• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
پنج شنبه 19 اسفند 1400
کد مطلب : 156100
+
-

بازنمایی دوران صاحبقران، دغدغه‌ها و چالش‌ها

خدعه با تاریخ!

نگاه
خدعه با تاریخ!

احمد سینایی؛  تاریخ‌پژوه

بازنمایی دوران قاجار به شکل عام و نمایاندن مقطع سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به شکل خاص، دو دهه‌ای است که در کانون توجه سریال‌سازان تلویزیونی و نیز شبکه نمایش خانگی قرار گرفته است. این پدیده اما به‌خودی‌خود، امری ممدوح تلقی می‌شود، چه اینکه در فرهنگ اجتماعی جامعه ما، رسانه‌های موجود و به‌ویژه فضای مجازی، فقر تاریخی بیداد می‌کند! با این همه به‌نظر می‌رسد که این حرکت، به آسیب‌هایی دچار است که اگر مورد‌توجه قرار گرفته و مرتفع شود، آورده‌های آن برای جامعه، چه در حوزه آشنایی با تاریخ و چه در عرصه سرگرمی و تفرج، افزون خواهد شد:

یک
 ابتدایی‌ترین مشکل این سریال‌ها، عدم‌برخورداری از پشتوانه پژوهشی است. به‌نظر می‌رسد که برخی کارگردانان ما، در همه عرصه‌های ساخت یک اثر نمایشی، احساس نیاز می‌کنند، جز در بخش تحقیقات و پژوهش‌های تاریخی! در پاسخ به نقدهای پژوهشگران و مخاطبان نیز، درمی‌آیند که ما تاریخ را عینا بازسازی نمی‌کنیم بلکه از آن اقتباس یا برداشت آزاد کرده‌ایم! سخن اینجاست که اگر تاریخ، به قالبی دائمی برای بازتاب دادن به فانتزی‌های کارگردان تبدیل و حقایق آن به فراخور گرایش‌های سازنده، درز گرفته شود، پس از چندی از هویت مردمان این دیار چه باقی خواهد ماند؟ و دگر اینکه مسئولیت شکل گرفتن تصورات و باورهای معوج اجتماعی در این‌باره، بر عهده چه‌کسی خواهد بود؟ آیا مسئولیت‌ناپذیری نخبگان فرهنگی ما به راویان تصویری تاریخ نیز تسری یافته است؟

دو
از پیامدهای ارائه چنین تصویری نامتوازن از تاریخ دوران ناصری، صرفا ایجاد چند نماد در ذهن مخاطب ایرانی، در این‌باره است: زن‌بارگی شاه و وجود حرمسرای او، کشتن میرزا تقی‌خان فراهانی و نهایتا کشته شدن صاحبقران در 50سالگی سلطنت و تمام! گذشته از اینکه در این سه‌فقره نیز، واقع ماجرا با آنچه بازتاب یافته است، تفاوت‌های آشکار دارد! آیا در این نیم‌قرن، کشور ما صرفا شاهد این سه رویداد بوده است؟ وقایعی چون تاسیس دارالفنون و حتی مدارسی که کاملا کارکرد دانشگاهی و مدرن داشتند، ارسال محصلان به خارج از کشور، تاسیس روزنامه، توسعه عکاسی، چالش‌های شاه با کانون‌های فراماسونری و بستن برخی لژهای معروف، مواجهه عالمان با وابستگان به سیاست‌های خارجی و حمایت نهایی شاه از آنان و مواردی از این قبیل، چه جایگاهی در اینگونه آثار کم‌عیار و زرد داشته است؟ آیا عادت دادن جامعه به تاریخ نمایی‌هایی مبتذل و از این دست، می‌تواند به آنان حس خودباوری و غرور ملی دهد و ایشان را در استناد به پیشینه خویش، توانمند سازد؟

سه
 سیاه‌نمایی مطلق دوره قاجار و به‌ویژه دوران سلطنت ناصرالدین‌شاه، ریشه‌ای نیز در دوران تاریخ‌نگاری دوره رضاخان دارد. تاریخ‌نگاران پهلویستی برای آنکه قزاق را پایه‌گذار نوسازی ایران قلمداد کنند، ناگزیر بودند که بسیاری از تحولات فرهنگی و سیاسی را که از دوران ناصری آغاز شد به تمامی به میرپنج نسبت دهند! آنان در این عرصه، سرمایه‌گذاری کلان کردند و نخبگان فراوانی را نیز به‌کار گرفتند! از این گذشته شخص رضاخان نیز نسبت به ناصرالدین‌شاه کینه‌ای شتری داشت و به اذعان خویش، حتی قصد کرد تا جنازه وی را از قبر به در آورد و بسوزاند! در این فقره، سفیر انگلیس جلوی قزاق را گرفت و او را از عواقب اجتماعی و سیاسی این رفتار برحذر داشت. بخشی از آنچه به‌عنوان تاریخ قاجار و دوره ناصری در دست ماست، حاصل تاریخ‌نگاری دوران رضاخانی است که برخی از اهالی فرهنگ و حتی اقشاری از جامعه، بی‌آنکه بدانند، به دام آن در افتاده‌اند!

چهار
بی‌شک آنچه بدان اشارت رفت، به‌معنای سفید کردن مطلق دوران تسلط قاجار و سلطنت ناصرالدین شاه نیست! بی‌تردید کارنامه آنان نیز در فضایی منصفانه که می‌تواند در یک اثر نمایشی نیز، جایگاه خویش را داشته باشد، در خور نقد و بررسی موشکافانه است اما آنچه اکنون از آن سخن می‌رود، روی آوردن صرف به فکاهه و مطایبه، در ترسیم آن دوره است. امری که به نوعی خودفریبی، دگر فریبی و نه تاریخ‌نگاری تصویری شباهت می‌برد و توجیهاتی چون برداشت آزاد نیز گرهی از آن نمی‌گشاید. به تاریخ بازگردیم!

این خبر را به اشتراک بگذارید