کتابهای بی مخاطب یا کتابهای بیکیفیت
کتابهای سینمایی در بازار نشر ایران چه وضعیتی دارند و در چه فرایندی منتشر میشوند؟
محیا ساعدی|خبرنگار:
تنوع کتابهای سینمایی در سالهای اخیر بیشتر شده است و مخاطبان کتابهای سینمایی با آثار بسیاری از نقد و تکنگاری و ترجمه و کتابهای تخصصی مواجه میشوند؛درحالیکه در دهههای گذشته قدرت انتخاب مخاطب بسیار محدودتر بود و کتابهای سینمایی اندکی ترجمه و منتشر میشدند. با این حال آیا همه کتابهایی که منتشر میشوند بهکار مخاطب میآیند؟ کتابها در چه فرایندی ترجمه و منتشر میشوند؟ آیا این کتابها میتوانند آگاهی بیشتری به مخاطبان سینمایی بدهند؟ در صفحه کتاب امروز نظر چند نویسنده و مترجم سینمایی را دراینباره جویا شدهایم.
زمانی فیلمنامههای سینمایی بسیاری به فارسی ترجمه و منتشر شد؛ نشر نی مجموعه 100 فیلمنامه تاریخ سینما را بهتدریج منتشر میکرد و نشر ساقی فیلمنامههای روز سینمای جهان را. فیلمسازان ایرانی نیز فیلمنامه فیلمهای خود را پس از اکران با مقادیری عکس و گاهی نقدهای مثبت و منفی در قالب کتاب منتشر میکردند اما در چند سال اخیر چندان از فیلمنامهها خبری نیست و بیشتر تکنگاریها و کتابهایی درباره فیلمسازان برجسته دنیا ترجمه و تألیف میشود. چه اتفاقی افتاده که رویکرد مترجمان و مخاطبان تغییر کرده است و کتابهای متفاوتی در بازار نشر کتابهای سینمایی خوانده میشوند.
رویکرد مخاطبان امروزی تخصصیتر شده است
هوشنگ گلمکانی- سردبیر ماهنامه فیلم- درباره تغییر رویکرد مخاطبان کتابهای سینمایی میگوید: «رویکرد مخاطبان امروزی تخصصیتر شده است. دیگر زمان حرفزدن درباره مسائل کلان و کلی نیست بلکه عصر جزئیات است که جذابتر و قابل فهمتر است. به همین دلیل عموما مخاطبان به سمت کتابهایی کشش دارند که درباره فیلمها یا درباره کارگردانهاست چون در کتابهای کلانتر باید گستره زیادی را درنظر بگیری و ناچار به کلیگویی میشوی». محسن آزرم- منتقد سینما و مسئول بخش آثار سینمایی نشر چشمه- درباره تنوع کتابهای سینمایی میگوید: «خوشبختانه این سالها کتابهای فراوانی با سرفصلهای زیادی در حال انتشار است که ناشران خطر میکنند و آنها را منتشر میکنند و اگر انتشارات بزرگی نباشند، حتما تا چند سال آینده رویکردشان را تغییر خواهند داد. مخاطب امروز حق انتخاب بیشتری دارد. یکی از پر مخاطبترین کتابهای سینمایی در سالهای 66 تا 68 کتاب «امید بازیافته» تارکوفسکی بود که بابک احمدی آن را ترجمه کرده است و عملا تکنگاری محسوب میشود. اما اینکه مخاطب این سالها شاید کمتر به سراغ فیلمنامه میرود هم به در دسترسبودن نسخههای باکیفیت فیلمها مربوط است و هم رویکرد غلطی که مخاطبان در مواجهه با فیلمنامه دارند. چون فیلمنامههای چاپشده نسخه اولیه فیلمنامه هستند، نه نسخه ساخته شده».
کتابهای بیمخاطب
اما در روزگاری که شمارگان کتاب به حداقل خود رسیده است آیا کتابهای سینمایی مخاطبی دارند؟
محسن آزرم میگوید: «عملا کتابهای سینمایی نیز در این آشفته بازار مخاطب ندارند. یکی از دلایل عمدهاش این است که غالب مخاطبان این کتابها ،این روزها به این نتیجه رسیدهاند که فقط با تماشای فیلمها یا عضویت در کانالها و گروههای مجازی به درک لازم از سینما میرسند درحالیکه تنها 50درصد از سینما با تماشای تصویر قابل دریافت است و برای فهم سینما باید به کتابها مراجعه کرد».هوشنگ گلمکانی صرف ترجمه و تنوع کتابها را مایه خوشحالی میداند؛ «هر سال کتابهای سینمایی بیشتری منتشر میشود و هرچند تیراژ کتابها بهشدت افت کرده است اما عنوانهای گوناگونی دارند، اما اینکه همین کتابها با چه میزان استقبالی در بازار نشر مواجه میشوند جای سؤال است؟ اما همین که این کتابها بهویژه در حوزه کتابهای اورجینال و تالیفی منتشر میشوند، جای خوشحالی است.»
