برای او که دغدغه دین و مردم داشت
درنگی در سیره و خصال زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمد علی علویگرگانی
سیدحسین کشفی، مدرس حوزه علمیه قم
اینجانب در طول 11سالی که داماد فرزند مرحوم آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی هستم و نیز مدتی که در درس خارج اصولشان توفیق حضور داشتم، ویژگیهایی در این مرجع عالیقدر دیدم که میتواند برای عموم مردم و نسل جوان، بهویژه طلاب علوم دینی الگویی نیک باشد. در اشارات پی آمده سعی خواهم کرد که خصال آن بزرگ را در اشارت به 4جنبه ارزیابی کنم.
در عرصه علم
در دین مبین اسلام، علم و آگاهی به مبانی شریعت، حائز اهمیت ویژه است و این مهم است که به انسان ارزش میدهد و عمل انسان را نیز پرعیار میسازد. زندهیاد آیتالله العظمی علوی گرگانی، در این جنبه ممتاز بودند. حقیر در بخش نخست این مقاله، بعد علمی ایشان را، در سه بخش تحصیل، تدریس و تالیف، مورد خوانش قرار خواهم داد:
الف) تحصیل: آیتالله علوی گرگانی سالهای ابتدایی تحصیلات علوم دینی را در گرگان و زیرنظر پدرشان آیتالله حاج سیدسجاد علوی، سپری کردند. ایشان از ابتدا، در تحصیل بسیار کوشا بودند و یادداشتهای منظم بهجا مانده از ایشان، از دروس مقدماتی، نظیر حاشیه ملاعبدالله، مغنی، مطول، لمعه و... حاکی از جدیت ایشان در فراگیری است. سپس با ورود به حوزه علمیه قم و طی سطوح عالی، در سن 18سالگی در درس آیتالله العظمی بروجردی حضور پیدا میکنند. در جریان استفتائی، آیتالله بروجردی متوجه نبوغ این نوجوان میشوند (ر.ک به: نشریه حریم امام، شماره427) و پس از آن بهصورت ویژه، ایشان را احترام میکردند. آیتالله علوی میفرمودند: «همین رفتار آیتالله بروجردی با آن مقام و موقعیت، بسیار در من اثر گذاشت و محرکی بسیار قوی، در امر تحصیل من شد و از این جهت، مدیون ایشان هستم!...». ایشان همزمان، در درس خارج فقه آیتالله سیدمحمد محقق داماد نیز شرکت میکنند. در واپسینماه از حیات آیتالله علوی گرگانی، از ایشان پرسیدم در مسائل علمی، کدام استاد بیشتر بر شما اثر گذاشت؟ ایشان بیدرنگ جواب دادند: آقای داماد!...« آیتالله علوی به دروس و مبانی آیتالله داماد، بسیار توجه داشتند و تمام مطالبی را که در طول 12سال حضور در درس ایشان استفاده کرده بودند، در کتابهایی با عنوان «کتاب الحج»، « کتاب الصلاه» و «سراج الاصول» به تحریر درآوردهاند.
