1-ترور شیخ بهدست ایادی خویش
2-وادار ساختن دولت ایران، به تبعید وی از تهران.
البته و در نهایت، هیچکدام این طراحیها، به نتیجه مورد نظر انگلیسیها منتهی نشد و آنها پس از فتح تهران و عزل شاه، با اعدام شیخ در ملأعام، انتقام خویش را از وی گرفتند و سرجورج بارکلی، سفیر انگلیس در تهران، با خوشحالی به وزیر خارجه لندن نوشت:«شیخ فضلالله برای مملکت خود خطر بزرگی بود، خوب شد ایران او را از میان برداشت!».
جزئیات ترور
ضارب اصلی شیخفضلالله در سوءقصد نافرجام به وی، شخصی بهنام کریم (عبدالکریم) دواتگر بود. کریم پس از چند روز مراقبت و کشیک کشیدن در جلوخان عضدالملک، که محل وسیعی بود و به چند کوچه منتهی میشد، 2 ساعت از شب گذشته، با شلیک چند گلوله شیخ را مورد هدف قرارداد. شیخ، همراه با پسرش حاجمیرزا هادی و چند تن دیگر، از جلسه منزل ظهیرالاسلام به منزل باز میگشت. گلوله کریم، بالای ران شیخ را سوراخ کرد و او را به زمین افکند! برخی از اطرافیان وی نیز، مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. همراهان شیخ بر سر کریم ریخته و او چون راه فرار را برخود مسدود دید، گلولهای به زیر گلوی خود خالی کرد که از استخوان گونهاش خارج شد و در این حال، او را دستگیر کردند و به نظمیه بردند و پس از مداوا، به زندان انداختند. محمدعلی شاه میخواست کریم را به قتل برساند، ولی به نوشته ملکزاده و عبدالحسین نوایی؛ «حاج شیخ فضلالله در مورد کریم، جوانمردی از خود نشان داده و از خون او درگذشت» و مانع قتل و مجازاتش شد. کسروی نیز مینویسد:«حاجی شیخ فضلالله، به کشتن او خرسندی نمیداد». و عینالسلطنه نیز که در آن روزها با شیخ دیدار داشته، از حلم شیخ اظهار شگفتی میکند؛«تعجب در این است که [کریم]، به توسط خود جناب شیخ هم، مرخص شده است!». در ایام حبس کریم نیز، شیخ کسی را به در خانه او فرستاد، تا به عائله او سرکشی و کمک کند. فرستاده شیخ به در خانه کریم رفت و به همسر او غذا و پول داد. همسر کریم، ضمن دعا به جان شیخ، از کریم که دست به این جنایت زده، انتقاد کرد. از خاطرات عزیزالسلطان برمیآید، که کریم در ماجرای به توپ بستن مجلس نیز، مدتی به حبس افتاده و شیخ در همان زمان هم «توسطش را کرده» بود! بهرغم این الطاف شگفت، کریم پس از قتل شیخ فضلالله، با خانواده وی برخورد بسیار ناجوانمردانهای داشت که در منقولات اطرافیان آمده است!
واکنش مردم نسبت به ترور شیخ
با پخش خبر ترور شیخ فضلالله در شهر، موجی از نگرانی و اندوه، مردم تهران را فراگرفت. بهگفته یک شاهد عینی؛«دیروز و امروز، خانه و کوچهها مملو از جمعیت بود. مبلغی هم وجه تصدق و مخارج معالجه، مردم بردند.
حریف مجلس ما خود همیشه دل میبُرد
علی الخصوص که پیرایهای بر او بستند...».
شیخ، از میدان در نمیرود!
زخمی که از گلوله کریم بر بدن شیخ وارد شد، زخمی ناسور بود و درد آن، او را تا پایان عمر شدیداً آزار میداد، بهگونهای که چندی پس از آن واقعه، در نامه به مشیرالسلطنه نوشت: «امروز در کمال شوق و شعفم که نماز را ایستاده و با اعانت عصا خواندهام! به هزار زحمت روزی دویست قدم به معونه عصا راه میروم و شب و روز مبتلا هستم به درد پا که خواب به اندازه حاجت نمیتوانم...». این زخم کاری اما، در عزم استوار شیخ، کمترین خللی وارد نساخت و او به محض مداوا، کار مبارزه را با قوت تمام از سر گرفت. حال خوب است که ببینیم ضاربین شیخ، چه کسانی بودند؟
ماهیت ضاربین
یک ـ کریم دواتگر:
کریم (یا دقیقتر بگوییم: عبدالکریم) دواتگر، چنانکه گفتیم، در سوءقصد به شیخ، نقش اول را داشت. پدر کریم، درویش میرزا آقا از مریدان ظهیرالدوله مشهور (صوفی فراماسون) بود و خود کریم،
بعدها به جرم اخاذی و فساد و خیانت، از سوی دوستانش در کمیته مجازات، به وضعی فجیع ترور شد! مستشارالدوله، از سران مشروطه، کریم را «آدم لغو و غیرقابل اعتمادی» میشمرد و حاجبابای اردبیلی، همکار کریم در کمیته مجازات نیز، پس از قتل او بهدست اعضای کمیته گفت:«این پدر سوخته کریم دواتگر، به ما خیانت کرده و... خود را به وثوقالدوله نزدیک ساخته و میخواست تمام ما را به کشتن بدهد».
