نگاهی به کارنامه ادبی منوچهر بدیعی
بدیعی؛ مترجمی گزیدهکار
منوچهر بدیعی مترجم گزیدهکاری است. شمار آثاری که او تا به امروز به فارسی برگردانده 10کتاب با نامهای «چهره مرد هنرمند در جوانی» اثر جیمز جویس، «بازار خودفروشی» اثر ویلیام تاکری، «ماه الماس» از ویلکی کالینز، «آدم اول» اثر آلبر کامو، «ژان باروا» نوشته روژه مارتن دوگار، «جاده فلاندر» اثر کلود سیمون، «اولیس جویس» اثر هری بلامایزر، ماتیو هاجارت و دان گیفورد، «ببیت» اثر سینکلر لوئیس، «ژلوزی» اثر آلن روب گرییه و «شاهد» از آلن روب گرییه است. رمان چهره مرد هنرمند در جوانی در بیستمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه بهترین کتاب سال را نصیب منوچهر بدیعی کرد.
برگردان فارسی یا برداشت تساهل آمیز مترجم؟!
رشته تحصیلی بدیعی حقوق است و حتی دوره دکتری حقوق را در فرانسه گذرانده اما چون رساله پایان دوره دکتری را ننوشته، درجه دکتری ندارد. بدیعی در دانش حقوقی به لحاظ دانش وسیعی که در زمینه حقوق، فلسفه و جامعهشناسی دارد، خبره است. بهعنوان یک مترجم، شاخص بودنش بهدلیل دانش وسیعی است که در بسیاری از زمینههای هنری و فرهنگی و درک سیاسی به مفهوم فلسفه سیاسی دارد. این مترجم در زبان و ادبیات فارسی پشتوانه بسیار غنیای دارد و تسلط کافی به 2زبان فرانسه و انگلیسی او را میان مترجمان زبانزد کرده است. او «ببیت» سینکلر لوئیس را ترجمه میکند که در نوع خود بینظیر است.
بدیعی در ترجمههایش معادل لحن، کلام، سبک و سیاق نویسنده را معادلسازی میکند و بازمیآفریند. اگر متنی در زبان مبداء نیاز به تأمل دارد و جاهایی از آن گنگ بهنظر میرسد، در ترجمه فارسی بدیعی هم این ابهام وجود دارد؛ بهعنوان نمونه میتوان به جاده فلاندر اشاره کرد که در آن شیوه روایتی به چشم میخورد که اگر بخواهیم سادهاش کنیم، از قدر، ارزش خاص شیوه و سبک کلود سیمون کاستهایم. وقتی بدیعی به بسیاری از مترجمان دیگر اشاره میکند، نشان از این دارد که برخی مترجمان ما توانایی برگردان بسیاری از متنها را ندارند. در برگردان برخی از آثار مترجمان ما، متن نهایی دیگر آن اثر اولیه و مبداء نیست. به نوعی میتوان گفت این ترجمهها برداشت تساهلآمیز مترجم از اثر است. اگر ما بهعنوان مترجم نتوانیم سبک، سیاق، پیچیدگیها و ابهامی که در کار نویسنده است، به خواننده فارسیزبان انتقال دهیم، اشکال بهوجود خواهد آمد. به همین دلیل در کار شماری از مترجمان گویی اگر از 10نویسنده مختلف در کشورهای مختلف، با نگاه هستیشناسی و زبان متفاوت، اثر خلق شده، مترجم به هیچوجه اعتنایی به آن نداشته و موضوع را در بهترین حالت ساده کرده که این کار درست نیست. در بدو امر پیداست که چنین مترجمی درکی روشن، درست و دقیق از اثری که ترجمه کرده ندارد و حتی توانایی در یافتن مابازای فارسی هم نداشته است. برخی مترجمان در این کار به حدی افراط میکنند که برگردان فارسی با اثر حقیقی نویسنده بیگانه است اما شاید این پرسش پیشآید که چرا منوچهر بدیعی گزیدهکار است و شمار کتابهایش از 10فراتر نرفته است. پاسخ متقن این است که او در ترجمه سختگیر است. او به تعبیری نمیخواهد در کسوت یک مترجم حرفهای به مفهوم بازاریاش جلوه کند.
مترجمی سختگیر
هرگز این را نباید از یاد برد که در انتخابهایش بسیار دقیق و سختگیر است و کار را بهخودش هم سخت میگیرد. همه کارهایی که بدیعی ترجمه کرده، شاهد روشنی است بر همین موضوع. میتوان گفت که در غیاب ابوالحسن نجفی، ردای مترجم پیشکسوت امروز ایران را به تن دارد. او همچنین جزوهای که آلبر کامو روی آثار «روژه مارتن دوگار» نوشته، ترجمه کرده و در آن جزوه حق مطلب درباره مارتن دوگار، خانواده تیبو و دیگر آثار این نویسنده برنده نوبل ادبیات ادا شده است.
خواندن ادبیات کلاسیک ما از سوی بدیعی نشاندهنده آن است که او در تراز زندهیاد ابوالحسن نجفی، بر زبان و ادبیات فارسی بسیار مسلط است. به همین دلیل این توانایی او را در ترجمه کار شاخص و فرهیخته نشان میدهد. با نگاهی به آثار بدیعی درخواهیم یافت که صرف ترجمه، دانستن یک زبان مبداء نیست. اینکه مترجم بتواند به اتکای تسلط بر هر دو زبان، تا آن نهایت ممکن، رفتار زبانی نویسندهای مانند جیمز جویس، کامو یا سینکلر لوئیس را در فارسی بازبیافریند، کار هرکسی نیست اما منوچهر بدیعی با پشتوانه همان دانش و فرهیختگی این کار را انجام میدهد. این بازمیگردد به شناخت عمیق و بهسامان منوچهر بدیعی از سبک و سیاق و شیوه نویسندهای که انتخاب میکند و همچنین شناخت دقیق و همهسویه از نگاه آن نویسنده، دیدگاه و هستیشناسی یا جهان داستانی نویسنده اثر.
هرگز این را نباید از یاد برد که بدیعی در انتخابهایش بسیار دقیق و سختگیر است و کار را بهخودش هم سخت میگیرد. همه کارهایی که او ترجمه کرده، شاهد روشنی است بر همین موضوع. میتوان گفت که در غیاب ابوالحسن نجفی، ردای مترجم پیشکسوت امروز ایران را به تن دارد. او همچنین جزوهای که آلبر کامو روی آثار «روژه مارتن دوگار» نوشته، ترجمه کرده و در آن حق مطلب درباره مارتن دوگار، خانواده تیبو و دیگر آثار این نویسنده برنده نوبل ادبیات ادا شده است