گفتوگوی گاردین با مارین لویتسکا
داستان کوتاه، دشوارتر از رمان است
آرش نهاوندی- روزنامه نگار
در آستانه بحران اوکراین و سرنوشت نامعلوم این بحران، ترجمه رمان «تاریخچه تراکتورها به اوکراینی» اثر «مارینا لویتسکا» توسط خاطره کردکریمی به فارسی، اذهان را در ایران بیش از گذشته متوجه ادبیات اوکراین و زندگی در این کشور در سالهای دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق کرده است. مارین لویتسکا اگر چه در آلمان از پدر و مادری پناهنده اوکراینی متولد شد، در انگلیس دوران رشد و بزرگسالی خود را طی کرد، اما همواره در رمانهایش ازجمله نخستین رمان خود «تاریخچه تراکتورها به اوکراینی» به تاریخ اوکراین و وضعیت این کشور در دوران زمامداری استالین و سایر رهبران اتحاد شوروی سابق پرداخته است. شاید در ابتدا تصور اینکه دختر خانوادهای از پناهندگان اوکراینی که در یک اردوگاه بریتانیایی در سال 1946در آلمان متولد شده، بدل به یک نویسنده مشهور انگلیسی شود تا حد زیادی دشوار بود. اما زمانی که درباره نویسندگان زمان شوروی یا نویسندگانی که ریشه در شوروی سابق داشتند فکر میکنیم، بازهم نمیتوانیم بهطور کامل مارینا لویتسکا که دارای اصلیتی اوکراینی است را نویسندهای دارای پیوند با نویسندگان عصر حاکمیت اتحاد شوروری بدانیم. اغلب زمانی که به نویسندگان اتحاد شوروی سابق فکر میکنیم، بیشتر تصورمان این است که آنها باید درباره فضایی آکنده از ترس و وحشت بنویسند و نه اینکه مضامین نوشتههایشان دارای درونمایه طنزآمیز باشند. مارینا لویتسکا در خلال 5رمانی که پس از رمان تاریخچه تراکتورها به اوکراینی نوشته، نشان دادهاست که تمایل بیشتری به سبک کمدی دارد و توانسته نام خود را در این سبک پرآوازه کند. او در سال 2005بهخاطر نگارش کتاب تاریخچه تراکتورها به اوکراینی جایزه «بولینگر اوری من ودهاوس» را در رشته رمانهای داستانهای کمدی از آن خود کرد. مارینا لوئیتسکا در گفتوگو با گاردین به این نکته اشاره کرد که هماکنون ژانر جنایی و ترسناک تبدیل به مد بزرگی شده و طرفداران زیادی دارد. مارینا ازجمله نویسندگانی است که اگرچه بیشتر در زمینه نگارش رمانهای کوتاه از خود تبحر نشان داده، اما نگارش داستانهای کوتاه را کاری سختتر و پرچالشتر از نگارش داستانهای بلند میداند.
ابتدا درباره نویسندگی چه نظری داشتید؟
در ابتدا تصور میکردم میتوان با نویسندگی خیلی چیزها را در دنیا تغییر داد، اما به مرور زمان متوجه شدم که از نویسندگی میتوان بهعنوان ابزار و راهی برای شادمانهتر کردن زندگی مردم استفاده کرد و در واقع تا حد زیادی باعث فاصله گرفتن ذهن و خیال خواننده از واقعیات روز شد و او را به دنیاهای داستانی و رویدادهای متفاوت از زندگی روزمره وی برد.
چرا برای شما نگارش داستانهای کوتاه سختتر از نگارش رمانهای بلند است و در زمینه داستانهای کوتاه با چه چالشهایی مواجه شدهاید؟
اگر چه رمانهای طولانی زمان بیشتری میبرند؛ اما نگارش آنها از جهاتی سادهتر از نوشتن داستان کوتاه است. در رمان شما بازه و چارچوب زمانی بیشتری دارید و میتوانید بهدلیل زمان بیشتر شخصیتهای داستان خود را توسعه دهید و فضای داستانی خود را گسترش دهید. اما در زمان نگارش داستان کوتاه شما باید یک لحظه کلیدی را ثبت کنید؛ لحظهای که عصاره و چکیده و نقطه عطف داستان شماست. شما باید در نهایت هوشمندی وقایع قبلی داستان را در نهایت اعجاز طرح کنید یا به آنچه در ادامه داستان اتفاق خواهد افتاد بهطور مختصر و مفید اشاره داشته باشید. به بیانی دیگر، در زمان نگارش داستان کوتاه حتی اگر میخواهید بخشی از داستان را بنویسید، باید تمام داستان را در ذهن خود داشته باشید.
چه عاملی بیشتر باعث شادی شما در زمان نگارش رمان میشود؟
زیباترین و بهترین اتفاقی که در زمان نگارش یک کتاب میافتد این است که شما خود را در قالب یک شخصیت دیگر گم میکنید و دنیا را از چشمان وی نگاه میکنید. هر چه چهرهای که از شخصیت داستان خود ترسیم میکنید واقعیتر بهنظر برسد، در زمانی که مشغول نگارش هستید خودتان را از یاد میبرید و خویشتن را در قالب آن شخصیت میبینید. اما همیشه اوضاع شخصیت داستان خوب پیش نمیرود و در برخی اوقات شما همراه وی در اوضاع بهشدت سخت مغروق میشوید یا خود در حال گذر از وضعیت ناراحتکننده و رنجآور میبینید.
روند نوشتن شما چگونه است؟
خب؛ من دستانم را روی کیبورد لپتاپم میگذارم و کلیدهایی را که انتخاب کردهام، فشار میدهم و نگارش را آغاز میکنم.
خواندن کتابهای کدام نویسندگانی که در عرصه داستان کوتاه تبحر دارند را پیشنهاد میکیند؟
من هیچکدام از داستانهای آلیس مونرو را تا پیش از آنکه جایزه نوبل ادبیات دریافت کند، نخوانده بودم، اما من آلیس مونرو را پیشنهاد میدهم، داستانهای او شفاف، اقتصادی و آکنده از معنا هستند. او بهطور بسیار دقیقی لحظاتی که دنیا را تغییر میدهد، ثبت میکند.
چرا تصمیم به نگارش داستان کوتاه «هشدار چهار دقیقهای» گرفتید؟
اگر چه تلاش من همواره این بوده که صرفا بهعنوان یک نویسنده اوکراینی خود را مطرح نکنم، اما اغلب احساس میکنم زمانی که اخبار اروپایشرقی در صدر اخبار رسانهها قرار میگیرد، غرب تنها از یک زاویه به این اخبار نگاه میکند. این اتفاق درباره بحران موشکی کوبا در زمانی که من یک نوجوان بودم، رخ داد، نیز صادق بود. من داستان را اینگونه آغاز کردهام که چه اتفاقی رخ میداد اگر من به جای انگلیس در زمان بحران موشکی کوبا در اوکراین زندگی میکردم.