تشویق بیحاصل معلمها برای ادامه خدمت
مجلس به وزارت آموزش و پرورش اجازه داد سن بازنشستگی معلمها را به رضایت خودشان تا ۶۵سالگی به تعویق بیندازد اما این طرح به دلایلی مورد توجه معلمان قرار نگرفته است
زهرا رستگارمقدم- روزنامهنگار
طبق قانون معلمانی که مدرک کارشناسی و کمتر داشتند، به ۳۰سال سابقه کار که میرسیدند، بازنشسته میشدند و افرادی که مدرک آنها فوقلیسانس بود هم میتوانستند تا وقتی سابقه آنها ۳۵سال شد، فعالیت کنند. بازنشستگی فرهنگیان در سالهای گذشته اینگونه بود. اما حالا نمایندگان مجلس، وزارت آموزش و پرورش را مجاز کردند تا بازنشستگی معلمان را تا سن ۶۵سالگی به تعویق بیندازد. این طرح که به نوعی تشویق معلمها برای ماندن و پرکردن فضای خالی است، مشخص نیست تا چه اندازه بتواند در کمبود نیروی آموزش و پرورش کمککننده باشد یا حتی معلمها را به ادامه تدریس و ماندن در آموزش و پرورش ترغیب کند. براساس بند «ی» تبصره ۹ مادهواحده لایحه بودجه۱۴۰۱ کل کشور، وزارت آموزش و پرورش مجاز است بازنشستگی معلمان دارای مدرک تحصیلی کارشناسی و بالاتر را درصورت رضایت معلمان تا سن ۶۵سالگی به تعویق بیندازد. اما آیا معلمها نیز با چنین طرحی موافقند؟ موافقان میگویند در شرایط کمبود نیرو که فقط دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه رجایی مسیر تربیت معلم برای آموزش و پرورش است، با این بند از سونامی بازنشستگی در سالهای آینده جلوگیری میشود.
چرا چنین طرحهایی بررسی میشوند؟
کمبود معلم و نیروی آموزش و پرورش مسئله تازه یا موضوعی پنهانی نیست. در طول مدت ۵سال گذشته، قریب به ۲۰۰هزار معلم بازنشسته شدند. مگر دانشگاه شهید رجایی و دانشگاه فرهنگیان در طول ۵سال چند نیرو میتوانند فارغالتحصیل کنند که این رقم جبران شود؟ آن گروه از معلمهایی که در دهه70 استخدام شده بودند، حالا بازنشسته شده یا میشوند و آن تعداد کمتر بهکار گرفته شده در دهه80 نیز کفاف نیازهای این وزارتخانه را نمیدهند. این یعنی ریزش شدیدتر نیروی کار آموزش و پرورش، درحالیکه تعداد دانشآموزان از سالهای گذشته بیشتر است. چطور میتوان با طرحهای اینچنین جمعیت 14میلیونی دانشآموزان را پوشش داد؟ سربازمعلمها و بازنشستگان تا چه اندازه از پس این جمعیت برخواهند آمد؟ آن هم در دوره ابتدایی که با بیشترین و جدیترین کمبود نیرو روبهروست. آیا تصمیم تازه مجلس در ادامه همان طرحی است که علی اللهیار ترکمن، معاون پیشین برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش مطرح کرد؟ اینکه با چند سال صبرکردن و در تنگنا و کمبود آموزشدادن بهتر از استخدام نیروی کار تازهای است که بخواهد تعهد جدید به دولت اضافه کند. او معتقد بود این جمعیت چندمیلیونی افزایش یافته دانشآموزان، چند سال دیگر دوباره با کاهش روبهرو میشود. از اینرو میتوان دوره سختی را با سربازمعلمها و بهکارگیری معلمهای بازنشسته و حقالتدریسی و برگزاری طرحهایی از این دست گذراند، اما معلمها چقدر با چنین طرحهایی همراه خواهند شد؟
هرچند عدهای از ابتدا با این طرح موافق نبودند. مثلا مهدی اسماعیلی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در اینباره گفته بود که با کلیت این موضوع مخالف است، چراکه هرچند بعضی معلمها انرژی بالایی برای تدریس دارند، اما معلمی ازجمله مشاغل سخت است و اگر مدت ارائه خدمات معلمان افزایش یابد، بازدهی کار آنها کاهش پیدا میکند: «اگر معلم مختار باشد و میزان توانایی معلم برای ادامه فعالیت تا سن ۶۵سالگی تأیید شود، تحقق این امر برای مدت محدود ایرادی ندارد، اما اینکه بهصورت قانون تصویب شود، قابلقبول نیست؛ هماکنون تعداد زیادی از نیروهای جوان تحصیلکرده که مطابق با علم روز مهارت کسب کردهاند، مشتاق هستند وارد چرخه فعالیت آموزش و پرورش شوند، بنابراین در این شرایط ادامه فعالیت معلمان بازنشسته مانعی در مسیر جذب معلمان جوان خواهد بود.» هرچند این تبصره مشکل بعضی مناطق را که با کسری معلم مواجه هستند با استفاده از ظرفیت معلمان بازنشسته حل میکند، اما قرار نیست قانونی تصویب شود که سنوات خدمت آنها را افزایش دهد. همچنین طبق شیوهنامه ساماندهی نیروی انسانی، بهکارگیری نیروهای بازنشسته واجد شرایط با تجربه و رشته تحصیلی مرتبط ازجمله راهکارهای رفع کمبود نیرو در مناطق آموزشی است.