نکته تاریخی جالب و عبرتانگیز آن است که کریم دواتگر، درست 8سال پس از شهادت شیخ شهید و تنها با اختلاف یک روز، یعنی در 12رجب 1335قمری، بهدست رفقای خودش در کمیته مجازات (از جمله حسینلله، که همدست کریم در ترور شیخ فضلالله بود) به جرم خیانت و اخاذی به قتل رسید و پروندهاش برای همیشه بسته شد! چنانکه دستیاران کریم در ترور شیخ نیز، فرجامی بهتراز او نداشتند: غلامحسین تهرانی، در آستانه فتح تهران در میان گروه یپرم کشته شد! و حسینلله هم در بین تروریستهای کمیته مجازات، به جرم آدمکشی به قتل رسید! دیدی که خون ناحق پروانه، شمع را...!
حسینلله سالها بعد از آن تاریخ، چگونگی قتل کریم دواتگر را، چنین شرح داد؛«کریم دواتگر به کمیته خیانت کرد... من و رشیدالسلطان مأمور ترور او شدیم... [و] به در خانه کریم دواتگر رفتیم. من در کوچه
ایستادم و رشیدالسلطان در زد... کریم دواتگر یکتای پیرهن، یک جفت گیوه بر دوپای، دم در آمد... کریم دواتگر و رشیدالسلطان مشغول قدم زدن در کوچه شدند و من پشت سر آن دو راه میرفتم. بعد از طی بیست یا سی قدم، من موزر را از جلد بیرون کشیدم و 5گلوله بر گردن و سر و پشت کریم دواتگر شلیک کردم و او در دم کشته شد. سپس دوان دوان از آن مکان فرار کردیم و از انظار ناپدید شدیم...».
ب ـ حسینلله
فرد دیگری که به اتهام شرکت در کار ترور دستگیر شد، حسینخان معروف به «حسین حمّال» بود. حسین خان یا حسین حمال، همان «حسینلله» آدمکش مشهور و همکار کریم دواتگر در کمیته مجازات است که سر سال شیخ فضلالله (با اختلاف 4روز)، سیدعبدالله بهبهانی را در خانهاش به طرزی وحشیانه ترور کرد و کریم دواتگر را نیز، همو به گلوله بست و ماهیتش در بین ضاربین شیخ فضلالله، احتمالاً به عمد پنهان نگهداشته شده است! تصویر مشهوری از محبوسین باغ شاه وجود دارد که در تواریخ مشروطیت منعکس شده و هویت سومین نفر ایستاده از سمت چپ در آن تصویر، به توضیح زیرنویس آن: «میرزا حسینخان گماشته آقا بالاخان سردار» اعلام شده است. او همان حسینلله است، که مهدی ملکزاده (در خلال گزارش میرزا علیاکبر ارداقی از وضعیت محبوسین باغشاه) دو جا از وی به همین نام: حسینخانلله، یاد میکند. یک شاهد عینی که حسین لله را بارها دیده و از سوابق وی اطلاع داشته است، مینویسد: «حسین لله در آغاز کار، شاگرد آبدارآقا بالاخان سردار بود و به ترقیاتی نایل شد و پس از فوت لله عظامالملک [پسر مفتخرالسلطنه]، این شغل را به او سپردند و از همانجا معروف به حسین لله شد». حسین لله اصالتاً گرکانی بود و بهعلت ارتباط دیرینش با سردار افخم، از وی با عنوان حسینخان «سردار افخمی» یاد میشد!
محمدرضا آشتیانیزاده، وکیل اسبق مجلس شورا که از نزدیک شاهد رفتار و کردار نامأنوس حسین لله بوده است، از وی بهعنوان «یکی از اعضای مؤثر کمیته مجازات و آدمکشان بیرحم و قهار آن» یاد میکند و شرحی جالب و عبرتانگیز، از خشونت سبعانه و نیز ضدیت بیمارگونه حسین لله با روحانیت شیعه، بهدست میدهد که مطالعه آن برای پژوهشگران موضوع تروریسم و لمپنیسم انقلابی و مدرن در تاریخ مشروطه، بسیار مغتنم است. وی مینویسد: خاله ثروتمندم مفتخرالسلطنه (همسرآقا بالاخان سردار)، در مشروطه دوم از ترس مشروطهچیان، حسین لله را در خانه خود سکنی داده و او همه کاره و مباشر اموال و املاک مفتخرالسلطنه شده بود. وی «گوهرها و جواهر قیمتی» مفتخرالسلطنه را، «باتبانی و همدستی مدیرالصنایع و چند دلال یهودی روسی، به ثمن بخس فروخت» و همه ثروت وی را «برباد» داد!
