عبدالرحیم سعیدیراد، شاعر آیینی:
فضای مجازی شعر دهه90 را نابود کرد
عبدالرحیم سعیدیراد جزو شاعران شاخص آیینی و دفاعمقدس کشور است. از او انبوهی مجموعه شعر و نثر ادبی چاپ شده است که نام بردن آنها در معرفی او لزومی ندارد؛ چرا که شاعران دینی و آیینیمان و مخاطبان حرفهای ادبیات با نام و قلم سعیدیراد، آشنایی کامل دارند. او پایین بودن کیفیت کتابهای شعر را دلیل آن میداند که به جای روزنامههای تأثیرگذار دهه70، امروز هر کسی مدیر مسئول صفحه شخصیاش در فضای مجازی است و میاندیشد که با آن صفحه جهان را به تسخیر خود درآورده، درحالیکه باید به دیده ترحم بر او نگریست؛ چرا که به قول شاعر دفاعمقدس و آیینیمان، او حتی حرف بزرگتر را هم در عرصه شعر و شاعری گوش نمیدهد. گفتوگوی کوتاه ما را با صاحب کتاب «با من از عشق بگو»(خاطرات رزمندگان از رهبری) بخوانید.
شما قبلا آماری طبق خانه کتاب منتشر کردید که هر ماه 350تا 500عنوان کتاب شعر چاپ میشود؛ چیزی حدود 5هزار عنوان کتاب در سال. چرا در دهه90 در فضای مجازی، بسیاری از کاربران عنوان «شعر» پای نوشتههای خود نهادند و اغلبشان همانها را، با همان کیفیت پایین چاپ کردند؟
این واقعیت وجود دارد که امروز تعداد زیادی کتاب هر ماه چاپ میشود و از کیفیت مطلوب برخوردار نیست. شاید اگر این کتابها را آسیبشناسی کنیم، از حیث آماری، اغلب متعلق به جوانانی بین 18سال تا 28سال باشد؛ کسانی که تجربه کافی ندارند یا نمیخواهند داشته باشند.
چاره این آسیبشناسی چیست؟
هنوز جلسات شعر شهرستانها برگزار میشود. آنها باید به این جلسات بروند و آثارشان بررسی و مطرح شود. مقصر اصلی بیکیفیت شدن کتابهای شعر دهه90 خود این عدهاند. وقتی شعری بدون وزن میسرایند که هیچیک از اصول اولیه شعر را ندارد، یکباره با سیل تعریف و تمجیدها مواجه میشوند و این موضوع آنها را گول میزند؛ یعنی کسی که میخواهد کتابش را چاپ کند، گول میخورد. درحالیکه اثرش هیچگونه ارزش ادبی ندارد. بخشی از آثار چنیناند.
غیر از این عده مگر شاعران دیگری نداریم که بهاصطلاح سرشان به تنشان بیرزد و در عرصه عرضاندام کنند؟
چهبسا دوست داشته باشند کتابشان را چاپ کنند اما بسترش وجود ندارد و نمیتوانند کتاب چاپ کنند و بنیه مالیاش را هم ندارند. به هر حال ناشران سرمایه چندانی ندارند که روی کتاب شعرا سرمایهگذاری کنند و معمولا روی آثاری سرمایهگذاری میکنند که در تیراژ وسیع به فروش برسد. وقتی شاعر، هر چه شعرهایش درخشان باشد، شناخته شده نباشد، باعث میشود که کتابش روی دستش بماند و هزینهاش را خودش بپردازد. به همین دلیل جامعه ادبی از اشعار این افراد محروم میشود. بخشهای دیگری هم وجود دارد. عطش اینکه کسانی بهخودشان لقب «شاعر» دهند زیاد است. متأسفانه این موضوع لوث شده و در دهه90 به هر کسی شاعر میگویند. از آقای قزوه شنیدم که هند شاعران زیادی دارد. کشوری که یکمیلیاردو200، 300میلیون جمعیت دارد، اما چهبسا تعداد شاعران کشور ما با جمعیتی 85 تا 90میلیونی، بیشتر از شاعران هند باشد. حال من میپرسم چرا باید چنین باشد؟درحالیکه تعداد اندکی شاعر حقیقی که در عرصه حضور داشته باشند، کفایت میکند؛ کسانی که از حیث علمی بالا باشند و حرفی برای گفتن داشته باشند و به قول قدیمیها حکیم باشند. حکیم وقتی شعر میسراید، در شعرش نکاتی را مطرح میکند که به درد جامعه میخورد و میتواند در زبان مردم ضربالمثل شود. اما این اتفاق نمیافتد و همان تعداد اندک هم که میتوانند این کار را انجام دهند مغفول میمانند. برخی جشنوارههای کشوری هم در این زمینه مقصرند. نام نمیبرم تا به کسی برنخورد. جشنوارهای برگزار میشود و یک شاعر جوان شهرستانی که نیمهاستعدادی دارد در جشنواره برگزیده میشود. جوانی که در محله و شهر خودش هم او را نمیشناسند و هیچ جایگاهی ندارد، وقتی در سطح کشور مطرح شود به کل استعدادش لطمه میخورد. باید تلاش کرد، شاعران جوان تشویق شوند، در شهر خودشان در درجه اول جایگاهی بهدست بیاورند. نباید چنین باشد که هر شاعری در جشنوارهها و کنگرههای کشوری شرکت کند.
چه ایرادی در برگزیده شدن شاعر جوان شهرستانی و روستایی است؟
مشکلی ندارد اما منتخب آن شهرستان باید در جشنواره شرکت داده شود. شعرایی که سطح پایین هستند باید در همان سطح بمانند مگر که برای بالا بردن کیفیت شعر تلاش کنند. این اتفاق میافتد که برخی از آنها که به لقب شاعر نرسیدهاند، با پیروز شدن در یک جشنواره، گویی قله شاعری را فتح کردهاند و شروع به چاپ مجموعهشعرهایشان میکنند. چنین جوانانی اغلب حرف بزرگتر را هم گوش نمیدهند که تو هنوز باید بخوانی و بنویسی و شعرت را پاره کنی تا لقب شاعر شدن را یدک بکشی. امیدوارم به روزی برسیم که هر کسی در شعر جایگاه واقعی خودش را داشته باشد.