کتابهایی که ابتداییترین استانداردها را هم ندارند
مازیار اسلامی- منتقد سینما و مترجم آثار سینمایی- دیدگاه دیگری دارد؛ «کتابهای سینمایی مثل کتابهای دیگر تعدد و تکثر فراوانی پیدا کردهاند. ترجمه کتابهای سینمایی شتاب فراوانی پیدا کرده است. کتابهای زیادی در این حوزه به زبان فارسی ترجمه میشوند که بخش عمدهای از این کتابها ابتداییترین استانداردها را هم ندارند. عموما مترجمان تازهکار که تجربه چندانی ندارند توسط غالب ناشران که آنها نیز اعتقادی به ویراستاری علمی و محتوایی ندارند منتشر میشوند.»
کتابهای تخصصی، مخاطبان عمومی
اما چه اتفاقی میافتد که در میان انبوه کتابهای سینمایی درباره یک سینماگر یک کتاب برای ترجمه انتخاب میشود و به بازار نشر ایران راه پیدا میکند؟
مازیار اسلامی که تجربه مدیریت بخش سینمایی انتشارات علمی و فرهنگی را در کارنامهاش دارد، درباره ترجمه آثاری که بدون هدف و انتخاب درست به بازار میآیند، میگوید: «انتخاب کتابها برای ترجمه فرایند جالب توجهی است. عناوین عجیبی منتشر میشوند که ترجمه آنها ضرورت چندانی ندارد. کتابهایی که عملا مخاطب آنها پژوهشگران هستند درحالیکه انتظار میرود یک پژوهشگر در این سطح، دانش فهم زبان انگلیسی را داشته باشد. مشخص است که یک فضای تخصصی و یک ذهنیت معناگرا پشت انتخاب این کتابها وجود ندارد. به واسطه فقدان این تخصص و کارشناسی ما با انبوهی از کتابها در حوزه زیباییشناسی سینما، تاریخ سینما و... روبهروییم که عملا به درد هیچیک از مخاطبان نمیخورد چون پیش از ترجمه، این نگاه که آیا کتاب ترجمهپذیر است و میتواند تبدیل به متنی خوانا در زبانی دیگر شود، وجود ندارد. رویکرد مترجمان، نویسندگان و ناشران در حوزه کتابهای سینمایی شانس و تصادف است. به همین دلیل مطرحشدن یک کتاب در این بازار هم براساس شانس و تصادف است.» نگاه منتقدانه اسلامی فقط محدود به آثار ترجمه نیست؛ «این اتفاق در کتابهای تالیفی سینمایی هم قابل مشاهده است؛ بهویژه کتابهایی با موضوع فیلمسازان غیرایرانی هیچ رفرنسی وجود ندارد. این اتفاق مثل این است که کسی بخواهد درباره حافظ کتاب پژوهشی بنویسد بدون آنکه هیچیک از پژوهشها، عقاید و اظهارنظرهایی که پیش از این درباره حافظ نوشته شده است را بخواند و به آنها ارجاع بدهد. این اتفاقی است که اعتبار را از آن نوشته سلب میکند و ما با کتابهای بیاعتباری در حوزه تالیف در آثار سینمایی مواجهیم. عجیب است که حتی ناشران پرآوازه ما بدون اینکه این استاندارد ساده در حوزه تالیف را رعایت کنند هر روز به چاپ آثار سینمایی میپردازند. این موضوعات باعث شده است که حال و روز کتابهای سینمایی در ایران مغشوش باشد.» نگاه هوشنگ گلمکانی به این دست کتابها مثبتتر است. نویسنده کتاب «تنگنا» از توجه به کتابهای تألیفی میگوید: «باید به آثار تالیفی و اورجینال توجه بیشتری کرد چون بهنظر من میتوانند پاسخ سؤالات مخاطبان و علاقهمندان را بدهند و قابل استفادهتر هستند. نمونه خوب این آثار هم کتابی بهعنوان «روزگار فرخ: گفتوگو با فرخ غفاری» کاری از سعید نوری است.»
با این همه مازیار اسلامی معتقد است که شاید به مرور زمان روند ترجمه و تألیف کتابهای سینمایی تغییر کند و کتابها، تأثیرگذارتر و جریانسازتر از امروز باشند؛ «میتوان انتظار داشت که در آینده با سرند شدن این کتابها و رعایت ابتداییترین اصل در تالیف و ترجمه، مسیری گشوده شود و کتابهای سینمایی ایرانی بتوانند جایگزین مطبوعات سینمایی در سالهای 60 و 70 شوند و تأثیرگذار و پرورشدهنده باشند.»