ج ـ شیخ حسنخان (برادر حسین لله)
فرد دیگری که در ترور شیخ نقش داشت، شیخ حسنخان (برادر حسین لله) بود. کریم دواتگر در بازجویی خود، بهعنوان محرک و آمر قتل، از شیخ حسنخان نام برد. اطلاعی که از هویت شیخحسنخان داریم، علاوه بر برادری او با حسینلله، گزارش عینالسلطنه است که مینویسد: شیخ حسن «سابقاً نوکر حضرت علیا بود و حالا در بنایی بعضیها سرکشی میکند و ربطی از معماری دارد». مأموران دولت پس از ترور شیخ، به سراغ شیخ حسنخان، رفتند، ولی او فرار کرد و به سفارت انگلیس پناهنده شد، سفیر انگلیس او و برادرش (حسینخان لله) را، «مورد حمایت» قرارداد. به نوشته عینالسلطنه شیخ حسن از انگلیسیها، «امان نامه» داشت و (با فشار و اصرار سفیر انگلیس)، استنطاق و محاکمه او برخلاف عرف جاری، در خانه سعدالدوله (وزیر خارجه انگلوفیل وقت)، آن هم «با حضور امین سفارت» صورت گرفت!
د ـ میرزا محمد خراسانی (نجات)
دیگر از ضاربین شیخ فضلالله، میرزا محمد خراسانی (مدیر نجات) بود که در حوالی خانه وی منزل و پس از تبعید تقیزاده از تهران، در جریان به توپ بستن مجلس اول، سمت وکالت او را بهعهده داشت. نجات از یاران تقیزاده و حسینقلیخان نواب و عضو جناح مشروطهچیان تندرو بود و پس از انحلال مجلس اول، همراه با تقیزاده در سفارت انگلیس متحصن شده و زمانی که به ضمانت دولت انگلیس، امنیت جانی و مالی کسب کرد، از تعقیب دولت ایران رهایی یافت. پس از ترور شیخ، او را هم دستگیر کردند.
ه ـ مستعانالملک
سناتور ملکزاده که خود «ماسون» و «ماسونزاده» است، مدعی است که ترور شیخ، کار کمیته سری «جهانگیر» بود که به ریاست مستعانالملک در تهران فعالیت میکرد و با فعالان مشروطه در تبریز و رشت، ارتباط داشت و همان هم، کریم را برای قتل شیخ انتخاب و تجهیز کرد. مستعانالملک بهگفته وی: در آن ایام همراه کسانی چون حسینقلیخان نواب و کریم دواتگر و برادر بزرگ همین سناتور ملکزاده، در قلهک (محل باغ تابستانی سفارت انگلیس)، سکونت و فعالیت داشت.
و- حسینقلیخان نواب
وی چهره مرموز تاریخ مشروطه است که پدران و بستگانش تا چندین پشت پیاپی، از بدو حکومت سلسله قاجار در شیراز و تهران، کارمند سفارت انگلیس بودند. برادرش عباسقلیخان نواب، منشی سفارت انگلیس در تهران بود و خود، تحصیلکرده لندن و دارای تابعیت انگلیسی و زن ایرلندی، کارگزار کمپانی رژی، عضو لژ بیداری ایران و هادی مشروطهچیان تندرو شمرده میشد. از تواریخ مشروطه و نیز تلگرافات سفارت انگلیس به لندن در جریان ترور شیخ فضلالله، برمیآید که حسینقلیخان نواب، در آن ماجرا نقش کلیدی داشته است. کریم دواتگر در بازجویی اولیه بهعنوان محرک و آمر قتل، نام شیخ حسنخان را بُرد و افزود: «دو دفعه مرا به خانه نواب حسینقلیخان بردند». بارکلی سفیر انگلیس، در راپورتی که هنگام محاکمه ضاربین، به وزیر خارجه انگلیس نوشت، خاطرنشان ساخت که «عبدالکریم ضارب شیخ فضلالله، مدافعات خود را با اظهار اینکه شیخحسن در این جرم به او کمک نموده و به ارتکاب عمل، تشویق کرده است، آغاز کرد و حتی سعی کرد ـ گرچه خیلی بهطور غیرمستقیم ـ حسینقلیخان [نواب] برادر عباسقلیخان کارمند این سفارتخانه را هم که در منزل او اقامت دارد، در این قضیه دخالتدهد».
* پی نوشتهای محققانه و مطول زندهیاد منذر بر این مقال، در سرویس تاریخ همشهری موجود است .