مرور ماجرای سفری که جرقه پویش جهادی با کمک بانوان را زد
هزینه حج؛ وقف روستاهای محروم
شهره کیانوشراد- روزنامهنگار
ماجرای کمک به مناطق محروم و شروع فعالیتهای جهادی مریم سروری، به 16سال پیش برمیگردد و به زمانی که نخستین بار نام «کلات ذکری» را از فردی نیازمند در مرکز خرید شنید. کلات ذکری، منطقهای سنینشین بود که 10کیلومتر با مرز افغانستان فاصله داشت و ساکنان آن از کمترین امکانات برای زندگی محروم بودند. پس از نخستین سفر به روستا، او و همسرش از رفتن به سفر حج که آرزویش را داشتند منصرف شده و هزینه آن را برای کمک به محرومان اختصاص دادند. سختیها و شیرینیهای این سفر را به نقل از مریم سروری بخوانید:
دیدار اتفاقی اما سرنوشتساز
روزی که با همسرم نامزد شدیم بنا داشتیم به مکه برویم و مراسم ساده عقدمان را در آنجا برگزار کنیم. مقدمات کار را برای رفتن به این سفر معنوی و شروع زندگیمان انجام دادهبودیم. همهچیز آماده بود. هنوز پاسپورتمان را به یادگار نگه داشتهام که تاریخ سفر در آن نوشته شده بود اما خواست خدا بود که با یک اتفاق همه برنامههای ما به هم بخورد. شاید هم امتحانی برای ما بود که آیا میتوانیم برای کمک به دیگران قید رفتن به سفر مکه را بزنیم یا نه؟
ماجرا به سال84 برمیگردد و از روزی شروع شد که برای خرید به مرکزی در خیابان ولیعصر(عج) رفته بودیم. زنی با چادر مشکی کهنه و چروکی که گویا برای خرید شیر مشکلی داشت توجهم را بهخود جلب کرد. سراغش رفتم. با لهجهای ناآشنا صحبت میکرد. متوجه شدم پولش حتی برای خرید یک کیسه شیر هم کافی نیست. خودش را فاطمه معرفی کرد و من به سختی متوجه حرفهایش میشدم. پرسیدم اهل کجایی؟ گفت روستای کلات ذکری! با چند سؤال دیگر سعی کردم اسامی روستاهای اطراف محل زندگیاش را بپرسم. دفترچهای دستم بود و اسامی را یادداشت میکردم. «رِزِه»، «دستگرد»، «طبس مَسینا»، «اسدیه» و بیرجند اسامی روستاها و شهری بود که فاطمه نام آنها را گفت. من و همسرم با شنیدن نام بیرجند، بالاخره به سرنخی رسیدیم و متوجه شدیم روستایی که فاطمه میگفت از توابع بیرجند است؛ جایی که بهگفته فاطمه، آب و برق ندارد و تردد از مسیر سنگلاخی و کوهستانی است، کار نیست و روستاییان درآمدی ندارند. برای همین فاطمه همراه همسرش به تهران آمده و به سرایداری مشغول بودند. چند روز من و همسرم کنجکاو شدیم ببینیم روستای کلات ذکری کجاست که از امکانات اولیه هم محروم است. روی نقشه توانستم دستگرد را پیدا کنم، اما بقیه نامهایی که فاطمه گفته بود را پیدا نکردم. خلاصه با همسرم تصمیم گرفتیم به این روستاها برویم. بلیت گرفته و هوایی به بیرجند سفر کردیم و بعد از آن خودرویی کرایه کردیم. حتی راننده هم این روستاها را نمیشناخت. از چند روستا و مسیرهای سنگلاخی گذشتیم تا سرانجام به کلات ذکری رسیدیم. به محض ورود حدود 100بچه با سر و وضع بسیار نامرتب به سمت ما دویدند و از فرط گرسنگی التماس میکردند به آنها خوراکی بدهیم. چیز خاصی همراه نداشتیم. خوراکیها و میوههایی که داشتیم را تکهتکه و بین بچهها تقسیم کردیم.
پول سفر خرج روستا شد
اولین سفرمان با بررسی وضعیت روستا، مشکلات و خواستههای مردم سپری شد. روستا آب نداشت و دامداری و کشاورزی در آن غیرممکن بود. به همین دلیل تامین معاش به سختی صورت میگرفت. ساکنان روستا در خانههایی نمور با کف سنگلاخی زندگی میکردند. وقتی از آن سفر برگشتیم، تصمیم گرفتیم سفر مکه را لغو کنیم. سخت بود اما فکر کردیم پول سفر مکه را برای تامین آب روستا هزینه کنیم. در سفر بعدی متوجه شدیم یکی از روستاهای نزدیک کلات ذکری از آب چاه استفاده میکنند. با شخصی از آن روستا صحبت کردیم و قبول کرد هفتهای یکبار منبع آبی که خریده بودیم را از آب چاه پر کند. لولهکشی تا وسط روستا انجام شد تا دسترسی آب برای اهالی راحتتر باشد. بعد از آن سفر تعدادی از فامیل و آشناها وقتی عکسهای روستا را دیدند داوطلبانه با ما همکاری کردند. از سال1384 تاکنون سالی 2 الی 3بار به این روستا میرویم. خوشبختانه دولت لولهکشی آب به این روستا را انجام داده اما اهالی روستا امکان استفاده ندارند چون باید هزینه 2میلیونی برای کنتور آب را بپردازند و معلوم است که آنها توان پرداخت این هزینه را ندارند.
مکث
صفای قدوم این زوج
توزیع سبد ارزاق، گوشت و اقلام پروتئینی کاری است که بهصورت دورهای انجام میدادیم اما این کار نه مورد دلخواه اهالی بود و نه ما را راضی میکرد. اگر روستاییان میتوانستند کسب درآمد داشته باشند تا حدودی مشکل تامین معاش خانوادهها برطرف میشد. به این فکر افتادیم که با خرید چند دار قالی در این روستا کارآفرینی کنیم اما از مجموع 31خانواده، جز چند نفر، هیچکدام با قالیبافی آشنا نبودند. بعد از خرید دار قالی، از همان چند نفر خواستیم به سایر اهالی آموزش دهند. اکنون 95درصد خانوادهها به شغل قالیبافی مشغولند و مشکل بازاریابی هم حل شده است. حالا روستایی که روزی نامی از آن در نقشه نبود، شناخته شده است و از سال گذشته میتوانید کلات ذکری را در گوگل پیدا کنید. 300نفر که عمدتا از بانوان و مادران جوان هستند در یک گروه در فضای مجازی دور هم جمع شده و دغدغه آنها فعالیت در کارهای جهادی است. تاکنون با کمک این گروه، علاوه بر کارآفرینی برای روستاییان توانستهایم شرایط تحصیل برای کودکان را فراهم کنیم، خانهها برای زندگی مناسبتر شده و در تلاشیم تا شرایطی برای پرورش طیور در این روستا فراهم کنیم اما مشکل آب همچنان پابرجاست و اهالی نیاز به کمک مسئولان دارند.