بازخوانی خاطرات «کاظم رحیمی» که بانی اصلی ملاقات تاریخی فوتبالیستها در جماران بود
دیدار با امام، فوتبال را نجات داد
مهرداد رسولی
کاظم رحیمی نامی نیست که در فوتبال ایران زیاد تکرار شده باشد اما فوتبالیستهای دهه50 میدانند که تأثیر او در فوتبال ایران بهمراتب از برخی مدیرانی که چنددهه در کانون توجه عموم و رسانهها قرار داشتند بیشتر بوده است. بازیکن سالهای دور شاهین و پرسپولیس و یکی از مدیران فوتبال ایران در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب به واسطه دوستی با سیداحمد خمینی با بیت امام(ره) ارتباط پیدا کرد و در اسفند سال1360بانی اصلی دیدار تاریخی جمعی از فوتبالیستهای نخبه با امام شد. دورهمی فوتبالیستهای معروف آن سالها با بنیانگذار انقلاب در جماران و جمله معروف «من ورزشکار نیستم ولی ورزشکاران را دوست دارم.» شاید تنها تصویر ذهنی عموم مردم از آن دیدار تاریخی است اما اصل ماجرا را باید از زبان کاظم رحیمی شنید که با این کار تدبیر به خرج داد و جلوی پایین کشیده شدن کرکره فوتبال توسط برخی را گرفت. او در 79سالگی جزئیات ملاقات فوتبالیستها با امام (ره) را به یاد میآورد و میگوید همین دیدار بیتکلف چنان انس و الفتی بین ورزشکاران بهخصوص فوتبالیستها با امام(ره)وانقلاب برقرار کرد که دیگر کسی صحبت از تعطیلی فوتبال بهعنوان یک ورزش غربی و استعماری به میان نیاورد و اینگونه بود که فوتبال ایران خطر تعلیق ناگهانی و تعطیلی را ازسرگذراند. خاطرات او درباره دیدار فوتبالیستهای مطرح دهه60 با امام که بخشی از آن را در کتابی به نام «یاد باد آن روزگاران یاد باد» منتشر کرده خواندنی است.
از اسفند سال1360 که فوتبالیستها با امام دیدار کردند تاکنون خیلی در مورد این ملاقات تاریخی صحبت شده اما کمتر کسی میداند مبنای آن چه بود و اصلاً چه کسانی ملاقات دستهجمعی فوتبالیستها با رهبر سیاسی و معنوی مردم را تدارک دیدند. مقدمات ملاقات با امام دقیقاً از چه زمانی فراهم شد؟
مدتها قبل از دیدار با امام بچههای باشگاه شاهین بهخصوص دکتر اکرامی از من خواسته بودند این باشگاه را اداره کنم. در ابتدای انقلاب مشکلاتی برای باشگاه شاهین پیش آمده بود و نتایج مطلوبی نمیگرفتیم. به هر حال من هم در آن سالها توان مدیریتی داشتم و از آنجا که در مکتب شاهین پرورش پیدا کرده بودم نسبت به این باشگاه ادایدین میکردم. بنابراین بهطور همزمان مدیریت و هدایت تیم را برعهده گرفتم. سال اول در مسابقات باشگاههای تهران ششم شده بودیم اما این نتیجه مطلوب هواداران و مدیران باشگاه نبود و از من خواستند جایگاه شاهین را ارتقا بدهم. بعد از پیروزی انقلاب و از آنجا که هوادار نظام جمهوری اسلامی بودم تصمیم گرفتم در کنار فوتبال یک کار فرهنگی و اجتماعی هم برای باشگاه انجام بدهم چون برخی گروههای سیاسی مخالف نظام درصدد بودند ورزشکاران و هنرمندان معروف را که بین مردم محوبیت زیادی داشتند جذب کنند و ما باید مقابل این جریان میایستادیم.
در واقع میخواستید ورزش را به امام و انقلاب نزدیک کنید و یک بیعتی انجام شود؟
همینطور است. برای همین درخواست کردم به اتفاق بازیکنان شاهین ملاقاتی با امام داشته باشیم اما وقتی موضوع را با سیداحمد خمینی در میان گذاشتم به من گفتند از آنجا که تیم شاهین در مسابقات باشگاههای تهران ششم شده و این مقام درخوری نیست در جایگاهی قرار ندارید که برای ملاقات با امام به جماران بروید. ایشان به من گفتند هر موقع قهرمان شدید این دیدار انجام خواهد شد. من این حرف را نزد خودم نگه داشتم و در مورد آن با کسی صحبت نکردم تا اینکه فصل بعد در مسابقات جام حذفی باشگاههای تهران شرکت کردیم. در خلوت خودم از خدا میخواستم با شاهین به مراحل بالای جامحذفی برویم و قهرمان شویم تا شایستگی دیدار با امام را پیدا کنیم. خدا کمک کرد و ما قهرمان جامحذفی فصل 1360- 1359شدیم و بعد از تماس با سیداحمد خمینی این شانس را پیدا کردیم که به جماران برویم و با امام دیدار کنیم.