این طرح برای معلم جذاب نیست
محمدرضا نیکنژاد، معلم باسابقه آموزش و پرورش میگوید: «بخش بزرگی از ساعتهای درسی را نیروهای بازنشسته برعهده داشته و کار آموزش را انجام میدهند. البته این رویه به شکل معکوسی در چند سال گذشته کاهش پیدا کرده است. دلیل آن هم این است که هم پرداختها اندک است و هم نامنظم انجام میشود. مثلا حالا در ماه آخر سال هستیم و هنوز پرداختهای مهرماه بازنشستهها و نیروهای قراردادی به حسابشان واریز نشده است. این نوع برخورد و پرداختها و اینکه دولت هیچ تعهد و مسئولیتی برای خود در قبال افزایش حقوق قائل نیست، نیروهای فعال را بیاعتماد کرده است. معلم وقتی میخواهد بماند و چند سال دیگر هم به سالهای کار خود اضافه کند، باید از مزایایی بهرهمند شده و اعتمادش جلب شود.» نیکنژاد به نمونههایی از این بیاعتمادی اشاره کرده و میگوید: «نوع پرداخت و میزان پرداخت از عوامل سلب اعتماد معلمهاست. از سویی معلمهایی که در طرح دیگری 6ساعت کاری به حضور و فعالیتشان اضافه شد، چه خیری از آن دیدند؟ این 6ساعت کاری باید در حکم اعمال میشد و در بازنشستگی به کمکشان میآمد، اما چه شد؟ طرح پس از مدت کوتاهی برچیده و غیرقانونی شمرده شد و دیوان عدالت آن را رد کرد. از اینرو آموزش و پرورش توانایی اینکه اعتماد معلمها را جلب کند، ندارد. از سویی طرح تازه نیز برای معلمی که میخواهد بازنشسته شود، طرح جذابی محسوب نمیشود. چطور وقتی خط فقر 12میلیون تومان درنظر گرفته میشود، میانگین دریافتی معلم حدود 6میلیون تومان است. بهنظر این طرح هم خیلی نمیتواند راضیکننده باشد و نیروها را جذب کند.»
اما مهدی لطیفی، معلم باسابقه آموزش و پرورش درباره این طرح معتقد است که جریان خصوصیسازی آموزش و پرورش که متأثر از کوچکسازی دولت است، بیشتر گریبانگیر آموزش و پرورش شده است. او میگوید: «اولین نهادی که خصوصیسازی در آن شروع شد، با تاسیس مدارس غیرانتفاعی در آموزش و پرورش بود. همین امر موجب شد تا این وزارتخانه از بودجههای دولتی کمتری بهرهمند شود. اما حالا شرایط بهگونهای است که کیفیت آموزش در مدارس دولتی کاهش پیدا کرده. سال گذشته هم بودجه کیفیتبخشی محدود درنظر گرفته شد و بودجه کمک به مدارس غیرانتفاعی چندین درصد افزایش داشت. این مسئله باعث شده که به مرور کیفیت مدارس دولتی در کشور کاهش پیدا کند.» لطیفی با بیان اینکه فرهنگیان در بحران مالی بهسرمیبرند، میگوید: «افزایش حقوق فرهنگیان در اولویت نیست. همین امر باعث شده که شاهد فشارهای اقتصادی و روانی به فرهنگیان باشیم. فرهنگیان هنوز موفق نشدهاند سیاستمداران را به این مسئله مجاب کنند که آموزش و تربیت در جامعه بسیار مهم است. از اینرو چنین طرحهایی چندان همسو با مطالبات فرهنگیان نیست که بتواند در آنها ایجاد انگیزه کرده و کاری کند تا با توانایی بیشتر سر کلاس حاضر شوند. لازم است آموزش و پرورش به کیفیتبخشی فکر کند.»