یکی از استادان مورد توجه آیتالله علوی گرگانی در درس خارج اصول، حضرت امام خمینی (رضوانالله تعالی علیه) بودهاند. ایشان در آثارشان از امام خمینی، با عنوان «الاستاذالأکبر» یاد میکنند و با ایشان نیز بسیار انس داشتند. بارها اشاره میکردند: «چون منزل ما در محله یخچال قاضی، در همسایگی منزل مرحوم امام بود، بعد از درس و همراه ایشان تا منزل میرفتم و سؤالاتم را با ایشان، مطرح میکردم...». از دیگر استادانشان در خارج فقه، آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری بوده است که تا چند سال پس از انقلاب اسلامی نیز در درس طهارت و خمس ایشان شرکت میکردند. ایشان از شاگردان مبرز درس آقای حائری بودهاند و همواره دو زانو در مقابل استاد مینشستهاند و بهاصطلاح طلبگی، جزو «اصحاب الجدار» نبودهاند! یکی از استادان خارج حوزه، برای نگارنده نقل کرد: «ما در درس آقای حائری شرکت میکردیم و گاهی که در فهم عبارت مصباح الفقیه به مشکل میخوردیم، از آقای علوی گرگانی میپرسیدم و ایشان عبارت را برای ما روشن میکرد و از این جهت بر ما حق دارند!...». متقابلا آیتالله حائری نیز به ایشان توجه بسیار داشتهاند و با اینکه در اعطای القاب محتاط بودند، در اجازه امور حسبیهای که در سال 1355ش به ایشان دادهاند، عناوین جالبی درباره ایشان بهکار بردهاند: «حضرت مستطاب سیدالعلما العاملین و حجتالاسلام و المسلمین، صاحب الأخلاق الکریمه و العلم الغزیر و التقی و الصلاح و السداد، جناب آقای حاج سیدمحمدعلی علوی گرگانی دامت توفیقاته و برکاته...».
ب) تدریس: آیتالله علوی گرگانی همزمان با تحصیل دروس خارج فقه و اصول، به تدریس دروس مقدمات و سطوح عالی اشتغال و تعداد زیادی از طلاب و فضلا، افتخار شاگردی و استفاده از محضر ایشان را داشتند. حجتالاسلام والمسلمین محمد شریف رازی در سال 1352ش، در کتاب گنجینه دانشمندان درباره آیتالله علوی گرگانی مینویسد: «حجتالاسلام آقای سیدمحمدعلی بن العلامه البارع الحاج السید سجاد علوی گرگانی، از فضلا، مدرسین و استادان سطوح عالی حوزه علمیه است که به زیور علم و تقوا آراسته و به متانت و بزرگواری پیراسته است...».
ج) تالیف: معظمله از ابتدای تحصیل، به تقریر دروس و تالیف اشتغال داشتند. حقیر در مصاحبهای که در زمان حیات آن مرجع فقید در مجله حریم امام شماره 427به چاپ رسیده است، به تفصیل به معرفی آثار ایشان پرداختهام.
در عرصه تبلیغ
از ویژگیهای شاخص و منحصر به فرد آیتالله علوی گرگانی، توجه به مسئله تبلیغ است. بسا عالمان پیش از تصدی مرجعیت، به منبر و تبلیغ اهتمام داشتهاند، اما پس از نیل به این مقام، حضور در شهرستانها و تبلیغ را ترک گفتند، اما ایشان تا واپسین سال حیات، در 2ماه محرم و رمضان، به شهر گرگان میرفتند و به تبلیغ و منبر اشتغال داشتند. درباره این موضوع، خاطره ذیل آمده را مکرر نقل میکردند: «من علاقهمند بودم که در حوزه نجف تحصیل کنم. پدرم به من گفتند: در این باره، با آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم مشورت کن. خدمت ایشان شرفیاب شدم و مسئله را مطرح کردم. فرمودند: شما در قم ذوالرئاستین هستید، هم اهل درس و تدریس هستید و هم به منبر اشتغال دارید، اما در نجف فقط درس هست و لذا صلاح نمیبینم، که منصب تبلیغ را از دست بدهید...».