ظاهراً در مسیر این دیدار تغییراتی هم رخ داد؛ مثلاً اینکه دیدار با امام مختص بازیکنان و مربیان شاهین نباشد و برخی دیگر از فوتبالیستهای نخبه آن سالها هم به جماران بروند.
بله، بعد از قطعی شدن دیدار با امام به صرافت افتادم تا نخبههای فوتبال ایران را با بازیکنان شاهین همراه کنم تا یک ارزش افزودهای به این دیدار بدهم. برای همین بازیکنانی مثل محمد دادکان، علی پروین، محمود خوردبین، محمد مایلیکهن و... را از پرسپولیس و سعید مراغهچیان و عبدالعلی چنگیز و چند بازیکن شاخص دیگر را هم از استقلال دعوت کردیم و چند بازیکن هم از تیم ملی که تازه قهرمان جام آقاخان در پاکستان شده بود به این فهرست اضافه شدند. بهطور کلی 50فوتبالیست شاخص مملکت برای دیدار با امام به جماران رفتند اما عکسهایی که منتشر شده تصویر چند فوتبالیست مطرح مثل علی پروین و مایلیکهن و حمید درخشان و... را که در صفهای جلو نشسته بودند نشان میدهد. به واسطه رفتوآمدهایی که به بیت امام داشتم میدانستم که ایشان برخورد پدرانهای با قشر ورزشکار خواهند داشت و نیتم این بود که با این دیدار، ورزشکاران نخبه آن سالها را از تیررس گروههای ضدانقلاب دور کنم. از طرف همین گروههای سیاسی مخالف نظام شبها با منزل من تماس میگرفتند و با تهدید و ارعاب میگفتند باید از این کار دست بکشی و باشگاه شاهین را هم رها کنی. آنها خوب میدانستند که چه هدفی پشت دیدار فوتبالیستها با امام نهفته است اما دکتر مسعود برومند که از مدیران و بنیانگذاران باشگاه شاهین بود از من حمایت میکرد.
قبل از دیدار فوتبالیستها با امام، رابطه دوستانهای با سیداحمد خمینی داشتید. رفاقت با حاج احمد که خودش هم طرفدار فوتبال بود چقدر کمک کرد که این دیدار صورت بگیرد؟
من به واسطه رفاقت با سیداحمد خمینی و دوستی با شیخ حسن صانعی مرتب به جماران میرفتم و با بیت امام در ارتباط بودم. رفاقت من با سیداحمد خمینی هم به سال 1332برمیگشت که هر دو در قم دوره دبستان را میگذراندیم. کنار خانه ما یک زمین خاکی چهارگوشی بود و 2 یا 3نفر میتوانستند در آن پا به توپ شوند. در این زمین با یکی از دوستان شوت یک ضرب یا فوتبال گلکوچک بازی میکردیم و دست بر قضا در بیشتر این بازیها برنده میشدم. او هم یکی از دوستانش به نام سیداحمد خمینی را با خودش آورد تا انتقام باختهایش را بگیرد. آشنایی و دوستی من با سیداحمد خمینی از همان روز شروع شد و تا روزی که ایشان در قید حیات بودند ادامه پیدا کرد. سالها بعد که عضو تیم شاهین بودم، دکتر اکرامی و دکتر برومند از من خواستند از حاج احمد دعوت کنم به باشگاه بیاید و با تیم ما تمرین کند. ایشان 2هفتهای با تیم شاهین تمرین کرد اما بنا به ملاحظات خاص خودشان به قم برگشتند و دیگر دنبال فوتبال حرفهای نرفتند.
چرا؟
روحیاتشان با فضای فوتبال سازگار نبود و به همین دلیل ادامه ندادند.
دیدار فوتبالیستها با امام نقطهعطفی در ورزش ایران بود. به هر حال در آن برهه برخی گروههای تندرو خواستار تعطیلی فوتبال بودند و فوتبال ایران با بحران مشروعیت دستوپنجه نرم میکرد. میتوان گفت امام در پس ملاقات با فوتبالیستها به فوتبال مشروعیت دادند؟
بهعنوان کسی که مقدمات این ملاقات را فراهم کرد نیتم این بود که فوتبال را به نظام جمهوری اسلامی نزدیک کنم. برخی افراد و بعضی از گروههای تندروی سیاسی فوتبال را یک ورزش غربی و استعماری میدانستند و حمایت یک جمعیت عظیمی از فوتبال را برنمیتابیدند. این افراد و گروهها میگفتند چرا فوتبال باید اینقدر محبوب باشد که مردم برای دیدنش سر و دست بشکنند و به همین دلیل کمر به تعطیلی آن بسته بودند. این افراد عمدتاً از قشری بودند که نمیدانستند ورزش میتواند برای جامعه سلامتی به ارمغان بیاورد و یک وفاق ملی هم ایجاد کند.
