• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
شنبه 22 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 15720
+
-

اندر احوالات کمتر دیده و شنیده‌ شده نمایشگاه کتاب تهران

بوی بهبود می‌آید؟

کتاب
بوی بهبود می‌آید؟


حورا نژادصداقت
سی‌ویکمین نمایشگاه کتاب تهران  امروز به پایان می‌رسد. حالا هیجان‌ها کم شده و مجال برای بیان اشکالات؛ اشکالاتی که بعضی‌هایشان قدیمی هستند و بعضی‌هایشان نو. نه اینکه خوبی‌های نمایشگاه به چشم‌مان نیاید، ولی انتظار می‌رود بعد از 31 دوره، بعضی از اشکالات تکرار نشوند و آنطور نباشد که انگار امروز نخستین روز برپایی نمایشگاه بزرگی است که در برابر پدیده‌های مختلفش کاسه چه کنم دست گرفته‌ایم. این بار مروری داریم بر بعضی از اشکالاتی که ناشران در غرفه‌هایشان برایمان تعریف کردند که اتفاقا مشکل خاص یک یا دو ناشر نیست و گریبان خیلی‌ها را گرفته است. به‌نظر شما، می‌شود ما هم بوی بهبود از اوضاع نمایشگاه بشنویم و مثلا یک یا دو سال دیگر چنین مشکلات تکراری نداشته باشیم؟



در راسته فراموشان

عادت کرده‌ایم برای خریدهایمان به جایی برویم که بورس آن کالاست، مثلا برای خرید کتاب یکراست می‌رویم خیابان انقلاب... اگر هم نشد پل کریم‌خان و کتابفروشی‌هایش که هر کدام تنوعی ایجاد کرده‌اند تا کسی دست خالی برنگردد. نمایشگاه کتاب قرار بوده بزرگ‌ترین مرکز خرید کتاب باشد که همه ناشران، از تازه‌کار تا کهنه‌کار، همه یکجا کنار هم آنچه در چنته دارند، عرضه کنند. تا این جای کار همه‌‌چیز ظاهرا جور و درست است. حتی خودمان هم تا حدی توجیه هستیم که چرا غرفه بعضی از ناشران کوچک است و بعضی بزرگ. حالا بماند که همیشه یک عده هم از تقسیم‌بندی نهایی شاکی هستند و همیشه هم جوابی که می‌شنوند این است که محدودیت فضا داریم و بیشتر از این نمی‌شود و...

امسال اشکال مهمی در نمایشگاه سی‌ویکم به چشم می‌خورد؛ غرفه‌های چند ناشر بزرگ و سرشناس در ضلع غربی قرار داشت و بازدیدکننده غیرحرفه‌ای در حوزه کتاب که فقط اسم همان چند ناشر و نویسنده را بلد است، یکراست به همان راسته می‌رفت و خریدش را می‌کرد و شاید دیگر ناشران از چشمش دور می‌ماندند.

محمدقاسم لیما صالح رامسری، مدیر نشر معین که ناشر تخصصی آثار احمد محمود و هوشنگ مرادی کرمانی است، یکی از همان ناشرانی بود که قرعه خوش‌جایی در نمایشگاه امسال به نامش نیفتاده بود و ایجاد همان راسته خاص، باعث شده بود تا حدی از تعداد مخاطبان گذری‌اش کاسته شود. نکته اینجاست که نمایشگاه فرصت خوبی است تا ناشران، مخاطبان جدید پیدا کنند و بازدیدکنندگان نیز با ناشران جدید آشنا شوند. صالح رامسری درباره این شرایط به روزنامه همشهری می‌گوید: «وقتی مسئولان یک راسته مشخص برای ناشران معروف درست می‌کنند و اتفاقا تمام ناشران قدیمی و خوشنام و حرفه‌ای را هم نمی‌توانند همانجا قرار دهند، فرصتی که برای ناشر و بازدیدکننده در ایام نمایشگاه فراهم شده، می‌سوزد و از بین می‌رود. حتما بازدیدکنندگانی که به‌دنبال امضای مولف هستند، از دیدن آقای هوشنگ مرادی کرمانی خوشحال می‌شوند. ولی وقتی غرفه ما که ناشر تخصصی آثار او هستیم، در جای نامناسبی قرار دارد، آنها که پیگیر اخبار و... نیستند، حتی از فرصت دیدار با نویسنده‌ای چون آقای مرادی کرمانی محروم می‌شوند».

این 10روز گذشت و شاید حتی نقدها به جایی نرسد، همانطور که آب ریخته هیچ وقت جمع نمی‌شود، اما امید همچنان ادامه دارد. ناشر با پایان همین سی‌ویکمین نمایشگاه باید چشم انتظار بماند تا ببیند که آیا اردیبهشت بعد، قرعه فال به نام او می‌افتد تا مخاطب بیشتر جذب کند یا نه؟!