ایشان ابتدا در دهههای30و40، به زادگاه پدرشان روستای النگ میرفتند، اما از اواخر دهه50، در ایام تبلیغی به گرگان عزیمت میکردند و ابتدا در مسجد پیروان قرآن و پس از وفات پدرشان در مسجد جامع، سخنرانی میکردند. تکاپوی تبلیغی ایشان در روزهای ماه مبارک رمضان، با سن بالا و نیز با توجه به جایگاه مرجعیتشان، بس جالب توجه است. آیتالله علوی نماز صبح را، در مسجد جامع گرگان اقامه میکردند و سپس به منزل میآمدند و تا حدود ساعت10استراحت میکردند، سپس مراجعات مردمی را، در دفترشان پاسخگو بودند. سپس به مسجد جامع میرفتند و نماز ظهر و عصر را، به سیره پدرشان در آن وقت اقامه میکردند و سپس درحالیکه تمامی حیاط و شبستانهای مسجد جامع مملو از جمعیت بود، به منبر میرفتند و حدود 45دقیقه، سخنرانی داشتند. سپس به منزل آمده و پس از استراحت، برای اقامه نماز مغرب و عشا، به مسجد ملاعلی میرفتند و پس از آن برای افطار، به منزل یکی از اهالی گرگان یا روستاهای اطراف میرفتند. در ساعت 9شب، مجددا به مسجد ملاعلی میآمدند و همراه با مردم، به خواندن یک جزء قرآن میپرداختند و خود ایشان هم بخشی از جزء را میخواندند. سپس آیهای از همان جزء را مطرح و تفسیر میکردند. بعد از پایان مراسم مسجد ملاعلی، با همراه عدهای از علاقهمندانشان، به 2یا 3مسجد دیگر شهر گرگان میرفتند و برای آنان که مراسم قرائت قرآنشان تمامشده بود، دقایقی تفسیر قرآن میگفتند! این فعالیتها، تا حدود ساعت 12شب طول میکشید. پس از آن به منزل شخصی میرفتند که ایشان را برای سحری دعوت کرده بود و تا وقت سحر، در آنجا بودند. نمود این تلاش تبلیغی خالصانه، در مراسم باشکوه تشییع پیکرشان در گرگان، قابل مشاهده بود. چنین جمعیتی در این شهر، هم از نظر کمیت و هم از جنبه کیفیت، کم نظیر مینمود. یکی از مسئولین این شهر اظهار داشت: در چند دهه اخیر، این پرجمعیتترین مراسم تشییع، در این شهر بوده است. از سوی دیگر، نگارنده خود شاهد بودم که مردم در فراق ایشان چگونه اشک میریختند!
در عرصه اخلاق
آیتالله علوی گرگانی، از جنبه اخلاق و سلوک اجتماعی نیز کممانند بودند. من در این مختصر، تنها میتوانم بهصورت فهرستوار، به برخی از ویژگیهای اخلاقی ایشان اشاره کنم و الا مثنوی فضایل اخلاقی ایشان، هفتاد من کاغذ خواهد شد! آن بزرگ به مصداق حدیث: «المومن بُشره فی وجهه»، همیشه لبخند بر لبانشان نقش بسته بود. بسیار مردمی بودند و هر روز یک ساعت به ظهر و یک ساعت قبل و بعد از غروب، در حیاط دفترشان مینشستند. هر کسی از هر قشری و با هر جایگاهی، به راحتی میتوانست با ایشان ملاقات کند. به تمامی افراد احترام میگذاشتند و تا چند سال پیش که درد پا نداشتند، به احترام تمامی واردین میایستادند. به سبقت در سلام اهمیت میدادند و در راه درس یا حرم، به همه افراد سلام میکردند. این رفتار، تأثیر ویژهای در جذب مخاطبین به دین و روحانیت داشت. آیتالله علوی بسیار قدرشناس و اهل تشکر بودند. هر خدمتی ولو ناچیز، از چشمشان دور نمیماند و از آن قدردانی میکردند. بهخاطر دارم، هنگامی که تقریرات ایشان را تنظیم و بهصورت افست چاپ کردم، ایشان تا مدتها به حقیر میفرمودند: یا کاشف الغطا، انّک قد کشفت الغطاء عنّا، کار شما سبب شد که کتابهای ما، از پس پرده فراموشی نمایان شود! اگر کسی برای ایشان کاری انجام میداد، علاوه بر تشکر زبانی، بلافاصله حقالزحمهاش را پرداخت میکردند و اگر هم قبلا با او طی نکرده بودند، هر مبلغی را که آن شخص میگفت، پرداخت میکردند. به یاد دارم گاهی خادم دفتر ایشان، علاوه بر وظیفه محوله خود، خدمتی به ایشان میکرد، مثلا خانواده ایشان را با اتومبیل خود، به منزل بستگان میرساند. آن بزرگ بلافاصله، حقالزحمه او را جدا از حقوق ماهانهاش، حساب میکردند.
در استفاده از وجوه شرعی، بسیار محتاط بودند و سرمایهگذاری و کار تجاری با وجوهات را، جایز نمیشمردند و میگفتند: «ما فقط حق داریم، وجوه را در موارد شرعی مصرف کنیم...» حتی از وجوه، برای چاپ کتابهای فقهی و اصولی خود استفاده نمیکردند. ساده زیست و بیتکلف بودند و با اتومبیل سادهای که متعلق به یکی از اعضای دفتر بود، به درس میرفتند. هیچگاه حاضر نشدند که صندلی و مبلی در دفترشان بگذارند و در محضرشان وکیل و وزیر، بر زمین مینشستند! بسیار اهل صله رحم بودند و مرتب به دیدار بستگان میرفتند. این امر هنگامی موجب تعجب میشد که گاه افرادی نسبت به ایشان، به غایت کم توجه بودند و شاید یکبار هم به دیدن ایشان در منزل یا دفتر نیامده بودند، اما ایشان بیتوجه به این مسائل، به دیدار آنان میرفتند و هدیه نیز میدادند! بسیار منظم بودند و سروقت، کارهایشان را انجام میدادند. همیشه چهارشنبهها بعد از درس فقه، درس اخلاق داشتند و پس از آن، به زیارت حضرت معصومه(س) رفته و سپس به شیخان بر سر مزار والدهشان میرفتند. هر گاه به گرگان میرفتند، ابتدا بر سر مزار پدرشان واقع در امامزاده عبدالله حاضر میشدند و در طول مدت اقامتشان، هر چند روز پس از نماز صبح، به زیارت مزار والدشان میرفتند. نسبت به معاصرینشان با تجلیل و تمجید یاد میکردند. در یک کلمه «عالم ربانی» بودند.
در عرصه سیاست
در بعد سیاسی، ایشان به حمایت از نظام جمهوری اسلامی و دفاع از رهبر معظم انقلاب اسلامی، اهتمامی ویژه داشتند. پیش از پیروزی انقلاب، در راهپیماییها شرکت داشتند و بعد از آن، چندین بار به جبهههای جنگ رفتند و در بسیج مردم برای حضور در جبههها، نقش مؤثری داشتند. همچنین در شورای فقهی قضایی که در قم تشکیل میشد، شرکت داشتند و آرای صادره قضات را، مورد بررسی قرار میدادند. ایشان رهبری را علمدار شیعه و از این جنبه، اطاعت از ایشان را لازم میدانستند. بهخاطر دارم که گروهی از فضلای حوزه، برای انتخابات ریاستجمهوری سال 96، خدمت ایشان رسیدند و از ایشان تقاضا کردند که شخصی را برای نامزدی ریاستجمهوری دعوت کنند. ایشان فرمودند: «وقتی آیتالله بروجردی به قم آمدند، علمای بسیاری در قم حضور داشتند و برخی از آنها صاحب رساله بودند، اما وقتی مرجعیت آقای بروجردی عام شد و عَلم شیعه در دست ایشان قرار داشت، همگی در مسائل اجتماعی و سیاسی، از ایشان تبعیت میکردند. امروز هم عَلم شیعه در دستان رهبری است و ما در اینگونه مسائل، بر ایشان مقدم نمیشویم، بلکه تابع ایشان هستیم...». آن بزرگ هماره دغدغه دین و مردم را داشتند و از این روی، در نقد عملکرد برخی مسئولان، درنگ نمیکردند و در دیدارها، با صراحت انتقادشان را بیان میکردند که نمونههای فراوان دارد.