دیدار فوتبالیستها با امام این وفاق را دستکم بین ورزشکاران و نظام نوپای جمهوری اسلامی ایجاد کرد؟
امام آنقدر با محبت و با عشق با بچههای فوتبالیست برخورد کردند که این وفاق ایجاد شد. نخستین جمله امام همان جمله «من ورزشکار نیستم ولی ورزشکاران را دوست دارم» بود. ایشان با همین یک جمله محبتشان را به قشر ورزشکار ادا کردند و این نکته مهمی است. یادم هست محمد نصیری که قهرمان وزنهبرداری المپیک بود هم ورزشکاران این رشته را به دیدار امام برده بود و امام به حدی با آنها مهربانانه رفتار کرده بود که همگی جذب شده بودند. امام با سعهصدر و زاویه نگاه متفاوتی که داشتند ورزشکاران را به نظام و مردم نزدیک کردند. به واسطه رفتار مهربانانه ایشان با ورزشکاران، افرادی که کمر به تعطیلی ورزش بهخصوص فوتبال بسته بودند آرامآرام از گردونه خارج شدند و این یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ ورزش ایران است که باید درباره آن صحبت کرد. بعد از این دیدارها، قهرمانان ما نظام و رهبری را پذیرفتند و عمیقاً احساس کردند که امام چقدر به آنها نزدیک است. خب برای ورزشکار چه هدیهای باارزشتر از اینکه رهبر معنوی و سیاسی مملکت کنارشان بنشیند و از آنها قدردانی کند.
قبل از روشن شدن دوربین و رسمیت پیدا کردن این دیدار حرف خصوصیای بین امام و فوتبالیستها ردوبدل شد؟
حرف خاصی نبود. بعد از سخنرانی امام، بچهها خواستند عکس یادگاری بگیرند که امام با کمال میل پذیرفتند. همه حرفهای امام همانهایی است که در قالب فیلم سخنرانی امام با فوتبالیستها منتشر شد.
بین رهبران معنوی و سیاسی همه کشورهای دنیا، امام مظهر سادهزیستی بودند. سادهزیستی ایشان برای شما و فوتبالیستهایی که آن روز به جماران رفتید تا چه حد ملموس بود؟
همانطور که گفتم به واسطه دوستی و رفاقت با شیخ حسن صانعی و سیداحمد خمینی به جماران و بیت امام رفتوآمد داشتم و از همان موقع سادهزیستی امام برایم ملموس بود. وقتی امام به ایران آمدند همه تصور میکردند در یکی از کاخها یا در ساختمانی مجلل زندگی خواهد کرد اما ایشان به جماران رفتند و در خانه اجارهای آقای جمارانی زندگی کردند. ایشان حتی یک اتاق کوچک و معمولی را به دیدار با رهبران و مقامات سیاسی کشورهای جهان اختصاص داده بودند. این خلاصه زندگی امام بود و آنچه فوتبالیستها در جماران دیدند این بود که ایشان مثل مردم عادی زندگی میکنند.
در سالهای بعد از ملاقات با امام با فوتبالیستهایی که آن روز به جماران آمدند درباره اثرات این دیدار صحبت کردید؟
صحبت خاصی بین ما رد و بدل نشد اما وقتی دیدم برخی از آنها عکس دیدارشان با امام را بزرگ کردند متوجه شدم که تمایل دارند در کنار امام و انقلاب خودشان را مطرح کنند. حتی عکاسها و تصویربردارها عکس یکی از فوتبالیستهای خاص را بیش از بقیه درشت کرده بودند. البته این هم نشانه علاقهمندی آنها به شخص امام بود.
اما هیچ تصویری از شما در کنار امام منتشر نشد و چند سال بعد هم عطای ادامه حضور در فوتبال را به لقایش بخشیدید. این هم نشان میدهد بانیان اصلی این دیدار تاریخی دنبال منافع شخصی نبودند...
بعد از انقلاب با پیشنهاد دکتر کلانتری باشگاه کشاورز تهران را تأسیس کردم. بازیکنانی مثل جواد زرینچه، سیدعلی افتخاری، سیروس قایقران و بسیاری از فوتبالیستهای شاخص دهه60 را به این تیم آوردم اما یکسری افراد غیرفوتبالی علیه من توطئه کردند و عذرم را خواستند. این افراد نمیدانستند من در فوتبال دنبال منفعت شخصی نیستم. حتی طی مدتی که مشاور دکتر غفوریفرد، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی بودم از ایشان خواستم مرا به مناطق محروم بفرستد تا برای مربیان این مناطق کلاس مربیگری برگزار کنم. دکتر غفوریفرد با مدیرکل ورزش استانها تماس میگرفت تا این کلاسها را برپا کنیم. حدود 2سال در مناطق محروم کلاس مربیگری برگزار کردیم و به چنین سوابقی میبالم. بعد هم آرامآرام از ورزش دور شدم و زمینی که اطراف تهران داشتم را با زحمت فراوان و بعد از 23سال به یک باغ چند هکتاری بدل کردم. حتی سیداحمد خمینی هم نمیدانست چندین سال برای گرفتن جواز این زمین دوندگی کردم.