فراسوی تاریکی

تا قبل از شروع نمایشگاه همه داغ هستند تا غرفه‌هایشان را به بهترین شکل بچینند. روزهای نمایشگاه هم که زمان دید و بازدیدها و خرید است، همه داغ هستند تا بیشترین کتاب را به بازدیدکنندگانشان بفروشند و مخاطبان جدیدی برای خود بیابند. به محض اینکه روز دهم به پایان می‌رسد، همه می‌روند سوی کار خود و ناشر می‌ماند و غرفه‌اش. تاکنون فکر کرده‌اید که این نمایشگاه بزرگ چطور جمع می‌شود؟

عابس قدسی، مدیر انتشارات سپیده‌باوران یکی از ناشران باسابقه‌ای است که از آن روز آخر یا روز پس از آخر، دل خوشی ندارد. او خاطراتش از 2سال برپایی نمایشگاه در شهر آفتاب را کنار می‌گذارد و می‌گوید: «باورتان می‌شود گاهی در مصلی وقتی نمایشگاه تمام می‌شود و ما باید غرفه‌هایمان را خالی کنیم، چراغ‌های شبستان را روشن نمی‌کنند و ما مجبوریم در تاریکی تمام وسایلمان را جمع کنیم؟ حالا فکرش را بکنید، این همه ناشر با این همه وسیله چطور در این فضای پرآشوب کتاب‌هایشان را جمع می‌کنند. من حتی یکی دو بار به افراد حاضر در غرفه‌هایم گفتم که از خیر فروش روز آخر بگذرید، و از آخرین ساعت‌ها آرام آرام مشغول جمع کردن وسایل بشوید!»

خلاصه، فردای آن روز آخر که مردم شهر دیگر نمایشگاه را فراموش کرده‌اند، ناشران تازه درگیر مشکلات جدی مهمی می‌شوند که کسی از آن حرفی نمی‌زند. مثلا بعضی از غرفه‌دارها تعریف می‌کنند که معمولا تهویه شبستان در روز آخر خاموش است و از آنجایی که بعضی‌ها مشغول جداکردن موکت‌های کف غرفه هستند و بعضی در حال اره کردن چوب، قفسه‌ها و... گرد و خاک زیادی در هوا پراکنده می‌شود، مشکل خاموش بودن تهویه بیشتر به چشم می‌آید. حالا سر و صدای ایجادشده را هم درنظر بگیرید که چقدر افراد را بی‌حوصله و خسته می‌کند. نظارت اندک در روز پس از پایان از مشکلات جدی ناشران است.



صدای بلند ولی پنهان ناشران شهرستانی

یکسری اشکالات و نکاتی در نمایشگاه کتاب وجود دارد که کمتر کسی سراغش می‌رود. حتی کمتر کسی می‌پرسد که ناشران کتاب‌هایشان را چطور به غرفه‌ها می‌رسانند و چطور آنها را دوباره به انبارهایشان برمی‌گردانند؟ گویا بخشی از این کتاب‌هایی که ما می‌بینیم خیلی مرتب و دقیق در غرفه‌ها چیده شده‌اند، با چرخ‌دستی‌ها راهی شبستان می‌شوند؛ چرخی‌ها هم که نرخ مشخصی ندارند، پس مصلی تبدیل می‌شود به سر گردنه که هر کس هر قیمتی که می‌خواهد می‌گیرد و معلوم نیست ناشران کوچک و خصوصا ناشران شهرستانی چقدر کتاب باید بفروشند تا هزینه‌های جاری‌شان برای برپایی نمایشگاه را دربیاورند.

یک «ناشران شهرستانی» می‌گوییم و هزار و یک مشکل از کنارش سرازیر می‌شود. این ناشران که معمولا آثار کم و جمع و جوری هم دارند (مگر تعداد خاصی از آنها) برای حضور در نمایشگاه مشکلات پیچیده‌ای دارند. کافی است که بعضی از آنها، در تهران آشنا یا خانه‌ای رایگان برای ماندن نداشته باشند. آنها مجبور می‌شوند که هزینه زیادی صرف اقامت و خورد و خوراک این ده، دوازده روز کنند. بعضی‌هایشان هم که بی‌خیال حضور می‌شوند و غرفه را می‌چینند و یک نیرو برای 10 روز استخدام می‌کنند. این نیروی حاضر در غرفه کیست؟ کسی که کتاب‌ها را نمی‌شناسد و بازدیدکنندگان مجبورند با علم غیب خودشان بفهمند که محتوای آثار آنها چیست. حاصل کار برای چنین ناشرانی می‌شود: صرف هزینه، ایجاد یک ویترین برای نمایش و البته عدم‌فروش کافی و عدم‌جذب مخاطب جدی.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید